راهنما همسفر سحر؛
در گذشته معرکهگیر کسی بود که شعبده بازی میکرد اما با گذشت زمان و از بین رفتن نمایش خیابانی دیگر معرکهگیری این گونه نیست و در کنگره۶۰ معنای آن به نحو دیگری برداشت میشود.
معرکهگیری از منیت میآید و ظلع مقابل آموزش میباشد زیرا انسانی، وارد معرکهگیری میشود که؛ صور پنهانی پر از کینه، نفرت، حسادت و صفات منفی دیگری دارد، عملاً از آموزش جا میماند و به جای اینکه حواسش به کار خودش باشد مدام دنبال و پیگیر کار دیگران است که چه میکنند و نمیکنند که چنین شخصی وارد مرحله معرکهگیری شده است، چون دائماً در کار دیگران تجسس میکند و دنبال این است که چه اتفاقاتی در پیرامون خودش میافتد حال خوبی را تجربه نمیکند که این فرد مدام در استرس و اضطراب به سر میبرد و در جهنم زندگی میکند و نمیتواند از زندگی لذت ببرد.
معرکهگیری یک ضد ارزش سخت میباشد که فرد بر اساس نادانی و ناآگاهی خود، وارد آن میشود که نقطه مقابل دانایی است و هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند زیرا اگر فرد، دانایی داشته باشد هیچ گاه وارد معرکهگیری و حاشیه نمیشود و برای فاصله گرفتن از حاشیه تلاش میکند تا به حال خوب برسد.
همسفر الهام؛
من قبل از ورود به کنگره۶۰ چون آگاهی نداشتم، خیلی دچار معرکهگیری میشدم. فکر میکردم این مشکلاتی که برای من پیش آمده فقط و فقط دیگران مقصر هستند، همیشه دنبال مقصر بودم و هیچ وقت به این فکر نمیکردم که شاید من هم اشتباه رفتار کرده باشم و همیشه خودم را یک قربانی میدیدم اما با ورودم به کنگره و تحت آموزشهای ناب کنگره۶۰ قرار گرفتن، یاد گرفتم که هیچ وقت دنبال مقصر نباشم چون این من هستم که زندگی خود را میسازم و باید تلاش کنم آموزش ببینم تا بتوانم با مشکلات مواجه بشوم از آنها عبور و مقابله کنم و همچنین باید ترس، منیت خود را کنار بگذارم.
یادگیری در هر مرحله زندگی، بسیار کاربردی میباشد و من نباید خود را به خاطر منیت و خودخواهی، از یادگیری محروم کنم زیرا زمانی که یادگیری من بیشتر میشود، معرکهگیری من کمتر میشود چون آگاهی و دانایی من بالا میرود.
معرکهگیری خود عاملی است که حقایق از چشم من پوشیده بمانند و عین حجاب جلوی دانایی من را میگیرد.
همسفر لیلا؛
یادگیری و معرکهگیری دقیقاً دو معقوله از هم جدا هستند. یادگیری به معنی؛ در پی آموزش و علم آموزی بودن و معرکهگیری دقیقاً نقطه مقابل آن بوده که همان جهل و نادانی است که متأسفانه معرکهگیری بر اثر کمبود؛ دانش، حسادت، خودخواهی و منیت بوجود میآید.
من قبل از ورود به کنگره۶۰، اصلاً آگاهی در مورد معرکهگیری نداشتم چرا که هر کجا جر و بحثی بود یک پای من هم آن جا بود و صاحب نظر بودم بدون اینکه متوجه شوم که محور اصلی داستان و ماجرا خود مم هستم که میتوانستم با گذشت و آگاهی هر چه زودتر ماجرا را به پایان برسانم ولی به دنبال هیجان ماجرا بودم و با مظلوم نمایی دوست داشتم، ماجرا به نفع من به پایان برسد.
من قبل از آمدن به کنگره۶۰ در حاشیه زندگی میکردم و در بطن زندگی نبودم، تاریکی وجودم را گرفته بود، هیچ لذت از زندگی و حال خوش نداشتم اما خدا را شکر به کنگره۶۰ آمدم تا حرمتها حفظ شود و احترام گذاشتن به افراد را یاد گرفتم و الان احترام گذاشتن جزء وظایف اخلاقی من شد که بدون هیچ چشم داشتی به همه محبت کنم چون دیگران لایق محبت و احترام هستند. محبت آغازی است که پایانی ندارد.
تهیه گزارش: راهنما همسفر سحر، همسفر الهام، همسفر لیلا (لژیون چهارم)
تایپ: همسفر لیلا رهجو راهنما همسفر سحر (لژیون چهارم)
ویراستاری، تنظیم: همسفر محدثه دبیر سایت
ارسال: همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی امیر اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
247