English Version
This Site Is Available In English

سرچشمه زلال مهربانی

سرچشمه زلال مهربانی

بخوان ای نای گرم جاودانی/ بخوان ای حسینم، بنیان کنگره جهانی.
بخوان ای پیام رسان باغ رضوان/بخوان ای بنیان باغ لامکانی.
بنام نامی میران بخوان تو/ که تو فخر آور میر شهانی.
ز باغ کنگره نوایی ده به جان‌ها/ پیام رسان و ناجی جسم و روانی.

عرش آسمان جایگاه ملائک است و فرش زمین جایگاه انسان خاکی، هر گاه دستان انسان خاکی به سوی آسمان نگاه کنند، عرش مهمان فرش زمینیان می‌شود. در این زمان روحانی دست‌های ما رو به آسمان است و لبهای ما مزین به کلام مبارک و شکر برای انجام این عمل عظیم. ساعت هاست به کاغذ خیره شده ام و فکر می‌کنم باید دلنوشته‌ای در مورد شما بنویسم. یاد آن جمله معروف می‌افتم که کلمات چقدر فقیرند، اما چاره‌ای جز نوشتن نیست. پس قلم را به دست می‌گیرم و با نام خدا آغاز می‌کنم. به شما فکر می‌کنم، به این‌که چقدر برای من با ارزش هستید. به این‌که هنوز در کنار شما بودن را نفهمیده ام. شما برای من و همه اعضای کنگره ۶۰، همان تکیه‌گاه آرام و مطمئنی هستید که گرمای وجودتان آرام مان می‌کند. در تلاطم این روزگار سخت، شما را در خط به خط تمام کتب کنگره مانند: کتاب ۶۰ درجه زیر صفر، ۱۴ وادی عشق، ادموند و هلیا، ۱۴ مقاله، حال خوش و موضوعات دیگر جستجو کردم و در تمام موضوعات تکراری این چند سال گشتم. در این گشت و گذار در کتاب‌ها و جزوات، فکرم را بردم به سال 28، بله به همان سال 1328،در خیابان آبان، در کوچه های آخر، کوچه 25،همان کوچه ای که شما در آن چشم گشودید.
روزی که شما متولد شده و با چشم گشودن خود، آفتاب فلک، لبخند گرمش را به سرزمین‌های بی مهر هدیه می‌کرد. کسی چه می‌دانست که شما فردی خواهید شد بزرگ، فردی که منجی هزاران انسانی باشد که در زندگی خود چیزی جز ظلمت و سیاهی دیده نمی‌شود. سال‌ها بعد شما همانی شدید که در کنگره 60، با عشق و دلسوزی دستان افرادی را گرفتید که هیچ پناهی نداشتند. افرادی که همه طردشان کرده بودند و در آن روزها تکیه گاهی جز شما، به چشمانشان نمی‌خورد و خدا چقدر می‌بالید به داشتن بنده ای مثل شما، آری بنده ای مثل شما، بنده ای که به هر زخم دیده ای، زندگی دوباره ای می‌بخشید و آن‌ها برای بار دیگر متولد می‌شدند.
شما یک عشق، شما سرآغاز زندگی و رگ حیات بخش وجودی من، شما روح زندگی، سرچشمه زلال مهربانی و بخشنده بی‌منتی هستید که حتی در سخت‌ترین شرایط با لبخندی بر لب می‌گویید: آنچه باور است محبت است.
ای مرد خستگی ناپذیر سختی‌ها، شما شاه کلید طلایی قفل‌های سخت روزهای گذشته و سال‌های پیش روی ما هستید. هنوز پژواک صدای شما، از هندزفری گوشیم در گوشم، زمزمه بهترین آهنگ‌ هاست. موسیقی دلنوازی که نوید بودنتان را می‌دهد و امیدوارم این صدای دلنشین و با صلابت، سالیان سال همچنان در گوش ما و بعد از ما استوار و باشکوه بماند.
خوشحال هستم از اینکه پدر مهربان و دلسوزی مثل شما را پیدا کرده‌ام، پدری از جنس عشق، محبت، ایمان، تقوا و....
پدرم، بودن در کنار شما بزرگترین هدیه و نعمت الهی است. امید وارم همیشه قدردان این دست‌های پرتوان و این قلب سرشار از عشق و احساس باشم و امیدوارم خدای مهربان، وجود شما را سال‌های سال، پناهگاه امن همسفران و همه اعضای کنگره 60 آینده قرار دهد. برایتان بهترین‌ها و زیباترین‌ها را می‌طلبم، ای مهربانترین...، تولدتان هزاران هزار بار مبارک.
در پایان تنها میتوانم بگویم:
غزل‌هایم بی نام تو، بی نظم و فانی ست/ چون با نام تو باشد آن معانی.
تو را از اختران، هست این پیامی/ حسینم، یل ایران زمین، باشی جاودانی.

نگارش و ویرایش: راهنمای تازه‌واردین همسفر مهناز


ارسال مطلب: مرزبان خبری همسفر فاطمه

همسفران نمایندگی رودکی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .