مشارکت مکتوب اعضاء لژیون هشتم در رابطه با سیدی منیت و معرکهگیری و یادگیری
همسفر مرضیه:
در رابطه با دستور جلسه رابطه یادگیری و معرکهگیری، آقای مهندس میفرمایند: یادگیری فقط مربوط به مشق نوشتن و آن چیزی که ما از آن آموزش میگیریم و یاد میگیریم نیست؛ بلکه یادگیری همان چیزی است که ما در زندگی اجرا میکنیم. یادگیری همان چیزی است که ما به بهترین نحو آن را انجام میدهیم، مثل رفتار کردن با بچه ها و یا رفتار درست با همسر.
استاد امین در مورد منیت میفرمایند: منیت آن چیزی است که ما را از دریافت انرژی از دیگران دور میکند. در قدیم برای اینکه از چیزی محافظت بکنند، دور آن حصار، قلعه و یا نرده میکشیدند. کسی هم که منیت دارد همینگونه است که دور خودش حصار و یا دیواری میکشد که این خود دو حالت دارد: یا اجازه نمیدهد به او حمله کنند و یا همیشه در حال دفاع است؛ یعنی تمام انرژی خودش را صرف این میکند که بهنوعی منیت خودش را به دیگران ثابت بکند و به جای اینکه بخواهد آن انرژی را صرف یادگیری بکند که بتواند آن را در زندگیاش اجرا نماید، آن انرژی را صرف این میکند که منیت خودش را به دیگران ثابت بکند. منیت انواع گوناگون دارد؛ اگر ما بخواهیم به منیت فکر بکنیم، در زندگی خودمان باید بگردیم و ببینیم که کجای زندگیمان منیت داریم؟ منیت باعث میشود آن انرژی که میخواهیم به نحو احسنت جذبش بکنیم آن را صرف خودخواهی و غرور خودمان میکنیم.
همسفر لیلا:
نکته قابل توجهی که بین این دو سیدی است، این بود که هر دو از نبودن آگاهی نشأت میگیرند. در «سیدی منیت» آقای مهندس گفتند که منیت یکی از عناصر معرکهگیری است و منیت زمانی شکل میگیرد که من لیلا دارای یک مهارت باشم و چون مهارت دارم مقداری دچار چالش و یا غرور میشوم و بهنوعی خودم را در آن زمینه بالاتر از بقیه میدانم؛ اگر بخواهم در مورد معرکهگیری صحبت کنم؛ باید بگویم که اگر من لیلا آگاهی داشته باشم و یک موضوع کوچک را به بحث، جدل، دعوا و معرکه تبدیل نکنم بسیار عالی میشود. آقای مهندس در بحث معرکهگیری گفتند: معرکهگیری از زمان قدیم بوده که یکسری افراد به محلهها میآمدند و کارهای خارقالعاده انجام میدادند یا بهعبارتی، معرکه میگرفتند؛ ولی این موضوع در زندگی ما فرق دارد و آن برمیگردد به عدم آگاهی ما و اگر ما در زندگی آگاهی داشته باشیم و اطلاعات زیادی را کسب کرده باشیم به یک درخت پرباری تبدیل میشویم که این درخت هر چهقدر پربارتر، شاخههایش افتادهتر است. در بحث معرکهگیری اگر من آنقدر ادعا داشته باشم که در مقابل شخصی که دارد صحبت میکند و یا اتفاقی را برایم عنوان میکند بهراحتی نتوانم گذشت داشته باشم، آن را به یک جدال تبدیل میکنم و صرفاً میخواهم به آن طرف بفهمانم که من از تو بهنوعی برتر هستم و میخواهم با این معرکهگیری میزان برتری خودم را به آن ثابت کنم و این برتر بودن از منیت من نشأت میگیرد و در آخر متوجه شدم که بین منیت و معرکهگیری ارتباط مستقیمی وجود دارد؛ زیرا منیت یکی از شاخههای معرکهگیری است.
همسفر سیما:
ما در کنگره آموختیم که با به تعادل رساندن مثلث دانایی که تشکیل شده از آموزش، تجربه و تفکر میتوانیم به این مسئله دست پیدا کنیم و این حاصل نمیشود جز با دانایی و دانایی موثر. اما در مورد معرکهگیری باید بگویم که نقطه مقابل یادگیری است و با دانایی در تضاد میباشد و عدم وجود دانایی نقطه شروعی است برای فرو رفتن انسان در جهل و ناآگاهی و این مسئله دروازه ورود به دنیای معرکهگیری، جهل و ناآگاهی که از نظر خودمان دانایی محسوب میشود که میوه همین درخت است و انسان با خوردن میوه این درخت شروع میکند که اشتباهات خودش را نادیده بگیرد و دیگران را بهخاطر اشتباه خودش سرزنش کند که این خود منیت است و بزرگترین مشکلات را برای انسان بهوجود میآورد و باعث میشود که موفقیتهای بزرگ و پیشرفتهای زیادی را زیر سایه شوم منیت و معرکهگیری از دست بدهد.
