گفتوگویی با راهنما همسفر محبوبه در نمایندگی سهروردی اصفهان و در ارتباط با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» انجام گرفت که شما مخاطب را به خواندن مطلب و بهرهبردن از محتویات ارزشمند آن دعوت میکنیم.
همسفر محبوبه و مسافرشان با تخریب ۲۰ سال آنتی ایکس مصرفی شیشه و هروئین وارد کنگره شدند. بهمدت یکسال با متد DST و داروی OT بهراهنمایی مسافر جهانگیر و همسفر فاطمه سفر کردند و هماکنون بهمدت ۷ سال و ۱۰ ماه است که از بند اعتیاد با دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش مسافر ایشان در کنگره تنیس و ورزش همسفر محبوبه والیبال است.
باتوجه به مثلث جهالت که شامل ترس، ناامیدی و منیت است؛ شخصی که وارد وادی معرکهگیری میشود، کدام ضلع این مثلث در او نیاز به آموزش و یادگیری دارد؟
طبق سیدی که آقای مهندس درباره معرکهگیری صحبت کردند؛ معرکهگیری برمیگردد به قسمت منیت من؛ زمانیکه حسادت، خودخواهی و منیت میآید، وارد معرکهگیری میشوم و قطعاً در ضلع منیت آموزشی که باید باشد را دریافت نکردهام یا نتوانستهام آن را کاربردی کنم؛ بهاینصورت که در مسائل خودم را بالاتر از بقیه میبینم؛ بنابراین اگر حرفی زده شود و یا داخل کنگره خدمتی مثلاً به دوست من داده شود و من خودم را بهخاطر اینکه منیت داشتم مستعد آن خدمت میدانستم، اینجا ابتدا در درون من معرکهگیری بهوجود میآید و بعد هم به بیرون انتقال میدهم و شروع میکنم با بقیه سخن گفتن که چرا او انتخاب شده است؟ چرا این اتفاق افتاده است؟ بهتر بود اینگونه میشد و ... در ادامه شروع میکنم ایراد گرفتن بههرچیزی؛ چون خودم را صاحبنظر میبینیم. این قسمت برمیگردد به ضلع منیت من که قطعاً با آموزش گرفتن و آموزشپذیر بودن و کاربردی کردن، یواشیواش درست میشود. تجربهای هم که من داشتم و دیدم به ترس هم برمیگردد؛ ترس از دست دادن و یا توبیخشدن در یک جایگاه و زمانیکه آن ترس را حس میکنم، ناخودآگاہ باز اگر آموزش کافی ندیده باشم وارد معرکهگیری میشوم که بتوانم کمی از آن حس سنگین ترس کم کنم که قطعاً با تکرار این موضوع و قویتر شدن من، این موضوع نیز برطرف خواهد شد.
در کنگره یاد گرفتیم هر مطلبی دارای یک صور پنهان و یک صور آشکار است. آیا معرکهگیری هم شامل این موضوع میشود؟
تمام مباحث هم صور آشکار دارد و هم صور پنهان؛ البته معرکهگیری یک حالت عملوعکسالعمل دارد و طبق برداشت من قسمت آشکار قضیه زمانی است که با بقیه وارد آن معرکه میشوم و بقیه را دعوت میکنم به وارد شدن در میدان معرکهگیری که همیشه هم شاهد آفتهای آن هستیم. این معرکه و این میدان که هم خودم را درگیر میکند و هم فرد مقابل و آن سیستمی که آن کار را آنجا انجام میدهم، هم بهحاشیه رفتن و درگیر شدن با این موضوع است و هم اینکه از آموزشها فاصله میگیرم و بقیه را هم بهنحوی از آموزشها دور میکنم که در نهایت منجر به خرابشدن حس خودم و اطرافیان من میشود. اینها در قسمت آشکار رخ میدهد؛ اما در قسمت پنهان معرکه اصلی در ذهن فرد صورت میگیرد؛ یعنی نیروی من، روح و جن درون من است که جن درونم مدام در هر موضوعی میآید تا از طریق الهام و القاء من را وارد معرکه کند که در اصل وظیفه او این است که من را از آن مسیری که هستم دور کند؛ این نیز در قسمت پنهان است که اگر آن را بشناسم و طبق سیدی «تشخیص» روی آن شناخت پیدا کنم و بدانم که من لحظهبهلحظه در آزمون هستم و با مسائل مختلف در زندگی توسط این دو نیرو در وجودم، برای اینکه قوی شوم و بروم در مراحل بالاتر و یا اینکه اصلاً پرت شوم و بروم پایینتر و دوباره آموزش بگیرم، در معرکه قرار میگیرم؛ اگر این را بدانم موضوعات و مشکلاتی که برایم پیش میآید را خیلی صبورانهتر و با تفکر به آنها نگاه میکنم و قبل از اینکه بخواهم عجولانه تصمیم بگیرم قسمت پنهان آن را نگاه میکنم که اصلاً علت چه هست؟ همانجا با کمی تفکر و بررسی کردن و کمک گرفتن از آموزشهای کنگره میتوانم آن معرکهای که بهوجود آمده را کنسل کنم و حل کنم و اجازه نمیدهم به بیرون منتقل شود و در همان قسمت پنهان آن را حل خواهم کرد؛ اگر من بتوانم به این درجه از آموزش برسم قطعاً میتوانم خیلی از آزمایشها که در زندگی من پیش میآید و در اطراف من هست را پشتسر بگذارم.
چگونه میتوانم پایههای یادگیری خود را آنقدر قوی کنم و به ثبات برسانم که وارد معرکهگیری نشوم؟
در دستور جلسه داریم معرکه گیری و یادگیری؛ یعنی نقطه مقابل معرکهگیری یادگیری است. اینکه آموزشهایی که میگیریم، درست باشد و سعی کنم کاربردی کنم؛ این خیلی مهم است! اگر مثلاً امروز دستور جلسه معرکهگیری است، روی آن تمرکز کنم و همان موقع که یاد میگیرم شک نکنم که آزمونها یکییکی میآید و در رابطه به این موضوعی که دارم روی آن کار میکنم خیلی مسائل بر سر راه من پیش میآید که بهنظر من این یک لطف است که بتوانم یادگیریام را تبدیل به عمل کنم؛ حال اگر خوب یاد بگیرم و مدام در آموزش باشم و روی ضلع منیت و ترس بتوانم آموزشهایی که گرفتهام را کاربردی کنم، قطعاً میتوانم از آن معرکهگیریها آرامآرام بیرون بیایم؛ البته قرار نیست که ما یکشبه همه اینها را حل کنیم؛ آموختهایم که کنگره روش تدریجی و Dst است؛ پس اگر امروز بیست معرکه تا شب در ذهن من شکل میگیرد؛ اگر بتوانم حتی سه معرکه را حل کنم و به بیرون انتقال ندهم، مثلاً از کسی رفتاری دیدهام که باب میل من نبوده و میخواهم آن را بازگو کنم، حال اگر آموزش گرفته باشم و بخواهم در این مسیر حرکت کنم از همان «که چی؟» استفاده میکنم. که چی من این را بگویم؟ آیا ربطی دارد؟ وقتی اینها را به جن درون خود بگویم، باعث میشود که کمی در جای خود بنشیند و از طرف دیگر با اینکه اذیت شدهام؛ ولی آن را انتقال ندادهام و یکی از معرکههای ذهن خود را حل کردهام. این موضوع در ادامه باعث میشود که از ایجاد مشکلهای پیشرو جلوگیری کنم و پایههای آموزش خود را نیز قویتر کنم. این را هم بدانم که هرچه در مسیر آموزش و در مسیر تزکیه و پالایش باشم و هرچقدر حواس من به خودم و صفاتم باشد، درنتیجه معرکهها کمتر در ذهن من شکل میگیرد و قطعاً آن آموزش و صراط مستقیم، من را آنقدر قوی میکند که اگر معرکهای هم میآید، وارد آن نمیشوم یا خیلی سریع از آن بیرون میآیم و درگیر نمیشوم.
شما از همسفرانی هستید که خدا را شکر در بحث خدمت بسیار موفق و نیرومند عمل کردهاید. رمز موفقیت خودتان را برایمان بیان کنید.
شما لطف دارید؛ من وقتی میبینم در کنگره افرادی هستند که با تمام وجود و تمام قد خدمت میکنند و چه مسیرهایی میروند و میآیند و در هفته دو الی سه روز درگیر رفتوآمد هستند که بتوانند چند ساعتی در شعبه خدمت خود را انجام دهند؛ میگویم من هنوز کاری نکردهام! در بحث خدمت رمز موفقیت این است که صادقانه خدمت کنم؛ یعنی با صد توانم هر خدمتی که به من سپرده میشود را انجام دهم. بحث معرکهگیری است و در خدمت خیلی معرکهگیریهای ذهنی زیاد است و با هر موضوعی وارد این بحث میشوم؛ اگر توکل به خداوند داشته باشم و قصد من این باشد که حواسم به کار خودم باشد باتمام وجود مسؤلیتی که به من سپرده شده را انجام دهم و کاری به قسمتهای دیگر نداشته باشم و در هر بخشی و هر خدمتی فرمانپذیر باشم. هرکدام از ما در کنگره مرجع بالاتر داریم که هر مشکلی داشته باشیم میتوانیم از او کمک بگیریم؛ خیلی این را تجربه کردهام که هرجایی که دچار تردید بودم و از انجام آن کار خودداری کردم، با مشورت گرفتن بهترین راهنماییها را از جایگاههای خدمتی بالاتر گرفتهام و کمک بسیاری در مسولیتهایی که داشتم به من شده است. قطعاً ایرادات بسیاری هم داشتهام؛ ولی اصولاً من محبوبه در جایگاههای خدمتی قرار میگیرم و آموزش میگیرم تا گرههای درونم را بهتر ببینم و بشناسم؛ در ادامه به لطف خداوند، آموزشهای کنگره و آقای مهندس و خواست خودم در جهت رفع این گرهها حرکت میکنم و این یکی از برکات خدمت هست.
