جلسه دوازدهم از دوره بیستوهشتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی نیمایوشیج با استادی راهنمای تازه واردین همسفر حدیث، نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر راحله با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» روز دوشنبه ۲۸ آبانماه ۱۴۰۳ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
اول از خدای خودم سپاسگزار و ممنونم که بار دیگر این جایگاه را تجربه میکنم و اذن ورودم در کنگره را صادر کرد. از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم از ایجنت و مرزبانان عزیز که اجازه این خدمت را دادند تشکر میکنم. از نگهبان و دبیر محترم هم کمال تشکر و احترام را دارم از راهنما خودم همسفر اکرم خیلی خیلی سپاسگزارم که فرصت این خدمتگزاری را به من داد تا من آموزش بگیرم.
دستور جلسه در مورد رابطه یادگیری با معرکهگیری است من نزدیک به چهار سال است به کنگره می آیم هر وقت این دستور جلسه میشد با خودم میگفتم من که معرکهگیری ندارم باز هم این دستور جلسه شد و الان استادی این جلسه به من داده شد؛ حتما معرکهگیری در درون خودم دارم که خودم خبر ندارم. رفتم، مطالعه کردم که اصلاً رابطه یادگیری و معرکهگیری چه است؟ در درون خودم آن را پیدا کردم، حتماً یک گرهای در درون من وجود دارد که باید من در موردش صحبت کنم. چهار سال است که من حرفش را نمیزنم. یادگیری یعنی آموزشگرفتن. ما در کنگره از طریق سیدی و شرکت در جلسات آموزش میگیریم.
حالا چرا آقای مهندس و استاد امین در مورد این مسائل برای ما توضیح میدهند؟ چرا من میآیم و راههای تشخیص تاریکیها را یاد میگیریم و تاریکیها را میشناسم؟ حالا این تاریکیها چه هستند؟ جهالت، حسادت و معرکهگیری اینها را چرا میشناسم و تشخیص میدهم؟ وقتی تشخیص دادم باید چه کاری انجام دهم؟ خیلی به این موضوعها فکر کردم. عدهای میآیند، معرکهگیری میکنند. معرکهگیری با پچپچ شروع میشود. معمولاً در جمعهایی که زیاد هستند، اتفاق میافتد، وسیع میشود و آرامآرام یادگیری میشود و دور هم که جمع میشوند یک اتفاقی میافتد که درست نیستند، جز معرکهگیر و افرادی که اطرافشان هستند، معمولاً خودشان قربانی هستند. من آمدم کنگره و آموزش گرفتم و گره اصلی کار من اینجا بود که وقتی تو لژیون یا کنگره آموزش میگرفتم و همه آنها را روی مسافرم زوم میکردم و یادآور میشدم که من بدونه تخریب هستم و او معرکهگیر است، منیت و حسادت دارد و من هم به خاطر حسادت و معرکهگیری و کارهای که او انجام میدهد و تاریکیهای که او دارد، اذیت میشوم، هیچ وقت خودم را مقصر نمیدانستم، الان متوجه شدم که همه مسائل را به خودم برگردانم و این مسائل را در درون خودم پیدا کنم و حل کنم و چقدر خوب اگر در دیگران هم دیدم چگونه رفتار کنم؛ مثلاً میگویند: فلان کس معرکهگیر است، خوب که چی، چه میشود و چه اتفاقی این وسط پیش میآید؟ وقتی خورشید در حال تابیدن است به یک افراد خاصی تابش خود را نثار نمیکند بلکه به همه و همه جا میتابد ما باید درخشیدن را برای کمک به دیگران یاد بگیریم که چگونه باید بدرخشیم. اون گرهها و مشکلات را درون خودمان حل کنیم؛ وقتی توانستم به خودم کمک کنم، میتوانم به دیگران هم کمک کنم.
من نباید کسی را انتخاب کنم هر کسی مسئول زندگی خودش است من به عنوان خواهر، مادر، پدر،برادر، همسر و یا دختر که همسفر میتواند باشد، باید جایگاه مختلفی داشته باشم که وقتی به کنگره میآیم و علم و آموزشها را یاد میگیرم و سیدیها را گوش میدهم؛ باید بدانم که با آموزش این سیدیها چه نکتهای از آن برداشت نمودهام. من یاد گرفتم بخشش داشته باشم و قدرت توان بخشش را داشته باشم و چطور باید ببخشم، چگونه میتوانم به عنوان یک همسفر جایگاه خودم را حفظ کنم و اینها با داناییموثری که استاد امین در سیدی خودشان میگویند و با اجراکردن این را عملی کنیم. فقط گفتن، یادگرفتن یا گوشکردن نیست؛ بلکه باید بتوانیم اجراییش کنیم تا بتوانیم عمل کنیم همانگونه که میگویند: زیبایی آموزش به عملکردن است. موقعی میتوان گفت که من دانستنیهای خودم را عملی کردم که بتوانم به کسی کمک کنم، دست او را بگیرم و طرف هم از من یاد میگیرد که این کار را انجام دهد. محبت آغازی هست که پایان ندارد من با محبت درونی خودم نسبت به دیگران دوستداشتن دیگران را نسبت به خودم پیدا میکنم.
و در ادامه اهدای لوح سردار به اعضای لژیون سردار سال ۱۴۰۲ توسط نگهبان لژیونسردار
همچنین تقدیروتشکر از ورزشبان والیبال دوره قبل(راهنما همسفر فاطمه) و معرفی ورزشبان والیبال جدید(همسفر زینب،رهجوی راهنما همسفر فرشته،لژیون نهم)
مرزبانان کشک: همسفر مریم ، مسافر رحمان
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر سکینه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون سوم)
ویراستار: همسفر فاطمه (نگهبان سایت)
ارسال: همسفر عطیه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون یازدهم )
نمایندگی همسفران نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
141