English Version
This Site Is Available In English

یادگیری و معرکه‌گیری، نقطه مقابل هم هستند

یادگیری و معرکه‌گیری، نقطه مقابل هم هستند

زمان شروع خدمتم از خداوند خواستم که مرا در این راه همراهی کند تا سعی کنم نسبت به دستور جلسه فرد مناسبی را برای مصاحبه انتخاب کنم. باتوجه‌به دستور جلسه رابطه یادگیری و معرکه‌گیری اولین نفری که به ذهنم آمد راهنما همسفر خانم مریم بودند که مدتی است خدمت مرزبانی‌شان به پایان رسیده است. باتوجه‌به اینکه ایشان معلم هستند و هر روز در زمینه آموزش و یادگیری فرزندان این مرزوبوم فعالیت می‌کنند حس کردم که گفت‌وگو با ایشان خالی‌ازلطف نباشد و الحق که آموزنده و جالب بود‌. نکات بسیار زیادی از این مصاحبه آموختم‌. از خانم مریم بزرگوار که وقتشان را در اختیارم گذاشتند ممنونم.

راهنما همسفر مریم و مسافرشان با تخریب چندین سال مصرف شیشه و تریاک وارد کنگره شدند. به راهنمایی راهنمایان گرامی خانم فرشته و آقای علی شاملو به مدت 10 ماه و 26 روز سفر کردند و اکنون به مدت 2 سال و 2 ماه و 20 روز است که آزاد و رها هستند. ایشان یک دوره مرزبانی را در شعبه لویی پاستور تجربه کرده‌اند و در حال حاضر خدمت راهنمای DST را انجام می‌دهند.

اکنون توجه شما را به مطالعه این گفت‌وگو جلب می‌کنم:

به نظر شما چرا یک فرد به سمت معرکه‌گیری می‌رود؟

زمانی که من مریم در مسئله‌ای به توانایی نرسم و نسبت به یک جایگاه و یا مقامی احساس ضعف داشته باشم، بنا به آن تاریکی‌هایی که در من هست و اینکه نمی‌توانم آن موقعیت را تجربه کنم، دنبال یک سری توجیهات می‌گردم و دچار معرکه‌گیری می‌شوم. برای اینکه نمی‌توانم آن جایگاه را تجربه کنم و یا آن کار را به‌درستی انجام دهم، علت‌های مختلفی می‌آورم که ناشی از عدم آگاهی و عدم دانش من است؛ به همین خاطر از ورطه آگاهی دور می‌شوم و پذیرش اینکه فردی از من بالاتر قرار بگیرد برایم سخت می‌شود؛ چون من آن توانایی را در خودم نمی‌بینم یا به هر دلیلی نمی‌خواهم دنبال یک سری آموزش‌ها و یادگیری‌ها باشم که استفاده کنم؛ پس شروع می‌کنم به معرکه‌گیری؛ چون نمی‌توانم در آن جایگاه و موقعیت قرار بگیرم.

اضداد در معرکه‌گیری و یادگیری چه نقشی دارند؟

جهان بر مبنای اضداد بنا شده است؛ مثبت‌ها و منفی‌ها، شب و روز، خوبی و بدی، سیاه‌وسفید. مفهوم و درک ما از جهان پیرامونمان بر مبنای اضداد است؛ یعنی تا روشنایی نباشد من متوجه تاریکی که در آن قرار داشتم نمی‌شدم یا برعکس اگر در تاریکی نبودم، قدر روشنایی را نمی‌دانستم. معرکه‌گیری معمولاً در صفات منفی به کار گرفته می‌شود و درمورد به حاشیه رفتن افراد است. زمانی که فرد دچار منیت و غرور شده و از آگاهی دور می‌شود، به یک سری از ضدارزش‌ها کشیده شده که نقطه مقابلش یادگیری است. یادگیری زمانی است که یک سری آموزش‌ها برای شخص اتفاق افتاده، روی آن‌ها کارکرده، توانایی‌هایش را بالا برده، اطلاعاتی کسب کرده و دیگر نیازی به توجیه‌کردن ندارد و ذره‌ذره نقاط منفی را از خود پاک‌کرده و دیگر وارد حاشیه و معرکه‌گیری نمی‌شود؛ چون خودش را قوی کرده است. البته زمانی که انسان به خود غره شود، ممکن است ناخودآگاه دچار معرکه‌گیری بشود؛ اما اگر آن یادگیری درست و به‌جا باشد، قطعاً از معرکه‌گیری فاصله می‌گیرد.