حس مقوله بسیار مهمی در کنگره میباشد، برای قوی شدن حس و دریافت بهتر آموزشها چه باید بکنیم؟
زمانی که من همسفر وارد کنگره میشوم با حسهای آلوده وارد میشوم و چیزی که به من کمک میکند همان تزکیه و پالایش و تغییر دادن صفاتم است؛ مثل زمانیکه من یک باغ بسیار بزرگی دارم؛ ولی به این باغ رسیدگی نکردهام و از هرجا زبالهای بوده داخل این باغ گذاشتهام؛ علفهای هرز همهجا رشد کردهاند و آبیاری هم نشده و تمام درختان باغ از بین رفتهاند. حال با اتفاقی که برای من رخ میدهد که همان آموزشهای کنگره است، تصمیم میگیرم و شروع میکنم آن باغ را تغییر دادن و دیگر قدر آن باغ را میدانم و برایش ارزش قائل میشوم؛ یکییکی آن زبالهها را بیرون ریخته، علفهای هرز را جدا میکنم، آبیاری میکنم، درست مثل همان موقع است که میآیم کنگره و در سفر اول شروع میکنم آن بدیها را از درون خود بیرون میریزم. در ادامه چه میشود؟ بعد از مدتی مواجه میشوم با یک باغ بسیار زیبا و تمیز و این جا است که باغ شروع میکند به جذب کردن؛ پرندگان خوشآواز میآیند، گیاهان زیبا میرویند، گلهای رنگارنگ رشد میکنند و ثمره باغ روزبهروز بیشتر میشود و باعث میشود که هر روز یک چیز زیبایی جذب باغ شود و محصولات خوبی بهبار میآید که بهغیر از خودم قطعاً فایدهاش به اطرافیان من هم میرسد. دقیقاً حس را هم شروع میکنم اضافات آن را بیرون بریزم تا پاک شود و بعد شروع میکنم به دریافت آموزشها؛ این اتفاق میافتد و آنموقع که آموزش بهتر گرفته میشود بهغیر از اینکه خودم لذت این حس خوب را میبرم و مسؤلیتهایی که در هستی دارم را به درستی و با حال خوب انجام میدهم، قطعاً ثمرهاش این میشود که بقیه هم از این حس خوب من بهره میبرند و برای آنها هم چشمه نوری است که بتوانند در مسیر درست قدم بردارند.
کلام پایانی:
طبق صحبت آقای امین؛ هر سیستمی که قوی میشود و به نور میرسد، قطعاً تاریکی هم قویتر میشود؛ مثل چرخه یین و یانگ. سیستم کنگره هم بهلطف خداوند و تلاشهای آقای مهندس و اعضای کنگره روزبهروز قویتر میشود و فراموش نکنیم که تاریکی آن هم قویتر میشود و این جا است که باید تلاش کنم؛ چون همه ما در آموزش هستیم و آمدهایم که یاد بگیریم؛ پس اگر مشکلی از کسی دیدم یا در جایگاه خدمتی دیدم ایرادی است، این جا دو کار میتوانم انجام دهم؛ یا شروع کنم به معرکهگیری با بقیه که چرا این طور شده است؟ چرا این تصمیم گرفته شده است؟ که در اینجا قطعاً جزء افرادی میشوم که دنبال معرکهگیری هستند و وارد حاشیه میشوم و شک نکنم که آرامآرام از کنگره به بیرون پرت میشوم و یا میتوانم روی آن مسئله خوب فکر کنم و اگر دیدم که به یک دانایی و قدرت تشخیص رسیدهام که میتوانم نظری برای بهتر شدن موضوع بدهم، آنموقع باید در زمان مناسب، مکان مناسب و با کلام مناسب با مسئول مربوط در حد پیشنهاد مطرح کنم و قطعاً آن حسی که در کنار آن هست، وقتی تفکر من هم درست باشد اثر گذار است و در نهایت، هم به سیستم کمک کردهام و هم اینکه از حاشیه جلوگیری کردهام؛ کما اینکه در کنگره همه چیز بر مبنای قوانین است؛ اگر ما روی قوانین و حرمتها باشیم و آنها را رعایت کنیم قطعاً از معرکههای بسیاری جلوگیری میشود و سیستم کنگره در کمال آرامش میتواند به هدف خود که احیای انسانها و کمک به دردمندان است برسد و روزبهروز موفقتر خواهد شد. در پایان تشکر میکنم از تمام خدمتگزاران شعبه سهروردی و امیدوارم همه اعضاء در کمال سلامتی و حال خوش باشند.
با تشکر از راهنما همسفر محبوبه که وقت با ارزش خودشان را در اختیار سایت سهروردی قرار دادند و از علومی که در کنگره۶۰ آموختند و همچنین از تجربیات ارزشمندشان ما همسفران را بهرهمند ساختند.
طراح سوال و مصاحبهکننده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون دوازدهم)
عکاس خبری: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
422