جلسه ششم از دوره بیست و دوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ روزهای یکشنبه نمایندگی شیروان به استادی مسافر گودرز، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه " رابطه یادگیری و معرکه گیری " روز یکشنبه 27 آبان ماه ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود
خلاصه سخنان استاد :
من آب میآورم تو آنقدر بنوش که سیراب شوی اما نه زیر آب من بلندم، به بلندای قلههائی که نتوان تسخیر نمود اما تو بربام من، مسلح بیا، تا عظمت را ببینی من میرویانم آنقدر که زمین و آسمان را شب و ظلمت فرا گیرد اما تو از میان سبزهها، نور را بیاب و بر بال آن بنشین و به سوی من پرواز کن تا آنچه به باورت نمیگنجد، ببینی تو میتوانی همه آنچه که هست با نیروی عقل خویش تبدیل به بهترین کنی و به سوی نقطهای بیائی که آغاز نمودی.
خدا را سپاسگزارم از اینکه فرصت خدمت کردن نصیب من شد تا امروز در جمع شما دوستان باشم تا بتوانم درسها و تجربههای جدیدی را کسب نمایم و به آموزههای من افزوده شود.ابتدا از گروه مرزبانی و ایجنت محترم و استاد عزیزم سپاسگزارم که این فرصت را به بنده محول نمودند تا آموزش بگیرم .اما دستور جلسه ،رابطه یادگیری و معرکهگیری . من در زمان مصرف این تجربهها را داشتم معرکه گرفتن زمانی آغاز میشود که ما دانش وتوان یادگیری را در رابطه با آن موضوعی که مطرح شده نداشته باشیم آن زمان منیت و غروری که بارها و بارها در وجود من بوده باعث شده از یک موضوعی شانه خالی کرده و فرار کنیم وما در مضیقهای قرار میدادند که مصرف کننده هستیم و باید به فکر درمان باشیم ما برای گریز از این مشکل ، تمام تلاشمان بر این بود که انکار کنیم و معرکه میگرفتیم قاعدتاً با آن منیتی که داشتیم طرف مقابل را مجبور می کردیم از این موضوع منصرف شود
وقتی که وامی را از موسسه برداشت میکردم و متعهد میشدم که این بدهی را به صورت اقساطی پرداخت نمایم ولی بیمسئولیتی و عدم آگاهی ، باعث میشد که از این تعهد شانه خالی کنم به موضوعات دیگر ارتباط بدهم هرچند که این تعهد من به هیچ موضوعی مرتبط نبود. آن موقع به دلیل تخریبهایی که در جسم و روحم ایجاد کرده بودم انسان عصیانگری بودم و با هر عملی از طرف مقابلم سریع معرکهگیری میکردم .در مبحث یادگیری اگر ما آگاهی و دانش کافی راجع به هر موضوعی را نداشته باشم نمیتوانیم راه حل درست و منطقی پیدا کنم.
در سفر اول وقتی راهنما میگفت :هر وعده ۵ سی سی مصرف کن ، ولی من مصرف هر وعده را کم و زیاد میکردم و این را هم میدانستم جلسه بعد که وارد لژیون شوم بدون شک راهنما متوجه این کار من خواهد شد .چون تو آنچه هستی آنچنان بلند فریاد میزنی تا آنچه را میگویی نمیشنود و شروع به معرکهگیری میکردم و با هزار بهانهها و مشکلات سعی میکردم خودم و راهنما را قانع نمایم .
ما وقتی شروع به سی دی نوشتن میکنیم یا مشارکت می کنیم ، میتوانیم این معرکه گیریها را روز به روز کمرنگ و کمرنگتر کنیم و برای یادگیری و آموزش ها قدمی برداریم چون صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاریست. پس هیچکس مجبور نیست صفت گذشته خویش را تا ابد به دوش بگیرد ما میتوانیم بااختیاری که دروجودمان است صفتهای گذشته خود را تغییر دهیم اگر چنین شود شامل رحمت خداوند خواهیم شد و به آرامی از تاریکیها و زشتیها خارج شویم.
تودیع راهنمای محترم مسافر علی رضا :
رهایی
مرزبان خبری مسافر محسن
عکاس : مسافر مصیب لژیون پنجم
تایپ : مسافر علی محمد لژیون دوم
ویراستاری مسافر مهدی لژیون چهارم
ارسال : مسافر محمدرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
165