English Version
This Site Is Available In English

ناامیدی انسان را از بین می‌برد

ناامیدی انسان را از بین می‌برد

جهان‌بینی بر پایه تفکرات بنا شده است و پایه روان؛ فیزیولوژی است که روان همان خلق‌وخوی انسان است و خلق‌وخوی انسان هم در صور پنهان و هم در صور آشکار است مثل کسی که در صور آشکار، شخصی بسیار معقول در جامعه است ولی در صور پنهان یک قاتل زنجیره‌ای است یا در ظاهر بسیار آراسته است ولی در باطن دارای مسائل و مشکلات عمده‌ای است.

کنش و واکنش انسان در پندار، گفتار و کردار اوست و این بیانگر آن است که وقتی روان مطرح می‌شود، افکار فرد چه نوع افکاری است؟ آیا شخص دچار اسکیزوفرنی یا توهم است؟ یا در صور پنهان و در پندار دارای چه مشکلاتی است؟ و هدف تمام پیامبران این است که جهان‌بینی را به ما درس دهند؛ بطور مثال کتاب انجیل، تورات و قرآن دروس جهان‌بینی هستند و جهان‌بینی یعنی اینکه جهان و خود، خانواده، جامعه، کشور، دنیا را به‌درستی ببینیم. فرزندی که احترام پدر و مادر خود را نگه نمی‌دارد یا غیبت می‌کند ازلحاظ جهان‌بینی دچار مشکل است بنابراین انجام کارهای ضد ارزشی مثل غیبت، گمان بد بردن، بدگویی و تمامی این ضد ارزش‌ها آرام‌آرام قیافه انسان را زشت و بدترکیب می‌کند و محبت، باعث جذب و به هم پیوستن می‌شود؛ گرگی که به بچه‌هایش عشق می‌ورزد و حاضر است خود کشته شود تا بچه‌اش را حفظ کند نشان همان عشق و محبت است.

اگر ما پرده‌ای بر روشنایی بکشیم و فکر کنیم که همه‌چیز سیاه است و بر مبنای نبودن روشنایی تفکر کنیم و اگر چراغ را خاموش کنیم یا پرده‌ای روی خورشید بکشیم و نور نباشد و خیال کنیم که همه‌چیز در تاریکی و ظلمت به وجود آمده و از بین می‌رود، مشکلات زیادی به وجود می‌آید که یکی از مسائل مهم این قضیه ناامیدی است. یک مثلث را در نظر بگیرید که یک ضلعش روشنایی و ضلع دیگرش تاریکی است و در پایین هم مسیر راه است یعنی از قاعده مثلث یک ضلع روشنایی و یک ضلع تاریکی و قاعده، حرکت عبور به‌طرف این دو و در رفت‌وبرگشت است. اگر در ظلمت باشیم؛ می‌توانیم از قاعده به‌طرف روشنایی حرکت کنیم یا از روشنایی به‌طرف تاریکی برویم.

تاریکی از خود وجودی ندارد و عدم است و وقتی نور نباشد؛ تاریکی است و تاریکی شخصیت ندارد. اگر همه‌جا تاریکی باشد و یک کبریت بکشید، وقتی نور بیاید تاریکی از بین می‌رود ولی اگر کبریت وجود داشته باشد و یک سونامی از تاریکی هم بیاید نمی‌تواند نور کبریت را از بین ببرد و آن کبریت وجود دارد یعنی نبود و نیستی ناامیدی هم همین است. اگر امید نباشد؛ ناامیدی است و وقتی دانایی نیست نادانی است و اگر آگاهی نباشد تبدیل به ناآگاهی می‌شود؛ ناامیدی و بی‌محبتی انسان را از بین می‌برد و کسی که امید داشته باشد، دست به خودکشی نمی‌زند و به بیماری‌های مختلف دچار نمی‌شود. چیزی که در کنگره افراد را دور هم نگه‌داشته محبت است و وقتی محبت و دوست داشتن باشد؛ امید نیز به وجود می‌آید. کسی که از تشنگی در حال مرگ است وقتی به او بگویند که تا یک ساعت دیگر آب می‌رسد؛ شخص زنده می‌ماند و این یعنی امید؛ تفکر و امید در انسان نقش مهمی را ایفا می‌کند.

اگر بخواهیم حق و حقیقت را بدانیم؛ دیگر نمی‌توانیم خیلی از مطالب را نادیده بگیریم و اگر بخواهیم حقیقت را بنویسیم می‌توانیم خیلی مطالب را نادیده بگیریم و عشق، محبت، روشنایی بسیار عظیم همه عظمت دارد چون وجود دارند و عدم و نیستی نیستند. از قوه به فعل درآوردن راهی است بسیار سنگین و سخت و باید باهم مشورت کنیم که در سیستم مشکلاتی به وجود نیاید زیرا اگر بخواهیم چیزی را از فکر به عمل دربیاوریم یعنی از قوه به فعل تبدیل کنیم بسیار دشوار است البته درک این موضوعات در کنگره سخت یا دور از واقعیت نیست چون از قوه به فعل درآوردن در کنگره خیلی آسان است و همه انسان‌ها در قرون و اعصار گذشته تبدیل مطالب از قوه به فعل برایشان مشکل بوده است.

اگر آنچه خداوند در کتب آسمانی گفته است را به‌کاربرده بودیم اکنون همه ما در مدینه فاضله یا بهشت بودیم و نیازی به جنت خیالی که زاده تفکرات همیشگی ما است نبود. مشکلات ما همین است پس تصور بنمایید که موضوع چیست و کلید و یا کلیدهای آن را باید بیابیم و این همان صف‌آرایی نیروهای اهریمنی در مقابل نیروهای الهی است و این دو باهم صف‌آرایی کردند و نیروهای منفی و نیروهای مثبت در همه سیستم‌ها وجود دارند؛ دو قطب حتماً وجود داشته است و برای اینکه بتوانیم از ظلمت به روشنایی برویم باید کلید یا کلیدها را بیابیم و هر صندوق یا هر موضوع یک کلید یا راه‌حل دارد که باید آن را پیدا کرد مثل مشکل اعتیاد که یک کلید داشت که تا قبل از کنگره و متد DST، کلید آن پیدا نشده بود ولی با پیدا شدن کلید، نمایندگی‌ها زیاد شد و دانشگاه در حال ساخت است و چندین ماه دیگر به اتمام می‌رسد پس با شروع و انجام آن راه‌ها کلید و راه پیدا می‌شود یا از یک نقطه سیاه در تصویر سفید می‌توان با تفکر اهریمنی به نقطه سیاه رسید ولی در روشنایی یک نقطه تاریک پیدا شود آن نقطه تاریک تمام صفحه را سیاه می‌کند یا برعکس از یک نقطه، خطوط سپید انشعاب می‌یابد.

گاهی اوقات در پیرامون انسان مسائلی پیش می‌آید که انسان خود را نمی‌تواند ببیند و همه‌چیز را می‌بیند جز خود را اما به درون خود برگشت می‌کند تا جهان دیگر را تجربه کند و شاید این‌طور به نظر بیاید که در جهان ناآگاهی و بی‌تفاوتی سیر می‌نموده اما گویی همیشه البسه رزم او درجایی محفوظ نگهداری می‌شود تا بتواند به‌موقع از آن استفاده کند و نیز برای انتشار و گسترش عشق و محبت و دوام دائمی آن نسخه‌های قوی و چندجانبه نیاز است مانند اینکه صف مهاجمین را از راه‌های مختلف سد کنیم.

نگارش: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر آزاده رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر رها نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .