استاد:
مردان حق برای یافتن آنچه از دست دادهاند، روزی به کف خواهند آمد.
در مقوله بعد زمین که کاملاً توضیح دادیم و اما از نیستی در جهان زمین؛ یعنی معدوم شدن جسد و هستی که در بعد دیگر، تولد محسوب میشود. نوزاد؛ درست است که از رحم مادر بیرون میآید و روح در آن میدمد که با گریه و فریاد است؛ اما انسان از مرز بعد زمین تا به سومین دایره حیات؛ باید آن کولهپشتی را که گفتیم، همراه بیاورد، هر قدر غنیتر باشد پرواز؛ مانند پرندگان آسمان است؛ اما اگر تهی باشد در ماتم میماند.
تأکید ما بر عقل، محتوای کولهبار است که هر قدر کاملتر باشد، آسودهخاطر میشود و مسائل او در بعد تفکر انجام میپذیرد. حتماً شما خوب در جریان امورات هستید. در جهان دیگر افرادی هستند؛ مانند انسانهای روی زمین که در تیمارخانه به سر میبرند؛ اینان همانانی هستند که کمتر به جمع نمودن عقل، زحمت کشیدهاند.
شاگرد:
بنابراین اینان کسانی هستند که بایستی مشق خود را پاکنویس نمایند؟
استاد:
بلی حتماً. در کوچکترین عمل الهی، شک ننمایید. اینبار میخواهم تصاویری از گوشهای از هستی را رؤیت کنیم.
تصویر: در یک لحظه تودهای متراکم، منفجر شد و به صورت نور بنفشی منتشر گردید؛ سپس شعلههای آتش به نمایش درآمد. در این صحنه از تودههای آتش کرهای ساخته شد، به چرخش درآمد و در لحظهای دیگر سیلهای خروشان به حرکت درآمدند و باران به شدت میبارید.
در تصویر بعدی در کویر، شنهای روان که توسط بادها به جنبش درآمدند، دوباره دیده شد. در لحظه بعد، انسانهایی که مثل انسانهای وحشی و بدوی، روی تختهسنگها نشسته بودند.
تمامی اینها که مشاهده شد؛ در یک سطح وسیع، همه در داخل؛ چون حلقههایی در داخل هم میباشند؛ البته شما خوب میدانید که به علت نبودن جا و مکان نیست؛ بلکه هستی و خلقت، دایرهوار است. همه موجودات، ابتدا از یک نقطه شروع و جدایی و جذب میشوند و همه موجودات، دارای یک یومالفصل هم هستند.
شاگرد:
این تصاویر چه مفهومی دارد؟
استاد:
شنهای روان؛ تمثیل تغییرات مداوم است. آب مشاهده شده؛ حیات موجودات است که بی آن ذخایر، امکانپذیر نیست. طوفان و باد؛ سمبل حرکت در جهان مادی است و اما برای مطالب آینده نیاز به شروع داشتیم؛ باید مسائل ثانی حل بشود. باید انسان در زمین و آسمان در پی اموراتی باشد که به تکمیل و تسخیر خودش کمک کند. تصاویر؛ نمونههایی است که به باورها قوت و اعتماد میدهد و برای اینکه بدانیم انواع وجود دارند و حلقههای درون هم، هر یک از نظر منظومه ظاهری با هم حلقهاند و هیچ فرقی ندارند؛ اما اینطور نیست. در هر حلقه، رازهایی پنهان از دید ما وجود دارد که از موجودیت بیکران آنها سخن میگوید. فقط گوشهای از یک حلقه را نمایان نمودیم.
آنچه به تصویر درمیآید، وجود دارند و ما با چشم خود نمیتوانیم ببینیم. ما در گذشته به شما مطالبی را گفتیم؛ اگر قرار باشد هر آنچه شما میگویید برای دیگران؛ یعنی سایر اشخاص سهلالهضم باشد، دیگر نیازی به بازگویی نگهبانان نخواهد شد؛ ولی سخن و مطلب در بیقراریها نیست؛ در نادانیهاست. اگر همه همزمان با یک کلمه میفهمیدند به زودی جهان، تغییر مینمود و جایگزین بعدی میآمد.
در مورد هستی و نقطه؛ باید تفکر نمود. همه در جهان نقطهاند، از تمامی خلقت بود. باید به هسته راه بیابید و به حالت دیگر، باز نمودن هر هسته، نیاز به وسایل دارد. تا محیط آماده نباشد، وقتش نرسیده باشد؛ گویی زمان، فرمان ندارد. باید خودتان را جهت بعضی از مسائل یاد شده، مهیا نمایید و این مأموریت زمین باید به طور اکمل به انجام برسد و شما در آسایش خالق قرار بگیرید.
شاگرد:
من سعی خواهم کرد خوب سفر کنم؛ سفر درون.
استاد:
سفر همیشه هست؛ اما هر سفری باری دارد و این سفر شما بارش؛ باید قیمتی باشد و آن را خود میدانید. همه خلقت با جوانه زدن به نوع خود به وجود میآید و این را باید ارج نهاد.
منبع: سیدی روح ۹۹ (۲)
تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون بیستم)
تنظیم عکس: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
ویراستاری، تنظیم و ارسال: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
105