سلام دوستان ملیحه هستم همسفر
یادگیری و معرکهگیری دو نقطه مقابل هم هستند. یادگیری؛ یعنی همان (دانستن، آموزش، علم چگونه زیستن، علم سالم زیستن، علم حرف زدن، برخورد و ارتباط با افراد جامعه، همکاران، دوستان و خانواده و ...) همه اینها به دانایی نیازمند است که اول با توکل و امید به خداوند و دوم با داشتن درون آرام امکانپذیر است. حال چه چیزی مرا از خداوند، آرامش، عشق و محبت دور میکند؟ جهالت و نادانی که به دنبال معرکهگیری و حاشیهها برای من حاصل میشود. حاشیه؛ یعنی جستجو در زندگی و کارهای دیگران، سرزنش دیگران و قضاوت کردن آنها که باعث کاشتن تخم (کینه، حسادت، دروغ، نفرت، انتقام و ...) میشود. اینها درون مرا شلوغ و پر سر و صدا میکنند، خواب مرا میگیرند، عقل مرا میگیرند و من هر روز بیشتر و بیشتر درگیر این مسائل میشوم و زندگیام که هر روزش باید همراه با یک آموزش جدید باشد را با این مسائل پر میکنم.
از قدیم گفتهاند یک دروغ با خود چندین دروغ به همراه میآورد، اولین دروغ را که بگوییم هر روز مجبور میشویم دروغهای دیگری را برای توجیه دروغ اول خود بگوییم. هر روز بیشتر از دیروز درگیر این مسائل میشویم و دیگر جایی برای آموزش و دانستن برای ما نمیماند.
ما به مکانی پا گذاشتهایم که پر از علم و دانش است. کنگره۶۰ یک بنای محکم و سیستمی مستحکم و آباد است. آن هم به دلیل وجود خدمتگزارانی است که مراحل آموزشی زیادی را طی کردهاند و به دانایی بالایی رسیدهاند و به دور از حسادت، خودخواهی و حسهای منفی هستند. پس اگر من بخواهم در کنگره۶۰ در چرخه آموزش و خدمت قرار بگیرم؛ باید از نقزدن و حاشیه رفتن که به ضرر خودم است به دور باشم، به حرمتها احترام بگذارم، با افراد کنگره ارتباط مالی و کاری نداشته باشم، از پچپچ کردن و غیبت کردن، سرزنش کردن، حسادت و کینه و ... دوری کنم.
در این صورت آموزش میبینم و خدمت میکنم. تغییرات در تفکر، اندیشه و جهانبینی من ایجاد میشود؛ اما اگر یک تماشاچی خدمت دیگران باشم و به دنبال حاشیه و معرکهگیری باشم از چرخه آموزش و خدمت باز میمانم. تغییرات در من رخ نخواهد داد و همچون آب راکدی خواهم ماند. برای همین آقایمهندس این دو را مقابل هم قرار دادند و گفتند اگر میخواهیم از هستی، معلم و راهنما آموزش بگیریم بایستی خودمان را از حاشیهها دور کنیم تا بتوانیم آنچه برداشتنی است را برداشت کنیم.
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر
یادگیری و معرکهگیری دو نقطه متضاد یکدیگر میباشند. یادگیری همیشه آموزش، آرامش و تعادل و نهایتاً قرارگرفتن در صراط مستقیم را به همراه دارد. اما نقطه مقابل آن معرکهگیری است که در اثر حسادت، خودخواهی و یا منیت به وجود میآید که با نقزدن، اعتراض و حاشیهسازی همراه است که مانع هر نوع آموزش و یادگیری است و نهایتاً تخریب ایجاد میکند. ذهن فرد معرکهگیر دنبال سوژه و حاشیه است و فرد معرکهگیر صداقت ندارد. معرکهگیری دو نوع است: معرکه گیری درونی و معرکهگیری بیرونی. در معرکهگیری درونی همه ما آن را انجام دادهایم و تجربه آن را داریم، مرتبا درون ذهنما با دیگران معرکهگیری میکنیم. مثلا کسی حرفی میزند ما درون خود آن را حلاجی کرده و دنبال دلیل آن میرویم، قضاوت میکنیم و حتی حکم صادر کرده و به اجرا درمیآوریم.