آقای مهندس در مورد معرکهگیری بیان میکنند که: معرکهگیری، یعنی عوض کردن موضوع و تبدیل کردن به بحث دیگری و آن مانند زمانی است که ما یک کار اشتباهی را انجام میدهیم و به جای اینکه عواقب آن را بپذیریم و یا احساس پشیمانی بکنیم با عوض کردن بحث و یا پیش کشیدن موضوعهای دیگر از اشتباهات خودمان طفره میرویم
و اما یادگیری در فضای کنگره؛ ما هر روز در حال یادگیری و آموزش در قسمتهای مختلف، مثل: شعبه، لژیونها، یک تیم ورزشی یا پارک که این امر اشاره به موضوع مهمی میکند که تکامل در جمع صورت میگیرد، مثل چگونگی برخورد با خانواده، جامعه، خویشان، همسر و فرزندان که این مهم صورت نمیگیرد، مگر با پیروی درست از قوانین کنگره60.
سیما همسفر آرمین:
مشارکت من در مورد رابطه یادگیری و معرکهگیری و سیدی منیت است. معرکه گرفتن حواس و تمرکز ما را از آموزش، یادگیری و دریافت مطالب دور میکند و این مسئله باعث میشود که ما انرژی کمتری دریافت کنیم؛ اگر ما معرکهگیری را طبق تعریفی که شده است، بشناسیم؛ معرکهگیر به کسی میگویند که به تعادل نرسیده است و برای همین شروع میکند به معرکهگیری که همان نق زدن، غر زدن و بهانهگیری و امثال اینهاست. وقتی که معرکهگیری پیش میآید، انسان دچار منیت و یا مثلث جهالت که همان ترس، ناامیدی و منیت است، میشود.
استاد امین میفرمایند: کسی منیت دارد که یک توانایی در خودش داشته باشد و آن را ببیند. فردی که اصلاً موسیقی بلد نیست، نمیتواند در مورد موسیقی نظر بدهد که مثلا: فلانی روی نت نمینوازد یا درست آواز نمیخواند؛ البته در تمام مسائل زندگی این موضوع صدق میکند. فردی که به ظاهر رها شده باشد؛ اما در پشت پرده کارهای ضد ارزشی، مثل: غیبت، دروغ، حسادت، تجسس و ... را انجام بدهد، مثل شخصی است که ماسکی بر صورت خود زده و این فرد کمکم خسته میشود و شروع به ایرادگیری و معرکهگیری میکند.
همسفر زهرا:
وقتی ما جایگاه خود را بالاتر از آنچه که هست در نظر بگیریم، دچار منیت میشویم. درصد منیت در افراد متفاوت است؛ یعنی در برخی افراد کمتر و در برخی افراد بیشتر است. کسی که توانایی ندارد، نمیتواند دچار منیت بشود. زمانی منیت در انسان بهوجود میآید که موفقیتهایی و یا مهارتهایی را کسب کند و یکسری تواناییها را از خودش در زمینههای علمی و هنری بروز بدهد. وقتی که ما یک حرکتی را شروع میکنیم و یک حرکت مثبتی را انجام میدهیم و یا کاری را انجام میدهیم که دیگران نمیتوانند آن را انجام بدهند یا در مسابقه از همه بهتر بازی میکنیم که مورد تشویق دیگران قرار میگیریم، در ما یک انرژی بهوجود میآید و وقتی انرژی جذب شد، به ما یک لذت و انرژی خاصی میدهد که بعد از آن فرایند قیاس آغاز میشود و شروع به مقایسه میکنیم، مثلاً: من توانستم این دستگاه را تعمیر کنم و هیچکس قبل از من نتوانست و یا من توانستم در فلان مسابقه برنده شوم و دیگری نتوانست و ... اگر دانایی ما کم باشد و ظرفیت آن را نداشته باشیم با کسب کوچکترین مقامی شروع میکنیم به مقایسه خود با دیگران و اینجاست که منیت بهوجود میآید. شخصی که دانا باشد، میداند که استعداد و پارامترهای انسانها در تمام زمینهها متفاوت است و با کسب مقام و رتبه دچار منیت و غرور نمیشود و خود را بالاتر از دیگران نمیداند.
