English Version
This Site Is Available In English

ارتباط جهان بینی با عملکرد سیستم ایکس

ارتباط جهان بینی با عملکرد سیستم ایکس

جلسه سیزدهم از دوره‌ی بیست‌ و دوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی زنجان با استادی راهنما مسافر سینا، نگهبانی موقت مسافر حسن و دبیری موقت مسافر داور؛ با دستور جلسه‌ی سیستم ایکس و در ادامه جشن اولین سال رهایی مسافر محمدرضا‌ در روز پنج‌شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان سینا هستم یک مسافر، انشالله که حال همه دوستان خوب باشد همانگونه که مستحضر هستید دستور جلسه‌ی این هفته سیستم ایکس است روز یک‌شنبه صحبت‌های خوبی در لژیون شد، وقتی در طول هفته به مشارکت‌ها توجه کردم فهمیدم که سطح علمی نمایندگی بسیار بالا رفته است و این موضوع نشان دهنده‌ی این است که راهنمایان کارشان را به خوبی انجام می‌دهند.

همه ما باید اجزای مثلث سیستم ایکس را بیاموزیم؛ اجزای این مثلث عبارتند از: سیستم عصبی، سیستم هورمونی و قاعده‌ی مثلث نیز مدیاتورها است، هدف از یادگیری مثلث سیستم ایکس این است که ما بدانیم سیستم ایکس جایی در مغز نیست که مواد شبه افیونی تولید می‌کند، سیستم ایکس بسیار بزرگ و عظیم است، به طور مثال وقتی ما می گوییم سیستم عصبی از اجزای سیستم ایکس می‌باشد باید متوجه این موضوع باشیم که سیستم عصبی مانند رگ‌ها در بدن پخش شده‌ است. بنابراین نمی‌توان گفت سیستم ایکس در یک جای به خصوصی قرار دارد.

روزی که برای اولین بار به کنگره آمدم مانند تازه واردهای دیگر فکر می‌کردم که سیستم ایکس سیستمی است که مورفین تولید می‌کند ولی به مرور زمان علم و آگاهی انسان نسبت به سیستم ایکس بیشتر می‌شود.

آگاهی ما راجع به سیستم ایکس مانند کسی است که برای اولین بار وارد مدرسه شده و پس از یک سال فکر می‌کند که ریاضی فقط اعدادی مانند یک تا ده است ولی در دوم ابتدایی متوجه می‌شود که علاوه بر اعداد جمع و تفریق نیز در ریاضیات نقش ایفا می‌کنند، به مرور زمان علم و آگاهی این شخص نسبت به ریاضیات در دوران دانشگاه بسیار متفاوت از زمانی است که در اول ابتدایی تصور آن را داشت.

سیستم ایکس نیز مانند علم ریاضیات و یا سایر علوم گسترده است به طور مثال زمانی که هوا روشن می‌شود نور از چشم ما وارد مغز می‌شود و در مغز غده‌ای وجود دارد به نام غده صنوبری یا غده پینه آل که کارش تولید هورمون است و این کار را با استفاده از مواد موجود در بدن انجام می‌دهد و آن مواد را تبدیل به سروتونین می‌کند و سروتونین ترشح شده باعث بیداری فرد می‌شود، به همین صورت وقتی که شب نور کم می‌شود از چشم فرد به مغز دستور صادر می‌شود که نور کم شده و غده‌ی صنوبری سروتونینی که صبح ترشح کرده را گرفته تبدیل به ملاتونین می‌کند و باعث خوابیدن شخص می‌شود.

وقتی آگاهی شخصی نسبت به سایر افراد جامعه متفاوت رشد می‌کند و نسبت به محیط اطراف خود آگاه‌تر می‌شود این غده کار متفاوتی انجام می‌دهد و ملاتونین را تبدیل به دی ام تی می‌کند. ترشح دی ام تی باعث می‌شود اتفاقی بیفتد که برای پیامبران می‌افتاد و به واسطه این اتفاق می‌توانستند یکسری الهامات را دریافت کنند، همه‌ی این فعل و انفعالات در سیستم ایکس رخ می‌دهد.

ما نباید فکر کنیم در مغز چیزی وجود دارد که وقتی قسمتی از بدنمان درد گرفت مورفین ترشح می‌کند، بنابراین نتیجه می‌گیریم سیستم ایکس پیچیدگی‌های بسیاری دارد و عملکرد آن رابطه مستقیم با میزان آگاهی و جهان بینی شخص دارد.

در ادامه راهنمای محترم مسافر سینا راجع به جشن اولین سال رهایی مسافر محمدرضا افزودند:
امروز جشن اولین سال رهایی محمدرضا عزیز است، در ابتدا پیام تولد محمدرضا را خدمت شما عزیزان قرائت می‌کنم: محمدرضای عزیز وقتی آخرین بندها را باز نمودی ما قفل و زنجیر محکم‌تری به دست و پایت خواهیم زد که آن بند محکم‌تر، عشق به راه است.

من اولین سال رهایی را خدمت خود محمدرضا همسفر محمدرضا و راهنمای محترم همسفر اعظم تبریک عرض می‌نمایم. اگر بخواهم راجع به محمدرضا صحبت کنم، محمدرضایی که حالش خوب است و مدام در حال خدمت است در اولین روزهای سفر به هیچ عنوان اینگونه نبود و در ابتدای سفر خود دائما مواد مصرف می‌کرد و در لژیون حاضر می‌شد پس از گذشت دو ماه در لژیون چرت می‌زد و حواسش جاهای دیگر بود، انگار دی ام تی در مغز محمدرضا ترشح شده و در کائنات سیر می‌کرد، من که از نزدیک شاهد وضعیت نابسامان محمدرضا بودم یک روز پس از لژیون با او صبحت کردم و گفتم که تکلیف خود را روشن کند یا سفر درستی انجام دهد و یا دوباره به دوران مصرف باز گردد.

معمولا راهنما این مطالب را به رهجو نمی‌گوید اما من پتانسیل رهایی را در وجود محمدرضا دیدم و وظیفه‌ی خود دانستم تا با یک تلنگر باعث بیداری در او شوم و این تلنگر جواب داد، محمدرضا از جلسه‌ی بعد به هیج عنوان مواد مخدر مصرف نکرد و کاملا تغییر کرد و تصمیم قطعی به درست سفر کردن گرفت و در حال حاضر در هر جای شعبه رد پای محمدرضا است و خدمتگزار خوبی می‌باشد و انشاالله که شال راهنمایی را حتما دریافت می‌کند و شاهد خدمات دیگر محمدرضا خواهیم بود، محمدرضا خیلی فرمانبردار و عاشق کنگره است و انشاالله در کنگره ماندگار باشد. از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید از همه شما سپاسگزارم.

صحبت‌های مسافر محمدرضا در جشن اولین سال رهایی:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که کنگره60 را در مسیر زندگی من قرار داد و به من کمک کرد که بتوانم اعتیاد خود را درمان کنم، از اساتید بزرگوار جناب مهندس تشکر می‌کنم که به واسطه جناب مهندس این علم گران‌بها در اختیار ما قرار گرفته است همچنین از شخص جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان کمال سپاس گزاری و تشکر را دارم.

از دیدبانان محترم کنگره60 که ستون‌های کنگره‌60 هستند سپاسگزارم، از راهنما و استاد بزرگوارم آقا سینا تشکر می‌کنم، بنده تا ابد مدیون آموزش‌ها و پشتیبانی‌های ایشان هستم، زمانی که ارتباط عاطفی بین دو فرد تشکیل می‌شود، کلمات قادر به بیان این حس نیستند و نمی‌توانند به خوبی این حس را منتقل کنند پس بیشتر به تعریف این حس نمی‌پردازم.

از راهنمای تازه واردین خود آقا بهزاد سپاسگزارم انشالله هر جا که هستند موفق و سرزنده باشند، از همسفر خود تشکر می‌کنم که بال پرواز بنده بودند و یاری رسان من در امر درمان شدند، شاید اگر من به جای ایشان بودم نمی‌توانستم زندگی با یک مصرف کننده را تحمل کنم، ولی ایشان مرا در امر درمان بسیار یاری نمودند، انشالله که بتوانم زحمت‌هایشان را جبران کنم.

از راهنمای همسفر خود تشکر می‌کنم، ایشان بسیار به ما کمک کردند و ما زندگی مشترکمان را مدیون ایشان هستیم، از اعضای نمایندگی زنجان تشکر می‌کنم که با مشارکت‌های‌شان به ما دلگرمی دادند.

جناب مهندس همیشه داستان ایاز و سلطان محمود را تعریف می‌کنند. اگر بخواهم خلاصه بگویم، ایاز روزی با لباس‌های کهنه و مندرس وارد بارگاه سلطان محمود شد و در بارگاه از جایگاه خوبی برخوردار شد، اما همیشه به سراغ لباس‌های کهنه خود می‌رفت و آنها را می‌پوشید تا به خود یادآوری کند که از کجا آمده و به کجا رسیده است، امروز آن ایاز من هستم. من همیشه به خود یادآوری می‌کنم که از کجا به اینجا رسیدم تا بتوانم بیشتر قدر رهایی خود را بدانم. به یاد دارم روزی را که به کنگره۶۰ آمدم از وضعیت ظاهری و باطنی خوبی برخوردار نبودم ولی خداوند را شاکرم که به رهایی رسیدم.

مهم‌ترین نکته‌ای که باعث شد بتوانم به رهایی برسم این بود که هیچ وقت از درمان منصرف نشدم و کم نیاوردم و با هر شرایط سخت و طاقت فرسایی که وجود داشت ادامه دادم. دشواری‌های بسیاری را در طول سفرم تجربه کردم، من سقوط آزاد در حین سفر را به دستور راهنمایم تجربه کردم، به خاطر مشارکت نکردن در لژیون تنبیه شدم، به خاطر ننوشتن سی‌دی تنبیه شدم و چندین ماه سی‌دی‌های خود را قبل از راهنمای خود، به مرزبانی نشان می‌دادم و بسیار از استاد عزیزم ممنونم بابت تنبیه‌ها و جریمه‌هایی که من را ساخت و باعث شد سفرم را به خوبی طی کنم.

برای من جدا شدن از بند اعتیاد و مواد مخدر به شدت سخت بود با این حال بسیار علاقه داشتم از این بند آزاد شوم ولی قادر به این کار نبودم، دلیلی که باعث شد من بتوانم از بند مواد مخدر جدا شوم راهنمای بزرگوارم بود.

من عاشق و شیفته راهنمای خود شدم و به خاطر ایشان مصرف نکردم در ادامه استاد عزیزم عشق من را به خودشان به آرامی و به زیبایی به سمت عشق به کنگره سوق دادند و به من آموختند که باید به سیستم و منبع انرژی وصل باشم و این کار باعث شد من سفرم را با جدیت ادامه دهم و برای رهایی با کیفیت تلاش و برنامه ریزی کنم و خداوند را شاکرم که از نظر خودم توانستم به حد مطلوبی برسم.

یکی از وادی‌هایی که جرقه و نقطه عطف زیبایی برای من ایجاد کرد وادی سیزدهم بود که می‌گوید: پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگریست، تصمیم گرفتم با برنامه ریزی برای آینده بتوانم در کنگره ماندگار شوم و خدمت کنم و گوشه‌ای از کار را بگیرم و در حد خودم در کنگره تاثیرگذار باشم.

در سی دی چراغ دان ۲ جناب مهندس یک مثلثی به نام مثلث هدف را آموزش می‌دهند که ساق‌های این مثلث به ترتیب هدف، نقشه راه و قاعده آن حرکت به سمت هدف است. من از این مثلث بسیار آموزش گرفتم و توانستم در مسیر تحقق اهدافم در کنگره۶۰ حرکت کنم.

بعد از رهایی به این درک رسیدم که انسان بسیار قدرتمند است و اگر من هدفم را تعیین کنم و بر روی آن هدف متمرکز شوم و به سمت آن حرکت کنم می‌توانم به آن هدف برسم، من در سفر دوم هدف خود را تعیین کردم و در حال حرکت به سمت هدف خود هستم و از خداوند می‌خواهم در این مسیر من را یاری کند، از اینکه به صحبت‌های من توجه فرمودید از شما سپاسگزارم.

صحبت‌های راهنمای محترم همسفر اعظم در جشن اولین سال رهایی همسفر فرشته:
من هم اولین سال رهایی آقا محمدرضا و خانم فرشته را خدمت خودشان، راهنمای محترمشان و همه شما عزیزان تبریک می‌گویم، بسیار خرسندم که در این مسیر کنار این عزیزان بودم، بسیار مهم است که یک مسافر چگونه رها می‌شود.

وجود یک همسفر آگاه و بیدار در کنار مسافر شرط بسیار مهمی برای رهایی است، بسیار مهم است که همسفر مسافر، اعتیاد و چگونگی پروسه درمان اعتیاد را بشناسد، زمانی که فردی در مسیر پر فراز و نشیب اعتیاد و درمان قراردارد، وجود یک همسفر آگاه به شرایط می‌تواند کمک خوبی برای طی کردن این راه باشد.

فرشته عزیز هم مثل همه ما وقتی وارد کنگره شدند از شرایط روحی سختی برخوردار بودند و روزهای سختی را پشت سر گذاشتند ولی امروز در حال برگزاری جشن مسافرشان هستند و از حال خوشی برخوردارند و در کنگره خدمتگزار هستند و از این بابت بسیار خرسندم و خداوند را شاکرم.

