همۀ ما به هر حال کم و بیش معرکه گیری را بلد هستیم. معرکهگیری در جنگها بود در جنگهای قدیم توپ و تانک نبود و جنگها به صورت تن به تن بود. وقتی یک پهلوان یا قهرمانی میدید که در حال ضعیف شدن و نادیده گرفته شدن است به معرکهگرفتن مشغول میشد، بعدها این موضوع به مارگیرها و درویشها انتقال پیدا کرد، در میدان شهر شروع میکردنند به معرکهگیری و مردم اطراف آنها جمع و افراد سرگرم میشدند.
ما یک چیز را از این معرکهگیرها برداشت کردیم که همان قانون یازدهم است. پهلوان یا معرکهگیر یک ظرف میگرفت و میچرخید و افرادی که مایل بودند در آن ظرف پول میانداختند بعضی از افراد زمان پول دادن میرفتند و معرکهگیر میگفت: اگر پول نمیدهید اشکالی ندارد ولی معرکۀ من را خراب نکنید. در کنگره۶۰ هم به همین صورت است در زمان قانون یازدهم اگر پولی پرداخت نمیکنید مشکی نیست ولی جلسه را ترک نکنید که این رفتار زیان بارتر است.
تفاوت یادگیری و معرکهگیری در این است که انسان در طول زندگی خود در دو مسیر شناختی حرکت میکند، مسیر اول یادگیری است و قطعا انسان هایی در این راه حرکت میکنند که از دانایی خوبی بهرهمند هستند. یادگیری اساس تکامل است یعنی اگر انسانی به این دنیا میآید فقط و فقط به خاطر بالا بردن دانایی و سطح آگاهی در خود است زیرا همانطور که آقای مهندس میفرمایند: زندگی در ابعاد حیات با تفکر و کسب آگاهی همراه است و آنچه سبب ارتقا و جایگاه شخص در حیاتهای بعدی او میشود همین فراگیری علم و آگاهی است.
مسیر دوم معرکهگیری است در اینجا یک سوال پیش میآید که چرا انسان به جای یادگیری به معرکه گرفتن روی میآورد؟ علت آن است که آدمی در برابر دیگران یا باید از داناییها و تواناییهای خود استفاده کند و یا در صورت نداشتن این دو فرافکنی نماید به عنوان مثال: یک راهنما تا وقتی موفق است که از پتانسیلهای خود برای تربیت خود و دیگران به شکل مثبت استفاده کند و شخصیت پایدار خود را همواره حفظ نماید اما اگر ببیند که راهنمای دیگری از او بهتر عمل میکند از موفقیت او ناراحت میشود یا به مثلث جهالت ورود میکند. چه میشود و چه خواهد شد؟ اینجا است که دو راه برای معرکه گیری پیش میگیرد راه اول استفاده از قدرت و توانایی خود به هر شکل ممکن با امکانات و توانایی که دارد به هر طریق ممکن جلب توجه میکند و مدام تواناییهای خود را به رخ دیگران میکشد تا ناتوانیهای درونی خود را پنهان کند. راه دوم در صورتی که با راه اول به نتیجه نرسید شروع به انتقاد و پرونده سازی و بد جلوه دادن سیستمی که در آن کار میکند مینماید و نقاط ضعف شخص مقابل یا سیستم را بزرگنمایی میکند اینگونه است که فرد به جای این که دانایی خود را بالا ببرد و مشکلات درونی خود را حل و فصل کند از یادگیری باز میماند و روز به روز در توری که خود پهن کرده گرفتارتر میشود.
به گفتۀ آقای مهندس اگر بنایی آباد باشد اما ساکنین آن خراب باشند آن بنا هم کمکم رو به ویرانی میرود اما ساکنان آباد بناهای خراب را احیاء میکنند بنا میتواند کشور، خانواده، لژیون و ... باشد حتی میتواند کنگره60 باشد. اگر کنگره60 ساکنین خراب داشته باشد کمکم این بنا ویران میشود بنابراین فکر نکنید اگر چیزی را ساختیم و رها کنیم آن بنا تا ابد میماند کافی است دو ساکن بد در لژیون باشند همان دو نفر لژیون را نابود میکنند پس ما باید خانه و خانواده و بنا را دائما چک و کنترل کنیم.