محصولی که منیت در انسان بهوجود میآورد، تنفر است و این بدین معنی است که ما توقع احترام بیش از حد از دیگران داریم و زمانیکه چنین توقعی انجام نشود، باعث بهوجود آمدن تنفر میشود و اگر موقعیت و یا جایگاه ما را نادیده بگیرند، احساس تنفر از آن اشخاص به ما دست میدهد. رفتارهایی، مثل: خشونت، تنفر، کینه، حسادت، مکر و حیله زیر شاخههای منیت هستند که باعث میشوند ما جایگاه خودمان را در هستی از دست بدهیم و سرگردان شویم و تبادل انرژی درست را با طبیعت از دست میدهیم. وقتی بهخاطر منیت در یک فرد احساس تنفر بهوجود میآید، در واقع دور خودش حصاری میکشد و ارتباطش را با افراد و هستی از دست میدهد؛ آنگاه دیگر تبادل انرژی وجود ندارد و نمیتواند از طبیعت و هستی تغذیه و دریافت انرژی داشته باشد.
همسفر سمیه:
مشارکت من در مورد منیت است و میخواهم بدانم که نقطه آغاز منیت کجاست؟ انسان وقتی جایگاه خودش را بالاتر از چیزی که هست تصور کند، منیت شروع میشود و شرط لازم برای متولد شدن منیت این است که باید یک توانایی و یا یک مهارت داشته باشیم. حال، این مهارت میتواند در زمینه موسیقی باشد یا پول درآوردن و یا هر چیز دیگر. انسان در هر زمینهای مهارت کسب کند و مورد تشویق دیگران قرار بگیرد، یک انرژی مثبتی درون او تولید میشود که اگر مغرور شود، در واقع دچار منیت شده است؛ ولی اگر شخص دانایی خودش را بالا ببرد دچار منیت نمیشود. مهمترین محصولی که از منیت بهدست میآید: تنفر، خشم، کینه و حسادت است؛ اگر دانایی ما به حد کافی نرسیده باشد و جایگاهمان را بالاتر بدانیم و مغرور شویم، برای ما مشکلاتی پیش میآید و دچار غرور و منیت میشویم؛ ولی اگر مغرور نشویم، مشکلاتی پیش نمیآید و دچار منیت نمیشویم؛ پس شرط نداشتن منیت در انسانها داشتن آگاهی، دانایی و دانایی مؤثر میباشد.
همسفر الهام:
ابتدا در رابطه با یادگیری و معرکهگیری این سوال برای من پیش آمد که؛ چرا این دو واژه در کنار هم قرار گرفته و یک دستور جلسه شده است؟ بهدلیل اینکه این دو کلمه تضاد هم هستند. یادگیری بهدنبال دانایی و آموزش میآید؛ ولی معرکهگیری در راستای جهالت و ناآگاهی میباشد؛ اگر انسان اشتباهات خود را در نظر نگیرد و دیگران را مقصر بداند، وارد معرکهگیری میشود. در یادگیری سه مؤلفه تفکر، تجربه و آموزش بسیار مؤثر هستند؛ اما معرکهگیری نشأت گرفته از ترس، نامیدی و منیت میباشد. کسی که منیت دارد، ترس آن را دارد که دیگران او را مقصر قلمداد کنند و همیشه ناامید بوده و در حال نق زدن است.
در کنگره کسی که بهدنبال یادگیری و آموزش میباشد تا دانایی خود را بالا ببرد، میتواند از معرکهگیری دور بماند و دچار کینه، ترس و خشم نمیشود. معرکهگیری ما را از آموزش گرفتن دور میکند. یادگیری و معرکهگیری دو کفه ترازو هستند که هر کدام بالا رود، کفه مقابل پائین میآید و این دو کفه در کنار هم قرار نمیگیرند. در کنگره کسی که دچار معرکهگیری میشود به رهایی نرسیده است و نشاندهنده این موضوع میباشد که طبق برنامه راهنما عمل نکرده و به درمان و رهایی نرسیده و از قدرت و حال خوب رهایی برخوردار نمیباشد. کسی که این گوهر ارزشمند در دستانش باشد بسیار قدرتمند شده و شخصی که دریافت نکرده باشد، آن انرژی و قدرت را ندارد و به جای کسب انرژی از طریق آموزش و یادگیری، آن را از معرکهگیری و ایراد گرفتن دریافت میکند و دچار خشم، کینه و حسادت میشود.
- تعداد بازدید از این مطلب :
144