English Version
This Site Is Available In English

انسان به دلیل جهالت معرکه گیر میشود

انسان به دلیل جهالت معرکه گیر میشود

دهمین جلسه از دوره چهارم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی سیرجان، با دستور جلسه: "معرکه گیری و رابطه آن با آموزش" با استادی: مسافر منصور، نگهبانی: مسافر سعید و دبیری: مسافر ابوالقاسم، در روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۳/۰۸/27 راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

 

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان منصور هستم یک مسافر: در ابتدا خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در جمع شما عزیزان قرار گرفتم که در این مکان مقدس آموزش بگیریم. از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این بستر را فراهم نمودند که ما به دانایی برسیم و بتوانیم مشکلات زندگیمان را به نحو مناسبی حل کنیم و همچنین از شما عزیزان و تمام خدمت‌گزاران کنگره سپاسگزارم. دستور جلسه این هفته رابطه یادگیری و معرکه‌گیری می‌باشد. این دو دقیقاً مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. یعنی مثل دو تا مثلث که ما در جهان‌بینی آموزش می‌گیریم. (مثلث دانایی و مثلث جهالت). اولی یادگیری که مربوط به مثلث دانایی است و دومی مربوط به مثلث جهالت، حالا هر چقدر که این مثلثات نسبت به یکدیگر بزرگتر باشند، جایگاهشان را با یکدیگر عوض می‌کنند. هرچقدر دانایی ما بیشتر باشد دنبال معرکه‌گیری کمتری می‌رویم. وقتی آدم آگاهی‌اش بالاتر باشد اصلاً نیاز به معرکه‌گیری ندارد.

اصلاً چه دلیلی باعث می‌شود که من سمت معرکه‌گیری بروم؟ معمولاً اگر من توجه کنم و شخصاً در رفتار‌هایم دقت کنم که چرا سمت معرکه‌گیری می‌روم، به این دلیل است که یا چیزی نمی‌دانم، یا اطلاعاتم کم، یا ترس از دست دادن چیزی دارم. حالا می‌تواند آبرو باشد، می‌تواند پول باشد، می‌تواند زمین باشد، می‌تواند جایگاه باشد و یا هر چیز دیگری. وقتی آدم احساس می‌کند که ممکن است جایگاه‌اش به خطر بیفتد، به سمت معرکه‌گیری کشیده می‌شود و به سمتی می‌رود که موضوع را عوض کند و ببرد به سمت دیگری که ذهن طرف مقابل را تحت الشعاع قرار دهد که این هم بیشتر از ترس است. تجربه من از این موضوع که شخص به سمت معرکه‌گیری می‌رود این است که، چند وقت پیش من یک صورت وضعیتی برای کاری آماده کردم و تحویل دادم که می‌خواستم مقداری پول برای انجام یک عمل بگیرم. در ابتدا نمی‌دانستم که صورت وضعیت را باید چگونه بنویسم فقط میدانستم که باید این کار را انجام دهم و این هزینه را بابت زحمتی که کشیده بودم بگیرم و نمی‌دانستم که این موضوع را باید بر چه اساسی بنویسم. در نهایت اومدم چیز‌هایی نوشتم که اون قسمت گفتند: آقا شما این کار‌ها را انجام دادی؟