چه رابطه‌ای بین یادگیری و معرکه‌گیری است؟

یادگیری و معرکه‌گیری، نقطه مقابل هم هستند. معرکه‌گیری جزو خصلت‌های منفی تلقی می‌شود. زمانی فرد دچارش می‌شود که از یک سری ارزش‌ها فاصله گرفته و در مسئله‌ای نمی‌تواند توانمند عمل کند؛ بنابراین برای توجیه آن و اثبات خودش، ارزش‌ها یا حتی موفقیت‌های دیگران را در جایگاهشان کم‌رنگ می‌کند و زیر سؤال می‌برد؛ اما در مورد یادگیری، فرد از یک سری خواسته‌های خودش می‌گذرد و به پذیرش مثبتی می‌رسد، عدم آگاهی خودش را قبول می‌کند و در ورطه آموزش قرار می‌گیرد تا فرایند یادگیری برایش اتفاق بیفتد؛ مثل دو کفه ترازو که هر چقدر میزان یادگیری افزایش پیدا کند، معرکه‌گیری کاهش پیدا می‌کند؛ بالعکس هر چه‌قدر وارد حاشیه و معرکه‌گیری شود، یادگیری کاهش پیدا می‌کند.

انسان تا چه زمانی نیاز به یادگیری دارد؟‌

یادگیری زمان و چارچوب مشخصی ندارد؛ ولی ما در کنگره یاد گرفتیم رسیدن به فرمان عقل منتهای یک انسان است؛ یعنی این‌قدر توانمند شود که بتواند در مسیر زندگی خودش به جایی برسد که آنچه عقلش فرمان می‌دهد، به جا و درست، در لحظه‌ای که لازم است استفاده کند. قطعاً این مسیر، مسیر سهلی نیست. اگر من مریم بتوانم در مسیر یادگیری، آگاهی‌های خودم را افزایش دهم و ذره‌ذره، در مسیر صراط مستقیم قرار بگیرم، حال خوبی از آن دریافت می‌کنم. حالا اینکه ادامه این یادگیری تا کجا باشد، شاید خیلی مشمول زمان و محدودیت نباشد. شاید زمان آن تا موقعی باشد که من بتوانم به آن حال خوش و تشخیص و تمیز درست از نادرست برسم‌.

باتوجه‌به اینکه خدمت در جایگاه مرزبانی شما به اتمام رسیده، دررابطه‌با این دستور جلسه چه خاطره‌ای دارید؟

در ابتدا این را بگویم که دوره مرزبانی، دوره بسیار متفاوت، پرچالش و پرمسئولیت است که حس و حال عجیبی در من ایجاد کرد. اوایل فکر می‌کردم در خلأ و خواب هستم، کم‌کم که به خودم آمدم، دیدم که چه مسئولیت سنگینی بر دوشم است. لحظه‌لحظه آن برایم آموزش داشت. هر یک از دستور جلسه‌ها، حتی وادی‌ها جور دیگری برایم پررنگ می‌شد و تلنگر می‌خوردم. یک جاهایی می‌گفتم در این مورد، حکمت این بوده است؛ مثلاً در برخورد با رهجو، یا قوانین. بعضاً بعضی از قوانین که در کنگره نانوشته است هم برای من پررنگ می‌شدند. در مورد دستور جلسه یادگیری و معرکه‌گیری، یک سری از قوانین را من واقف نبودم و یا رهجو واقف نبود. بنا به وظایفی که داشتم، وقتی که انتقال می‌دادم، باعث به‌هم‌ریختگی طرف مقابل می‌شد. حالا من در درون خودم معرکه می‌گرفتم که چرا ناراحت شد، من مرزبان هستم، باید گوش کند و...؛ اما وقتی جایگاه مرزبانی را تحویل دادم، این را به من نشان داد که من هم بری از این مسائل نیستم. نباید بر خودم غره می‌شدم که شال مرزبانی گردن من است، من مسئولیت شعبه را به عهده دارم، در این صورت تمام آزمون‌هایی که پشت سر گذاشتم و فیلتر‌هایی را که رد کردم، ممکن است دچار اختلال شود‌‌. اگر حواسم نباشد دچار منیت می‌شوم و قضاوت برای من اتفاق می‌افتد؛ در این صورت قطعاً من هم به قهقرا خواهم رفت.

انجام مصاحبه، طرح سوالات: همسفر مرجان رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون پنجم)
تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر هدی و همسفر مرجان رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی لویی پاستور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .