سلام دوستان ندا هستم همسفر؛
دستور جلسه، رابطه یادگیری و معرکهگیری است. همه ما میدانیم یادگیری و معرکهگیری ضد هم هستند، اگر مشغول معرکهگیری شویم دیگر نمیتوانیم چیزی یاد بگیریم؛ دقیقا مثل مثلث جهالت که منیت نقطه مقابل آموزش بود. وقتی میخواهم معرکهگیری کنم اول در ذهنم این کار را انجام میدهم و همین باعث شلوغی ذهنم میشود، وقتی ذهن، شلوغ باشد جایی برای آموزش گرفتن و یادگیری نمیگذارد. معرکهگیری جایگاه و... نمیشناسد، حتی من راهنما هم ممکن است دچار معرکهگیری شوم. هر کدام از ما باید مراقب باشیم که وارد حاشیه نشویم. کنگره مثل گردباد است اگر در وسط این گردباد باشیم (با خدمت کردن، سیدی نوشتن، فرمانبردار بودن و...) ارتقاء مییابیم اما اگر وارد حاشیه شدیم صد در صد مثل آشغال از کنگره (از گردباد سبز) به بیرون پرتاب میشوم. حالا فکر میکنید در کنگره چطوری وارد حاشیه میشوم؟ در ابتدا ممکن است با قیاس شروع شود، مثلا من در ذهنم بگویم چرا همیشه رهجوهای فلان لژیون خدمت میکنند؟ چرا به لژیون ما هیچ وقت خدمت نمیدهند؟! بعد بروم به مرزبانی اعتراض کنم، درصورتی که اگر خوب فکر کنم ممکن است به این برسم که فلان لژیون حتماً خواسته خدمت دارند، ولی لژیون ما هنوز به اندازه آن لژیون خواسته خدمت ندارند یا اینکه ما سفر دومی نداریم ولی آن لژیون تعداد سفر دومیهایش بیشتر و همه خدمتگزار هستند. پس یک قیاس کوچک باعث شد که من مرزبانی را بهم بزنم و آنها را هم به هم بریزم. فکر میکنید در نهایت چه کسی متضرر میشود؟ قطعا خود من که معرکهگیری کردم و حاشیه سازی کردم، برای همین میگویم خیلی مهم است که مواظب باشم وارد حاشیه نشوم و معرکهگیری نکنم، باید حواسم به کار خودم باشد و فقط چشم بگویم. آقای خدامی یادشان بخیر برای تولد آقا کامران سالهای قبل که شهرکرد آمده بودند میگفتند کنگره جای چشم گفتن است نه چرا! میگفتند در کنگره60 چرا نداریم! امیدوارم همه ما رهجوی خوب و فرمانبرداری برای کنگره باشیم.
سلام دوستان مریم هستم همسفر؛
در رابطه با یادگیری و معرکهگیری باید بگویم که کل زندگی من قبل از ورود به کنگره معرکهگیری و حاشیه بوده است؛ البته آن موقع اطلاع نداشتم چون در نادانی بودم. کسی که میخواهد در حاشیه نباشد باید آموزش لازم را دیده و به دانایی رسیده باشد. من با نادانی در حاشیه زندگی میکردم چون مثلث دانایی که همان تجربه، آموزش و تفکر است را آموزش ندیده بودم. با ورود به کنگره و گرفتن آموزشهای لازم فهمیدم که چه کارهایی را اشتباه انجام دادهام؛ اگر آموزش را بگیرم ولی چیزی درک نکنم و در زندگی به کار نبرم و باز هم مثل گذشته به غیبت و کارهای ضدارزشی خود ادامه بدهم یعنی هنوز هم در حاشیه به سر میبرم و باید بعد از آموزش خود را قوی کنم که دوباره به همان سمت بر نگردم.
سلام دوستان طیبه هستم همسفر؛
کنگره60 مکان مقدسی است که هدف اصلی آن بالابردن آگاهی و یادگیری است. رهجو در کنگره با بالا بردن آگاهی و یادگیری میتواند به شناخت و جهانبینی درستی از محیط اطراف خود دست پیدا کند؛ آگاهی و یادگیری ارتباط بسیار نزدیکی با هم دارند و این مطلب به وضوح در کنگره۶۰ دیده میشود؛ در مقابل یادگیری معرکهگیری وجود دارد این دو مفهوم همیشه در تضاد با یکدیگر بودهاند با آموزش و یادگیری از ضدارزشها دور میشویم و در مسیر درست قرار میگیریم و در مقابل با معرکهگیری درمسیر ضدارزشها قرار میگیریم. در مقوله معرکهگیری فرد به خاطر کمبودهایی که دارد تمامی دانش و علم دیگران را به خود نسبت میدهد و سعی میکند با این کار افراد بیشتری را دور خودش جمع کند که این خصلت در اثر نداشتن علم، آگاهی، حسادت، منیت و کمبودهایی است که فرد از گذشته خود دارد و سعی میکند با این کار گذشته خود را جبران کند. اگر با یادگیری و آموزش فرد در مسیر درست حرکت کند، معرکهگیری کمکم سیر نزولی پیدا میکند و رو به شکست و نابودی پیش خواهد رفت.