یک وقتهایی در ذهن خودمان معرکهگیری میکنیم و نمیتوانیم درست تفکر کنیم چه میشود که در اینجا قرار میگیریم؟ این جمع است که به شما کمک میکند. ۱۵۰ یا ۲۰۰ نفر نشستهاند و تو هم خودت را موظف میدانی که بنشینی امکان دارد چند جلسه اول را نتوانید ولی آرام آرام عادت میکنید. اینجا است که یادگیری شروع میشود یعنی من پذیرفتهام که این شخص راهنمای من است و هر چه میگوید در این مسیر باید انجام دهم و آن زمان است که انسان شروع به تغییر کردن میکند. معرکهگیری با یادگیری دو مقوله متفاوت است و میتوان گفت معرکهگیری نقطه مقابل یادگیری و آموزش است. وقتی کسی وارد معرکهگیری میشود در واقع از آموزش دور میشود. کنگره۶۰ مرکز تحقیقات، درمان و رهایی از اعتیاد است و بر سه مولفه آموزش، تفکر و تجربه عمل میکند. شخص با رهایی از اعتیاد باید خوب آموزش ببیند و دوربین را روی خود بگیرد تا معایب خود را ببیند و آنها را برطرف کند. لازمه رسیدن به حال خوش، گرفتن آموزشها و عملی کردن آنها در درون فرد میباشد. هر جا متن وجود داشته باشد حاشیه هم وجود دارد و هر چه متن بزرگتر باشد حاشیه هم بزرگتر میشود. پس بودن در درون متن میتواند انسان را از رفتن به حاشیه نق زدن و دیدن معایب دور کند.
سه مؤلفۀ یادگیری، دانایی، تفکر، تجربه و آموزش است. حرکتی که با تفکر از سمت مجهول شروع شده و به معلوم رسیده است را به خوبی برای ما تعریف کرده اند که در طی مسیر با حس خود به تجربیاتی دست پیدا میکنیم و اینها همه در سایه آموزشی است که با عملی شدن به یادگیری ختم میشود. بزرگترین مانع در مقابل نفس اماره دانایی ما است که با حرکت توام با تعقل رشد میکند و سدی در مقابل معرکهگیری میشود.
عناصر معرکهگیری چیست؟ کمبود دانش، حسرت و منیت یا انسانی که در کار و هدف خود شکست میخورد مانند کسی که ۱۶ ماه در لژیون است ولی نتیجه نمیگیرد و شروع به معرکهگیری میکند پس معرکهگیری از شکست شروع میشود، فرد از بقیه جدا و سپس پچ پچ میکند. مرحله بعدی یارگیری و محکوم کردن دیگران است و در نهایت دیگران را به مسلخ میبرد اما در نهایت خودش قربانی میشود اما اگر ساکنین آباد باشند جلوی خرابی را میگیرند و اگر هوشیار نباشند خودشان هم قربانی میشوند.
شیطان به زیباترین شکل وارد انسان میشود. معرکهگیری ذهن را کدر میکند و یادگیری را از بین میبرد. در کنگره60 کارهایی صورت گرفت تا جلوی معرکهگیری را بگیرد اگر لژیونها نبودند خدا میدانست چه اتفاقی میافتاد چون لژیونها باعث بقای کنگره هستند. در سیستمهای دیگر بعد از جلسه اعضا رها میشوند و دائما دنبال معرکهگیری میروند پس در کنگره فرصت معرکهگیری وجود ندارد ولی باز در این میان ویروسهایی هم وجود دارد.
منابع:
سخنان آقای مهندس در لایو چهارشنبه ۱۴۰۰
سی دی یادگیری و معرکه گیری
جزوه جهان بینی: استاد امین
سخنان دیده بان محترم: آقای صداقت
نویسنده: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر ساغر (لژیون یکم)
ویرایش: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر ساغر (لژیون یکم)
ارسال: همسفر رها نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر مسعود
- تعداد بازدید از این مطلب :
39