جلسه یازدهم از دوره چهل و دوم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی، لوییپاستور، با استادی ایجنت نمایندگی مسافر سعید، نگهبانی مسافر محمدحسن و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکه گیری» و در ادامه سالگرد یک سال رهایی مسافر میثم مورخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که یک روز دیگر در کنگره هستم و این فرصت به من داده شده که بتوانم خدمت کنم.
دستور جلسه امروز رابطه یادگیری و معرکه گیری است، بخش دوم نیز تولد یک سال رهایی مرزبان محترم میثم عزیز میباشد.
من میخواهم پیام تولدی که به میثم دادهام را بخوانم. در پیام نوشته شده شیطان از بهترین دوستان کمک میگیرد که یاقوت شما را برباید؛ در سفر دوم این بهترین دوست میتواند پول باشد، همکار و یا مقام باشد. این دقیقاً به خود میثم ربط دارد.
جناب مهندس، در CD ظرفیت و مسئولیت میفرماید، انسان ظرفیت سلامتی را هم ندارد. ما باید این ظرفیت را برای خودمان ایجاد کنیم. حال خوبی که به دست میآوریم را نباید به راحتی از دست دهیم و این دقیقاً ربط به دستور جلسه امروز ما دارد.
به قول جناب مهندس کنگره مثل دانشگاه میماند، یک سال، دو سال، سه سال، چهار نسال بعضاً ده الی یازده سال در کنگره هستیم. این بودن روزی به اتمام میرسد، روزی به من داده و روزی دِگَر از من گرفته میشو.، این جایگاه بستگی به این دارد که من چه برداشتی از آن داشته باشم و چگونه از آن در زندگی استفاده کنم. یک سفر اولی عزیز وقتی به کنگره میآید باید یاد بگیرد مسئولیتی که به عهدهاش گذاشته میشود را به نحو احسن فرا بگیرد، یعنی مسئولیت جسم خویش را به عهده بگیرد و به رهایی و درمان برسد که قطعا نیز این گونه است و اگر کسی خواستهایی داشته باشد این اتفاق برای او قطعاً رخ میدهد.
کنگره مکان یادگیری و آموزش گرفتن میباشد و من باید از آن استفاده کنم. یادگیری باعث میشود که من در تمام زمینهها تغییر داشته باشم. اگر من یاد نگیرم ترمز من نمیگیرد، من گَهگُداری باید صبر کنم که نمیکنم، من زمانهایی باید آرامش داشته باشم که ندارم، یک زمانهایی باید حواسم جمع باشد که حواسم جمع نیست. اگر این آموزشها نباشد این ترمز نمیگیرد و من به دیوار میخورم.
من نمیدانم که چگونه باید با همسرم، با دوستانم یا همکارانم رفتار کنم چون آموزش نگرفتهام، چون این برداشتی که باید کنم را نکردهام و یاد نگرفتهام و همین باعث میشود که در خود و دیگران تخریب ایجاد کنم. زمانی که چیزی را یاد نگرفتهام سراغ معرکه گیری میروم، من اگر مسئولیت خودم را به عنوان ایجنت درست انجام ندهم مجبور میشوم به مرزبان یا یک نفر دیگر گیر بدهم، چون مسئولیت کارهای خود را آموزش نگرفته، مجبورم به در یا دیوار بزنم و معرکه بگیرم. این در تمام سطوح صدق میکند، در سفر اول، سفر دوم، جایگاه راهنمایی، در جایگاه همسر، در جایگاه شغلی و... در همه جا صدق میکند.
اگر آموزش ببینیم دچار معرکه گیری نمیشویم، شخصی در خیابان، هنگام رانندگی کار اشتباهی انجام میدهد، شما در ذهن خودتان میگویید عجب آدمی است، این چه کاری است که انجام میدهد در اصل من نباید به آن کاری داشته باشم و باید کار خودم را درست انجام بدهم. با وارد نشدن به معرکه گیری دیگر تقصیر را گردن کسی نمیاندازم.
قسمت دوم دستور جلسه، در رابطه با میثم عزیز است؛
تبریک مجدد به میثم عزیز و همسفر محترمشان. امیدوارم در همچنان خدمتگزار باقی بمانند. میثم زمان ورود به لژیون حال بسیار بدی داشت، با مصرف بالایی وارد سفر شد. میثم مثل تمام کسانی که هم اکنون خدمتگزار هستند یک وجه مشترک به نام خواسته قوی داشت.
داشتن خواسته قوی، قطعاً مسافر را به رهایی میرساند. به قول استاد امین هر کاری که با عشق انجام شود، محکوم به پیروزی است یعنی باید بخواهی تا به آن درجه برسی و اگر نخواهید سر لژیون جناب مهندس هم اتفاقی برایتان نمیاُفتد. میثم آمد، فرمان برداری کرد و به نتیجه رسید و با خدمت مداوم به جایگاه مرزبانی رسید. امیدوارم در کنگره خدمت گزار و ماندگار باشد و آموزش بگیرد و وارد معرکه گیری نشود و به آن آرامش مدنظر در زندگی برسد.
آرزو و خلاصه سخنان مسافر میثم:
آرزو میکنم روزی برسد که در سرزمین من مصرف کنندهایی وجود نداشته باشد.