سلام دوستان زینب هستم همسفر؛
یادگیری یعنی فرا گرفتن؛ دریافت و آموزش اطلاعات مثبت و مفید در کنگره یا هر جایی که به عنوان مکان مقدس آموزشی میتوان از آن نام برد ولی در معرکهگیری یک سری اطلاعاتی رد و بدل میشود که منفی هستند و این دو یعنی معرکهگیری و آموزش متضاد هم هستند. یک شخص معرکهگیر هیچوقت نمیتواند آموزش بگیرد، اگر کسی واقعا قصد فرا گرفتن آموزش را دارد پس بداند گنگره بهترین و کاملترین مکان برای یادگیری کامل و جامع است. یکی از معرکهگیریهایی که ممکن است ما دچار آن شویم افکار منفی ذهن ما است، یعنی در ظاهر جوری رفتار میکنیم که گویی هیچ اتفاقی نمیافتد، ولی در ذهن این افکار منفی مدام ما را تحت فشار قرار میدهد.
سلام زیور هستم یک همسفر؛
دستور جلسه، تفاوت یادگیری با معرکه گیری است؛ یادگیری یعنی اینکه ما بتوانیم سه مولفه مثلث دانایی که تشکیل شده از تفکر، تجربه و آموزش است را به تعادل برسانیم، اما معرکه نقطه مقابل یادگیری بوده و ریشه آن جهل و ناآگاهی انسانها را میرساند و در واقع تبدیل آن به مسأله دیگری به نام معرکه بر میگردد. به فرموده آقای مهندس انسانها موقعی به معرکهگیری میپردازند که بخواهند روی اشتباه خود سر پوش بگذارند و خطای خود را به گردن دیگران میاندازند و شروع به ایراد گرفتن از دیگران میشوند و سر و صدا راه میاندازند تا کسی از اشتباه آنها ایراد نگیرد. ما باید یاد بگیریم که اشتباه خود رابه گردن دیگران نیندازیم و قبول کنیم که اشتباه کرده و این کار جز با آموزش، تجربه و تفکر بدست نمیآید. گاهی معرکهگیر خود ما هستیم که باید معذرت خواهی کنیم و مشکل را حل کنیم.
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر؛
معرکهگیری یعنی دور شدن از مرکز و به حاشیه رفتن؛ معرکهگیری به این معنا است که فردی بساطی را پهن میکند تعدادی از افراد را گرد خود جمع مینماید و معرکه میگیرد، مثلاً زنجیر پاره میکند، شعبدهبازی و رمالی میکند به این کارها معرکهگیری میگویند و در قدیم با این کار مردم را سرگرم میکردند و به این وسیله پولی از مردم دریافت میکردند. وقتی انسان در مقابل مسئلهای از لحاظ عقل محکوم میشود به جای عذرخواهی و سکوت، شروع به معرکه گرفتن میکند. یکی از بزرگترین شهامتها این است که انسان مشکلش را بپذیرد. باید بدانیم فرق است بین یادگیری و معرکهگیری آن زمانی است که فرد شهامتی ندارد که مشکلی را پذیرد. ما بعضی اوقات رنج بیهوده میبریم. گاهی اوقات یک مسئله با عذرخواهی حل میشود اما این قضیه را تبدیل به پیچیدهترین موضوع میکنیم. یک نفر را اگر میخواهید بشناسید با او مخالفت کنید. گاهی اوقات بعضی انسانها هستند که به هیچ عنوان نمیتوانند حرف مخالف را بپذیرند و به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی انتقادپذیر نیستند، کوچکترین ایرادی از آنها بگیری بلافاصله معرکهگیری را شروع میکنند. افراد در کنگره به دو دسته تقسیم میشوند یا بازیگرند یا تماشاچی، تماشاچیها کسانی هستند که مثل یک مهمان میآیند مینشینند، دست به سیاه و سفید نمیزنند، کوچکترین کاری انجام نمیدهند و مثل یک مهمان میروند، خدمت نمیگیرند، مشارکت نمیکنند. کسی که دانا باشد و به آگاهی دست یافته باشد، هیچگاه به دنبال بهانه و عیبجویی نیست. معرکهگیری از روی جهل و کمبود دانش خودمان است.
رابط خبری: همسفر پروین رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون نهم)
ویرایش و ارسال: همسفر راهله رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون دوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
115