معرکهگیری اصولاً از داستانهای جنگی شروع میشد. قبلا در فرهنگ فارسی به کسانی که یک عده را به دور خود جمع میکردند معرکه گیر میگفتند؛ مثل مارگیرها یا کسانی که حرکات پهلوانی انجام میدادند، چند نفر را به دور خود جمع میکردند و معرکهگیری میکردند. یکی از نشانههای معرکهگیری و نشانه بارز آن غیبت کردن است و میتوان گفت معرکهگیری در وجود همه ما انسانها وجود دارد. وقتی در کاری شکست میخوریم یا به نتیجه نمیرسیم شروع به معرکهگیری کرده و موضوعات دیگری را مطرح میکنیم که موضوع اصلی پنهان بماند.
اگر معرکهگیری را به صورت یک مثلث ترسیم کنیم: یک ضلع آن معرکهگیر، ضلع دیگر آن کسانی که به آن معرکهگیر گوش میدهند و ضلع دیگر موضوع معرکهگیری میباشد. حالا اگر ما بخواهیم به موضوع معرکهگیری گوش کنیم موضوع و معرکهگیر را میتوانیم قویتر و اگر به آن گوش ندهیم، موضوع و معرکهگیر در همان جا تمام میشود. در مورد قسمت دوم دستور جلسه که یادگیری است میتوانیم بگوییم آموزشهایی که ما در کنگره میگیریم، همان یادگیری است. پس اول باید آموزش بگیریم تا بتوانیم یاد بگیریم، چون یادگیری و معرکهگیری در دو جهت مخالف یکدیگر هستند.
معرکهگیری از جهل و نادانی انسانها به وجود میآید، وقتی که شخصی نمیتواند کاری را انجام دهد، سعی میکند که دیگران را در آن کار مقصر جلوه داده و مشکل را به گردن آنها بیندازد. بارها پیش آمده است که آقای مهندس به این موضوع اشاره کردهاند؛ به طور کل تمام ما انسانها پا به این هستی گذاشتهایم تا آموزش بگیریم و خدمت کنیم.
خدا را شاکر هستم که راهم به کنگره باز شد و بسیاری چیزهایی را در اینجا آموزش گرفتم. آقای مهندس اصل یادگیری ما را در جهان بینی قرار دادهاند و مسئله یادگیری به طور قطع به تحصیلات و امتحان دادن نیست، اینکه من یاد میگیرم چگونه صادقانه با دیگران ارتباط گرفنه و یا در ارتباط جمعی چگونه باشم، این خیلی مهم است.
در یکی از سیدیها آقای مهندس میگویند: سعی کنید با افراد معرکهگیر پیوند برقرار نکنید، زیرا آنها کسانی هستند که ما را به تاریکیها هدایت میکنند؛ اما فردی که طالب علم و دانش باشد هیچ چیزی به اندازه آن مطلبی که میخواهد یاد بگیرد به او انرژی نمیدهد، به این خاطر به دنبال انرژیهای کاذب نمیرود.
شخص معرکه گیر در زندگی خود همیشه تنش دارد، و برعکس انسانهایی که به دنبال یادگیری و آموزش هستند دارای یک آرامش خاصی هستند. در کنگره اگر خوب آموزش نبینیم، حتی اگر در جایگاههای بالا هم قرار داشته بگیریم، نمیتوانیم خدمتگزار خوبی باشیم، چون ما در کنگره حضور پیدا کردهایم که با نیروهای مثبت پیوند برقرار کنیم و بتوانیم از دنیای تاریک خود خارج شویم. انسان وقتی که با روشنایها و خوبیها پیوند برقرار میکند میتواند بهخوبی آموزش بگیرد، و باز هم میگویم وقتی که با روشناییها پیوند برقرار کنیم میتوانیم آن موقع به درستی یاد بگیریم. در این صورت اگر این پیوند برقرار نشود، همیشه به دنبال کارهای بیهوده و بیارزش هستیم، و قصد یاد گرفتن نداشته و از زیر بار مسئولیتها شانه خالی میکنیم.
به طور کل انسان معرکهگیر یک فرد ناتوان است و برای اینکه این ناتوانی خود را کتمان کند، هیشه به دنبال بهانه میگردد و بهانه جویی میکند. معرکهگیری یک نمونه بارزی از جهل و نادانی است ولی یادگیری نشان از آگاهی و آموزش دارد. انسان باید همواره در حال یاد گیری باشد، زیرا عدم آموزش انسان را به سمت تاریکی و جهالت سوق میدهد.
اصولاً زندگی، هستی و طبیعت، خود باعث یادگیری میشود. اگر امروزه کنگره پایه و سیستم مستحکمی دارد میبینید که ساکنین آبادی دارند، به این دلیل که در پرتو خدمتگزارانی هست که مراحل آموزشی را به خوبی طی کرده و به دور از حسادت، خودخواهی و کینه به دور از حسهای منفی به دانایی رسیدهاند. گاهی انسان بهترین آموزش را در بهترین دانشگاهها و مراکز علمی میبیند، ولی در عمل چیزی بلد نیست. ما اگر در جلسات شرکت کرده و آموزش بگیریم ولی در زندگی خود نتوانیم کاربردی کنیم ارزشی ندارد و منجر به معرکهگیری میشود.
با آرزوی توفیق روز افزون و بهترین الطاف الهی برای شما عزیزان.
به قلم: مسافر اسماعیل
تایپ: مسافر حسین
تنظیم و ارسال: مسافر عباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
606