خیلی تشکر میکنم از همه دوستان بابت مشارکتهای زیباشون
در ابتدا از راهنمای عزیزم آقا سعید تشکر میکنم؛ آقا سعید واقعاً راه را به من نشان دادند و در حال بدیهایم کنار من بودند؛
از آقا عماد ممنونم و بابت راهنماییهای که برای سفر نیکوتین بنده انجام دادند؛ از راهنمای همسفرم تشکر میکنم. من تغییرات زیادی را در همسفر خودم مشاهده کردم و بابت این قضیه قدردان هستم. یک تشکر خیلی ویژه از برادر لژیونی خودم، آقا محمدحسن دارم، ایشان در سفر من را خیلی راهنمایی کردند، ایشان راه خدمت را به من نشان دادند و خیلی بنده را برای خدمت کردن تشویق کردند؛ امیدوارم که به همراه خانواده محترمشان همیشه سالم و سلامت باشند.
من در سال 91 یکبار به کنگره آمدم و بعد از سه ماه از کنگره رفتم و در انجام سفرم ناکام ماندم.
بعدها متوجه شدم چون گوش به فرمان نبودم نتوانستم سفر کنم و رفتم و یازده سال بعد با پنج برابر به کنگره آمدم. من از این پلهها با یک حال خیلی بد پایین آمدم و اصلاً امیدی نداشتم، مدام در ذهن خود میگفتم که اگر اینبار هم ناکام بمانم چه؟
من وارد لژیون آقا سعید شدم؛ ایشان اولین چیزی که به من گفتند این بود که در این لژیون باید سیدی بنویسی، در ادامه به همراه آقا سعید و راهنماییشان خیلی سفر خوبی را سپری کردم و راحت و لذت بخش سفرم را به پایان رساندم از آن روزها به بعد هر سخنی که راهنمای من آقا سعید عرض میکردند من به دیده منّت میپذیرفتم. چند ماه از سفرم گذشته بود که به من گفتند خدمت کن و خدمت بگیر و من هم در سایت شروع به خدمت کردم. خیلی از آموزشها را در سایت، با شنیدن صحبتهای مسافرهای مختلف و اساتید جلسه برخوردار شدم. امیدوارم که همه روزی به رهایی برسند.
خلاصه سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان معصومه هستم همسفر
خداوند را شاکر هستم که فرصت داد تا یک بار دیگر در این جلسه و یک جشن دیگر حضور پیدا کنم.
خدمت جناب مهندس تبریک عرض میکنم، خدمت آقا سعید میرزایی، آقا میثم و همچنین خدمت خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم، خدمت همسفر عزیزشان تبریک عرض میکنم و یک خداقوت خدمت آقا میثم عرض میکنم.
خانم مُنا در سفر دوم به کنگره آمدند، یعنی آقا میثم سفر اول را بدون همسفر به پایان رسانده و رها شده بودند. جا دارد به آقا میثم خدا قوت ویژه ایی بگویم که سفر اول خود را به تنهایی سپری کردند و این کار بزرگ و سختی برای ایشان بود. خانم مُنا از همان ابتدا واقعاً فرمانبردار بودند. ایشان اصلاً درگیر حاشیه و معرکه گیری نشدند و با وجود مشغله کاریشان تمام تلاش خود را کردند تا حضور داشته باشند و سی دی های خود را بنویسند؛ ایشان به خوبی نقش همسفری را برای برادر خود انجام دادند و این چیز کمی نیست، ایشان میتوانند با دریافت آموزشها به ماندن مسافر خود در سفر دوم، در خدمت کردن او کمک بزرگی باشند همینطور میتوانند با انتقال آموزش ها به خانواده خودشان نقش بزرگی را ایفا کنند. ایشان تمام تلاش خود را کرد و در این هفته چهل سی دی خود را به پایان رساند که در روز جشن تولد برادرشان گل رهایی سفر دوم خود را بگیرند اما قسمت نبود و انشالاه روز دوشنبه ایشان به رهایی میرسند و وارد سفر دوم می شوند. امیدوارم خودشان نیز مانند برادرشان از خدمت گزاران خوب کنگره باشند و هر آن چه از کنگره دریافت کردهاند را بتوانند باز پس دهند. ایشان امسال عضو لژیون سردار شدند و سریع جواب این خدمت خود را گرفتند و موفقیت های شغلی برای ایشان حاصل شد.امیدوارم در این تولد بهترین مزدها را دریافت کنند و بهترین پیامها را بگیرند.
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان مُنا هستم همسفر
در رأس تشکر میکنم از جناب مهندس، آقا سعید میرزایی و خانم آنی بزرگ، تشکر میکنم از خانم معصومه عزیز که مثل مادری دوم برای من بودند و همیشه با لبخند و با انرژی خوبشان به من آموزش دادند همچنین از خانم فرشته، راهنمای تازه واردین هم تشکر میکنم.
منزل ما به ظاهر روشن بود ولی نوری در منزل ما وجود نداشت و ما یک دیگر را نمیدیدیم. من با برادرم رابطه نزدیکی دارم یعنی خیلی وابسته به هم هستیم. در همه سختیها در زندگی من میثم اولین نفر پشت و پناه من بوده چه در زمان مصرف چه حالا.
خیلی خیلی از آقا میثم ممنونم که جان تازهایی به خانواده ما داد، پدر و مادرم با نگاه کردن به لبخند میثم خیلی از مشکلات خودشان را فراموش کردند. آرزو میکنم همه سفر اولیها اینجا بنشینند و اَشک شوق بریزند.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ:مسافر حسام، مسافر احسان
عکس:مسافر مسلم
- تعداد بازدید از این مطلب :
231