سلام دوستان احسان هستم یک مسافر.
شاید من گاهی توسط شیطان وسوسه شوم که راه را نیمه تمام رها کنم، اما فقط یک چیز میتواند دست و پای افسونگر را بسته و با خشم به تماشا بنشیند، برای همه ما اتفاق افتاده که مثلا پیرمردی را از خیابان عبور دادهایم و یا با یک شکلات لبخند بر لبان کودکی نشاندهایم و با این کار حس خوشایندی به ما دست داده است.
اکنون در میان جلسات پر شور کنگره سبدی زیبا به گردش درمیآید و من تصمیم میگیرم ده هزار تومانی که در لابلای دفتر مشق خود دارم به درون آن سبد بیاندازم، گرچه ده هزار تومان مبلغ ناچیزی است ولی من امروز ریحانهای کاشته شده خود در باغچه خانه خود که خاکش خشک شده بود و برای زنده ماندن تلاش بی وقفه میکرد، با قطرات کوچک آب از مردن نجات دادم.
آری کمک من به کنگره شاید ناچیز باشد ولی من را به هدف نزدیکتر میکند، هدفی که نه تنها من را نجات میدهد، شاید روزی منجی کسانی شود که من را به انحراف کشیدند و یا شاید هم به درد انسانهای خوبی بخورم که توسط اهریمن درونی خویش روزی آنها را گمراه کردم.
من این واقعیت را با چشمان خیس خود دیدهام که وقتی مبلغ ناچیزی در سبد کنگره انداختم، چندین برابر آن را خداوند به من عطا کرد!
امیدوارم این تجربه زیبا برای حفظ ارزشهای معنوی مفید باشد و پیوند استواری مابین ارزشهای مادی و معنوی ایجاد کند.
سربلند و پیروز باشید؛ الله یار و یاورتان
نگارش: مسافر احسان (لژیون پنجم)
ارسال: مسافر مهدی (لژیون پنجم)
ثبت: مسافر اسماعیل
- تعداد بازدید از این مطلب :
70