در معرکهگیری بیرونی وقتی فردی به هر دلیلی موفق به انجام کاری نشود دنبال مقصر است و میخواهد کار خود را توجیه کند. دوم تماشاچیان یا شنوندگان معرکه هستند و ضلع دیگر موضوع معرکه است. افرادی که اهل معرکهگیری هستند کسانی که همحس خودشان هستند را دور خودشان جمع میکنند. شروع و ادامه معرگهگیری به مستمع بستگی دارد؛ چرا که از بزرگان شنیدهایم «مستمع صاحبسخن را بر سر ذوق آورد»؛ یعنی با تجمع در اطراف فرد معرکهگیر و گوشدادن و همراهی کردن و تشویق او معرکهگیری ادامه پیدا میکند. بهترین راه جلوگیری از این ضدارزش عدم تجمع و همراهی و همچنین عدم تشویق فرد معرکهگیر است.
کنگره بنایی آباد، امن و راحت با تمام امکانات و بهترین مکان برای آموزش و یادگیری عموم انسانها و همچنین درمان بیماری اعتیاد است؛ اما کافی است تعدادی هر چند معدود ساکنین معرکهگیر در این بنا باشد این افراد نه تنها خود آموزش نمیبینند؛ بلکه مانع آموزشگرفتن دیگران نیز میشوند و حتی باعث خرابی این بنای آباد هم خواهند شد؛ پس بیائیم جزء ساکنین آباد باشیم و با دوری از فضای معرکهگیری و افراد معرکهگیر در مسیر آموزش و یادگیری که همان صراط مستقیم است باشیم.
معرکهگیری برای سرگرمی است؛ یعنی گذراندن وقت و نقطه مقابل آن یادگیری است، که در آن سرگرمی نیست و تماما دلگرمی است. در کنگره کسی که معرکهگیری میکند به این دلیل است که نمیخواهد آموزش بگیرد و همه حواسش به دیگران است در نتیجه انرژی خود را از دست میدهد و مجبور میشود از انرژی دیگران استفاده کند و طبق تشکیل ساختار عدهای را دور خود جمع میکند و شروع به غیبت کردن میکند.
باید مواظب باشیم این افراد انرژی ما را به سرقت نبرند و بدانیم که آنها نیروهای منفی هستند که کارشان آلوده کردن حسهای دیگران است. یادگیری مهمتر از آموزش است شاید کسی آموزش دیده باشد؛ ولی در عمل چیزی یاد نگرفته باشد، این آموزش به درد نمیخورد و پایدار نیست؛ پس نوع آموزش، مکان آموزش و چگونگی آن بسیار مهم است. حال چه جائی بهتر از کنگره۶۰ و چه آموزشی بهتر از آموزشهای ناب کنگره تا بتوانیم با رشد همزمان (آموزش، تجربه و تفکر) به دانائی که هدف اصلی و نجات دهنده ما است برسیم. اگر به سمت معرکهگیری برویم به مثلث جهالت؛ یعنی (ترس، ناامیدی و منیت) میرسیم و در حاشیه بودن و معرکهگیری کردن تجلی نادانی و جهل است؛ زیرا تنها کسی که میتواند ما را نابود کند و باعث سقوط ما شود فقط و فقط خود ما، جهل و نادانی ما است که درون همه ما است؛ اما با پاککن یادگیری میتوان آن را از بین برد. آقای مهندس میفرمایند: «معرکه گرفتن؛ یعنی جائی که در آن جنگ و درگیری میشود یا جائی که در آن نمایش است».
فلسفه حضور ما همسفرها در کنگره۶۰ یادگیری است که با آموزش و یاد گرفتن بتوانیم محبت را وارد آغوش خانواده کنیم و یاد بگیریم که از (نقزدنها، ایرادگرفتنها، طعنهزدنها و ...) دوری کنیم و محبت، صلح، آرامش و امنیت را در خانواده به کار ببریم و این همان چیزی است که در کنگره به آن میپردازیم.
اگر از سیدی دور افتادیم و دو روز سیدی گوش ندادیم و کنار گذاشتیم ناخودآگاه ذهن میچرخد و دچار مسائل حاشیهای میشود که اصلا به ما ربطی ندارد. زندگی کردن مانند بندبازی است؛ باید روی بند خود را حفظ کنیم، انسان هر چه بهتر علم زندگی را بداند ارتباط بهتری با دیگران دارد و از آسایش و آرامش بیشتری برخوردار میشود؛ اما زمانی که علم زندگی را بلد نباشد در هر قسمتی که پا میگذارد مشکلاتی درست میکند. حرفهای (الهی و عقلی) را دریافت کنید و به جان بنشانید تا بعد از مرگ هم با شما همراه باشد، آنگاه خواهید دید که عقل و جان با هم یکی میشوند.
سلام دوستان شکوه هستم همسفر
یادگیری به معنای آموختن، یاد گرفتن و اضافه شدن بر اطلاعات ما است. این یادگیری از بدو تولد تا آخر عمر اتفاق میافتد. برای بعضی بیشتر و برای بعضی کمتر است. اولین شرط برای یادگیری این است که فرد خواسته یادگیری داشته باشد و بداند که نمیداند. این یادگیری در هر زمینهای میتواند اتفاق بیفتد. مثلا در (زمینه شغلی، زندگی خانوادگی، چگونگی ارتباط با دیگران)؛ اما معرکهگیری به معنای نمایشی است که دیگران را به دور خود جمع میکند و آنها را به تماشا وا میدارد، بدون اینکه در این نمایش آموزشی برای شخص معرکهگیر یا تماشاچیان وجود داشته باشد. این نمایش در گذشته صرفا برای سرگرمی افراد صورت میگرفته است. وقتی که ما خواهان یادگیری و آموزش در زمینهای باشیم شرط اول این بود که شخص بخواهد که یاد بگیرد و شرط دیگر این است که از معرکهها فاصله بگیرد. چون همانطور که گفته شده آموزشی به همراه ندارد.
شخصی که معرکه میگیرد در واقع قصد دارد حواس دیگران را از کاری که باید انجام میداده است پرت کند و یا اینکه به طور کلی موضوع را عوض کند و اگر خودش در انجام وظیفه کوتاهی کرده است آن را با معرکهگیری بپوشاند. در کنگره۶۰ معرکهگیری مثل این است که من به جای نوشتن سیدی یا خواندن امتحان یا انجام وظایفم مرتب به دنبال حاشیه باشم و نق بزنم. مثلا بگویم؛ چرا این همه کار و تکلیف از من میخواهند؟ چرا باید امتحان بدهم؟ یا چرا فلان راهنما از رهجویانش تکلیف کمتری میخواهد؟ یا وقتی که در کنگره مرتکب اشتباه میشوم بدون در نظر گرفتن عواقب آن به دنبال مقصر دیگری میگردم و این همان از تعادل خارج شدن و به حاشیه رفتن است.
در واقع یادگیری و معرکهگیری یک رابطه معکوس با همدیگر دارند. هرکجا که معرکهگیری اتفاق بیفتد، اجازه اتفاق افتادن یادگیری را نمیدهد؛ چون شخص معرکهگیر تمام توجه و تمرکزش را صرف پرت کردن حواس دیگران و آوردن بهانههای واهی میکند و از اینکه نیاز به ایجاد تغییر در خودش دارد غافل میشود و در واقع چشم حقیقت بین خود را از دست میدهد و دیگر عیبها و کاستیهای خود را نمیبیند و رفته رفته خود را نیازمند یادگیری نمیداند؛ چرا که به خاطر معرکهگیریهای فراوان خودش هم به این باور اشتباه میرسد که همیشه این دیگران، روندها یا ساختارها هستند که دچار مشکل هستند و من مشکلی ندارم. حال ما باید به درون خود بنگریم و خودمان قضاوت کنیم که آیا به راستی به دنبال یادگیری یا به دنبال معرکهگیری هستیم؟
رابطخبری: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم)
ویراستار: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون پانزدهم)
عکاسخبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
102