در روزهای سخت، بسیاری از ما فکر می‌کنیم که غرق شدیم و دیگر نمی‌توانیم به وضعیت پایدار و آرام خود باز گردیم اما فرشته عزیز امروز از دل تاریکی‌های جوانه زدند و مشاهده حال خوش این دو عزیز لذت بخش است، من این حال خوش را برای تمامی مسافران و همسفران آرزومندم. امیدوارم این دو عزیز همواره در کنگره پایدار باشند و جزو خدمتگزاران کنگره باشند. از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید از همه شما سپاسگزارم.

صحبت‌های همسفر فرشته در جشن اولین سال رهایی:
خداوند را شاکرم که امروز در جمع شما عزیزان هستم، از هفته گذشته که تولد محمدرضا را اعلام کردند در این فکر بودم که امروز در رابطه با چه مطلبی سخن بگویم، وقتی به گذشته تا حال می‌اندیشیدم به این موضوع پی بردم که این حجم از تغییر در دو سال چقدر می‌تواند حیرت آور باشد.

پیش از کنگره بسیار تلاش می‌کردم که استوار باشم و روحیه خود را از دست ندهم، به یاد دارم مسافرم از من می‌خواست از زندگی او بروم و به فکر خود و زندگی خود باشم زیرا باور داشت که دیگر در تاریکی ها غرق شده است و اگر به همین صورت پیش برود دیگر حتی زنده نخواهد بود.

من هم سعی می‌کردم با خواندن کتاب و گوش دادن به پادکست‌ها روحیه خودم را بالا نگاه دارم، اما به قدری آموزش‌های کنگره غنی و دارای مطالب کاربردی بسیاری است که از همان روز ورود به کنگره دیگر علاقه‌ای به آموزش‌های دیگر نداشتم و مجذوب آموزش‌های کنگره شدم.

من و مسافرم با هم به کنگره آمدیم، زمانی که مسافرم سفر خود را شروع کرد من دیگر به کنگره نیامدم و علاقه داشتم دوباره به کنگره بیایم و مسافرم به من گفت که اگر می‌خواهی به کنگره بیایی باید به خاطر خودت و آموزش گرفتن خودت باشد.

به نظر من همسفران باید به خاطر رسیدن به حال خوش خود به کنگره بیایند، خداوند را بابت رسیدن به این آگاهی و حال خوش شاکر و سپاسگزارم، از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت فراهم کردن این بستر بسیار ممنونم، از راهنمای خود خانم اعظم کمال قدردانی و تشکر را دارم، بنده زندگی خود را به ایشان مدیون هستم.

به یاد دارم ماه‌های اول سفر از بابت مسافرم بسیار نگران بودم و گلایه‌هایم را نزد ایشان می‌بردم و ایشان هر بار به من می‌گفت که به راهنمای مسافرم اطمینان داشته باشم و مطمئن باشم که ایشان به این وضعیت سامان می‌بخشد و این اتفاق هم به خوبی افتاد، راهنمای مسافرم به قدری باعث تغییر و تحول در مسافر من شدند که حتی اطرافیان و خانواده مسافرم از رفتارهای ایشان متعجب بودند و باور نمی‌کردند که این فرد همان فرد سابق است و همیشه از من جویای این موضوع بودند که مسافر من چه کاری انجام می‌دهد و در چه مکتبی تحصیل می‌کند.

هر چقدر هم از راهنمای مسافرم و راهنمای خودم تشکر و قدردانی کنم حق مطلب را ادا نمی‌کند، ما زندگی خودمان را مدیون شما بزرگواران هستیم، تنها کاری که از دستمان بر می‌آید این است که در کنگره ماندگار باشیم و خدمت کنیم که بتوانیم تلاش‌های شما عزیزان را بی جواب نگذاریم.

از همه خدمت گزاران شعبه زنجان، مرزبان محترم همسفران و مسافران، ايجنت همسفران و مسافران، از خانم ياسمن عزيز كه همواره از آموزش‌هايشان استفاده می‌کنم متشکرم، ما این حال خوش را مدیون راهنمای مسافرم، راهنمای خودم و کنگره۶۰ هستیم، خداوند را برای داشتن فرصت خدمتگزاری شاکرم، از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید از همه شما متشکرم.

خدمتگزاران سایت نمایندگی زنجان:
تایپ: مسافر محسن از لژیون دهم، مسافر ایمان از لژیون سوم
ویراستار: مسافر مهرداد از لژیون سوم
ارسال: مسافر مرتضی مرزبان خبری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .