جلسهی ششم از دورهی دوم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ لژیون بندرعباس با استادی مسافر علیرضا و نگهبانی مسافر بختیار و دبیری مسافر بختیار با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» و تولد یک سال رهایی مسافر حسین یکشنبه ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه امروز دو بخش دارد:
اول، یادگیری و معرکهگیری و دوم، جشن تولد مسافر حسین.
ما اولین جشن تولد را در ساختمان برگزار میکنیم. قبلاً تولد مسافرین سبحان و مهدی در پارک برگزار شد. اما حالا که ساختمان داریم، میتوانیم جشن تولد را با شرایط بهتری برگزار کنیم.
در بخش یادگیری و معرکهگیری، میخواهیم به این موضوع بپردازیم که معرکهگیری چیست و چه ارتباطی با یادگیری دارد. همانطور که میدانید، در گذشته افرادی بودند که با انجام کارهای عجیب و غریب مثل زنجیر پاره کردن یا مار درآوردن، توجه دیگران را جلب میکردند. این کارها اغلب بیفایده بودند و فقط برای جلب توجه انجام میشدند.
این تمثیل به ما یادآوری میکند که در زندگی خودمان هم گاهی اوقات ممکن است به دنبال جلب توجه باشیم. مثلاً وقتی در یک جمع ایراد میگیریم و نکات منفی را برجسته میکنیم، در واقع داریم مثل یک معرکهگیر عمل میکنیم. این کار باعث میشود که افراد همفکر دور ما جمع شوند و یک فضای منفی ایجاد شود.
اینکه بخواهیم دیگران را به سمت خودمان جذب کنیم و توجه آنها را جلب کنیم، نشان میدهد که از یادگیری فاصله گرفتهایم. وقتی به دنبال یادگیری و رشد هستیم، دیگر نیازی به جلب توجه دیگران نداریم.
خیلی از ما دیدهایم که افرادی هستند که از نوشتن سیدی در کنگره ناراضی هستند. این افراد فکر میکنند که کنگره یک مدرسه نیست و نیازی به انجام این کارها نیست. اما باید بدانیم که هر وقت به دنبال جلب توجه هستیم و میخواهیم دیگران را تحت تأثیر قرار دهیم، در واقع داریم از یادگیری فاصله میگیریم.
پس هرچه بیشتر وقت خود را صرف یادگیری و آموزش کنیم، کمتر به دنبال معرکهگیری خواهیم بود.
من هیچ ارتباطی بین این دستورجلسه و تولد حسین پیدا نمیکنم. حسین در اوایل ورود به کنگره با لباس سیاه میآمد. چند مدت طول کشید تا آن لباس سیاه را از تنش دربیاوریم با اینکه عزادار نبود. شاید بهخاطر عمق تاریکی که در آن قرار داشت از لباس سیاه دل نمیکند.
یکی از دغدغههایش در اوایل سفر این بود که من نمیتوانم خرج سفر و شربتم را بدهم و مشخص بود که دقیقاً آن جایی است که باید باشد و درمانش را شروع کند.
برای این میگویم ارتباطی نمیبینم؛ چون هیچوقت ندیدم حسین معرکهگیری کند. از روزی که آمد، مثالها و نمونهها را دید و فهمید که رهاشدگان چگونه هستند، به سفرش چسبید و همه آن کارهایی را که باید، انجام داد و توانست خیلی راحت به رهایی برسد.منظور از خیلی راحت، این است که در کنگره۶۰ برای سفر کردن، اگر به صحبت راهنمایت توجه کنی و درست حرکت کنی، این کار را خیلی راحت مثل آب خوردن میتوانی انجام بدهی؛ ولی اگر درست سفر نکنی سختترین کار دنیا میشود.
من که درست سفر کردم میدانم که یکی از لذتبخشترین کارهایی که در زندگیمان انجام میدهیم سفر اول است. سفر دوم هم لذتهایی دارد؛ ولی بهقول جناب آقای مهندس، یک مصرفکننده بعد از آن اسارتی که در اعتیاد کشیده است سفر اول تازگی و شرایط خاصی دارد.
من مجدد تولد را به خودش تبریک میگویم. انشاءالله در سفر دوم هم مثل سفر اول که همهچیز را رعایت میکرد، آن کارها را انجام دهد که سفر خیلی خوبی داشته باشد.
این تولدها نشانه است که اگر ما هم سفرمان را درست انجام دهیم میتوانیم در این جایگاه باشیم. ما امروز تولد حسین و رهایی رضا را داریم. اینها همه سندهای درمان با روشDST را نشان میدهند و ما معجزه کنگره را میبینیم.
در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر حسین
اعلام سفر مسافر حسین:
آخرین آنتی ایکس شیره و تریاک و ماریجوانا، به مدت ۱۱ ماه سفر کردم به روش DST با داروی OT به راهنمایی آقا علیرضا ورزش در کنگره والیبال رهایی: ۱ سال و چند روز در ضمن سفر نیکوتین داشتم به راهنمایی آقا علیرضا رهایی از بند نیکوتین ۹ ماه
آرزوی مسافر حسین:
آرزو میکنم لژیون بندرعباس به یک نمایندگی بزرگ و قوی تبدیل شود.
:صحبتهای مسافر حسین
خدا را شکر میکنم که زیر سقف کنگره هستم. 25 سال تخریب، با زبان گفتنش راحت است. من سن و سالی کمی داشتم که مواد مخدر مصرف کردم و در سن 18 سالگی معتاد بودم. مواد مخدر فقط یکی دو سال اول به دل آدم میچسبد؛ اما بعد از آن بهجز بدبختی، چیز دیگری برای انسان ندارد.
من هم در زمان مصرفم جز بدبختی و فلاکت چیز دیگری ندیدم. فقر و بیچارگی و ناامیدی را با تک تک سلول های بدنم کاملاً حس کردم؛ ولی وقتی وارد کنگره شدم، همه چیز عوض شد. امید به زندگیم برگشت و خیر وبرکت در کار و زندگیم وارد شد. من از راهنمایم مسافر علیرضا خیلی ممنونم و همیشه در خلوتم او را دعا میکنم.
راهنما مسافر امید هم با حضورش و حرفهایش خیلی به من کمک کرد. انتخاب بین راهنما مسافر علیرضا و راهنما مسافر امید سخت بود؛ ولی به این دلیل که راهنما مسافر علیرضا بیشتر شبیه به جنوبیها بود او را انتخاب کردم. وقتی که برای رهایی، پیش جناب آقای مهندس رفتیم و گل رهایی رو گرفتم، انگار دوباره متولد شدم و اعتبارم به من برگشت. خدا رو شکر میکنم که الان زندگی خوبی دارم.
تایپ: همسفر سمیرا و همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
ویراستاری: همسفر زهرا و همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
ارسال: همسفر ساناز رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
عکاس: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
مسافران و همسفران لژیون بندرعباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
170