گفتم نه! ابتدا همش می‌خواستم بنویسم که آقا من زحمت زیادی کشیدم، خیلی تلاش کردم و فلان و فلان. اما چون آگاهی نداشتم، چون نمی‌دانستم از چه طریقی باید بروم، شروع کردم به مقداری معرکه‌گیری ولی بعد فهمیدم که آموزش‌های کنگره، چقدر می‌تواند به آدم کمک کند. به خودم گفتم چرا من معرکه‌گیری می‌کنم بروم شاید بتوانم عدله بیارم که خیلی بهتر است. رفتم با یکی از دوستان که در این قضیه به قول معروف دستی بر آتش داشت صحبت کردم، آن شخص گفت: چرا آیتم‌ها را نگذاشتی؟ گفتم آیتم هارا که گذاشتم. اما زمانی که رفتم فرم‌های مربوطه را چک کردم، متوجه شدم که من اصلاً آیتم‌ها را در صورت وضعیت قرار ندادم و متوجه شدم که باید دو یا دو و نیم برابر آن پول را بگیرم که قبلاً درخواست کرده بودم. من می‌خواستم با معرکه‌گیری، پولی را که حق خودم بود را بگیرم اما اگر آگاهی امروزم را داشتم، مبلغی را که خیلی بیشتر و حق من بود را می‌گرفتم و نه دیگر اعصاب خودم و نه اعصاب طرف مقابلم را خرد نمی‌کردم و ناآگاهی من، دلیلی بود که حق من ضایع شود. من فکر می‌کردم که با معرکه‌گیری به حقم یا بیشتر از آن می‌رسم در صورتی که حقم را از دست می‌دهیم. مثلاً فرض کنید در کنگره زمانی که به من می‌گویند؛ آقا چرا دیر آمدی یا چرا سر وقت نیامدی؟ شروع می‌کنم از آسمان، ریسمان بافتن؛ فلانی این کار را کرد، فلانی اومد دنبال من، رفتم فلان جا و شروع می‌کنم به گفتن چیز‌هایی که اصلاً ربطی به آن قضیه ندارند. فکر می‌کنم اگر این‌ها را بگویم به نفع من است در صورتی که به ضرر من تمام می‌شود. به من می‌گویند اگر می‌خواهی مثلث دانایی‌ات بیشتر شود باید سی دی‌هایت را بنویسی! چون زمانی که مثلث دانایی من قوی‌تر شود دیگر به دنبال معرکه‌گیری نمی‌روم. این را می‌دانم که اگر در این مکان هر حرفی‌زده می‌شود، اگر گروهی در اینجا جمع می‌شوند و خدمت می‌کنند؛ به این دلیل است که من به حال خوب برسم. اگر فکر کنم که در سفر دوم دیگر نیازی به نوشتن سی دی ندارم، دچار منیت می‌شوم و زمانی که دچار منیت شدم، فکر می‌کنم دیگر کامل شدم که در این هنگام، مثلث جهالت شروع به رشد کردن می‌کند.

با خودم فکر می‌کنم که دیگر به تکامل رسیده‌ام، آموزش‌هایم را که فرا گرفتم، موادم را کنار گذاشته‌ام، حالم هم که خوب شده، مرتب سر کار هم که می‌روم، دیگه چه نیازی به نوشتن سی دی دارم؟! این را فراموش نکنیم که اگر اضلاع جهالت رشد کند، به سمت معرکه‌گیری خواهم رفت و به عرض‌تان رساندم که اگر اضلاع مثلث جهالت رشد کند؛ دچار ناامیدی، ترس، منیت، دروغ و.... خواهم شد. نباید توهم این را داشته باشم که مثلاً من خیلی شجاع هستم و بگویم: من اگر مواد مصرفی‌ام تغییر کند یا مقدار بیشتری مصرف کنم، هیچ ترسی ندارم، تغییر نمی‌کنم و هیچ شجاعتی در وجودم ندارم! وقتی که در من شجاعت نباشد، یقیناً معرکه گیر خواهم شد. آسمان و ریسمان را به یکدیگر می‌دوزم و آخر سر هم، همه را مقصر می‌دانم غیر از خودم. چون این در راحت‌تر هست که دنبال مقصر بگردم. من اگه سفرم را خراب کنم، به گردن راهنما میاندازم و می‌گویم چرا راهنمایم به من زنگ نزد. من برای درمان به اینجا آمدم مگر وظیفه راهنما زنگ زدن هست؟ من باید دوربینم روی خودم باشد، اگر تمام تمرکزم را روی خودم و هدفم قرار بدم؛ هیچ زمان سمت معرکه‌گیری نخواهم رفت. دانایی‌ام را بالا می‌برم و برای خودم ارزش قائل خواهم شد. اگر در جلسات حضور پیدا می‌کنم مطلبی می‌خوندم که می‌گفت: اگر در جلسه‌ای حضور پیدا می‌کنم باید تمام افکار خود را به کنگره آورم. من باید تمام تمرکزم را از نظر جسمی، روحی، روانی و قلبی و... در اینجا قرار بدهم. زمانی که ذهن من درگیر باشد، دیگر آموزشی نمی‌گیرم و زمانی که آموزش را فرا نگرفتم به سمت مثلت جهالت خواهم رفت و این یعنی تمام موضوع!! دستور جلسه امروز روی دو تا مثلث؛ مثلث دانایی و مثلث جهالت می‌باشد. ما هر چقدر بتوانیم مثلث دانایی را بالاتر ببریم، مثلث جهالت کوچک‌تر خواهد شد. در آخر هم یک دعا را می‌کنم: خداوندا من را در راهی خرج کن که برای آن راه آفریدی. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید، از همه شما ممنونم.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .