چهاردهمین جلسه از دوره شصت و هفتم کارگاههای آموزشی، خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی ابنسینا به استادی راهنما مسافر امین، نگهبانی مسافر اسد و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه (رابطه یادگیری و معرکه گیری) در روز شنبه و در تاریخ26 آبان ۱۴۰۳ساعت 17آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان امین هستم یک مسافر؛ خدا را شکرمی کنم که امروز توانستم یک بار دیگر درنمایندگی ابن سینا و در جمع شما عزیزان حضور داشته باشم و بابت این موضوع از ایجنت محترم و لژیون محترم مرزبانی نیزممنون هستم، درابتدا یک خدا قوت به مرزبانان دوره قبل می گویم وبابت زحمات این عزیزان از تک تک آن ها قدردانی و تشکرمی کنم وهمین طور تبریک می گویم به مرزبانان جدید و ازخداوند برای ایشان موفقیت خواستارم، دستورجلسه رابطه یادگیری ومعرکه گیری است؛ وقتی کلمه معرکه گیری را می شنویم ناخواسته یاد پهلوان هایی می افتیم که در گذشته افراد را دورخودشان جمع می کردند و برای آن ها نمایش اجرا می کردند و اصطلاحا معرکه گیری می کردند و من به خاطر دارم که یکی ازهمین پهلوان ها بود که درمیدان آزادی معرکه می گرفت و یک جعبه هم داشت که می گفت در این جعبه یک مار بزگ است که البته هیچ وقت هم ما آن مار را ندیدیم و پس از این که معرکه گیریش تمام می شد یک کاسه داشت که آن را به طرف جمعیت می گرفت و با تعریف کردن از معرفت مردم از آن ها می خواست که در کاسه او پول بیندازند، این کار پهوان ها در گذشته یک نوع معرکه گیری محسوب می گردید، یک نوع معرکه گیری هم هست که بعضی ها برای نشان دادن قدرت خود انجام می دهند، به عنوان مثال فردی در خیابان با داد و فریاد کردن و فحش دادن و قمه کشی می خواهد جلب توجه کند که این کار نیز به نوعی معرکه گیری محسوب می شود.
معرکه گیری همیشه بد نیست و گاهی هم جنبه مثبت دارد مثلا همین که ما در کنگره شصت دور هم جمع می شویم یک نوع معرکه می گیریم که این معرکه گیری اهداف مثبتی دارد و برای آموزش گرفتن و آموزش دادن است و از این نوع معرکه گیری ها می شود در آموزش دادن و یاد گیری بسیار استفاده های خوبی نمود، موضوع مهم در معرکه گیری این است که ما در معرکه ها چه چیزی یاد می گیریم، مثلا وقتی درخیابان و با شخصی که برای دعوا معرکه گیری کرده مواجه می شویم و رفتار وکردار او را می بینیم چه آموزشی از او دریافت می نماییم و زمانی که در لژیون یا درجلسات کنگره هستیم چه آموزش و برداشتی می توانیم داشته باشیم و حتما باید ببینیم که هدف از این معرکه گیری ها چیست، درغیراین صورت نه تنها هیچ برداشتی نخواهیم داشت بلکه ممکن است با حضور درآن معرکه آسیب هم ببینیم.
من همیشه می گویم که اگردرجلسات یک آموزش بگیریم و در لژیون یک آموزش بگیریم و از سی دی ها نیز یک آموزش بگیریم برای پیشرفتمان کافی است، اما همیشه افرادی نیزهستند که نمی توانند چیزی یاد بگیرند و برای پوشاندن این ضعف خودشان شروع به گرفتن معرکه می کنند، به خاطر دارم که در گذشته و در کنگره افرادی بودند جای این که بیایند و درجلسه بنشینند و آموزش بگیرند در شعبه کاسبی می کردند و به عنوان مثال انگشترخرید و فروش می کردند و هدفشان از حضور درشعبه هم فقط همین بود و در حال حاضر هم هیچ کدامشان در کنگره حضور ندارند، اکنون هم افرادی هستند که همیشه به دنبال حاشیه ها می گردند و مثلا شخص می گوید که راهنما چرا به فلانی این مقدار دارو داده اما به من فلان قدر دارو داده و این مسئله را نیز با همه مطرح می کند و روی همین موضوع شروع به معرکه گیری می کند و از اصل وظیفه اش که سفر کردن و بهبود یافتن است دور و دورتر می شود و درنهایت همان فرد به بیراهه می رود و هیچ وقت نیز به درمان نمی رسد.
من رهجویی داشتم که هم لژیونی های خودش را بیرون از شعبه می برد و برایشان معرکه می گرفت که مثلا ما همه ترک زبان هستیم و چرا باید راهنمای ما یک لر زبان باشد و چرا او باید به ما آموزش بدهد و در نهایت هم شش ماه بیشتر سفر نکرد و به رهایی هم نرسید.
یک معرکه گیری هم داریم که درخانواده است و متاسفانه گاهی می بینیم که فردی آمده به کنگره و سفرکرده و به رهایی نیز رسیده است و بزرگ ترین دشمن خودش و تمام بشریت که همان اعتیاد است را نیز کنار زده ولی هم چنان با خودش ودیگران درگیر است و مرتب با خانواده وهمسر خود درگیر است و به آن ها گیرمی دهد و با آنها بدرفتاری می نماید و این موضوع یک فاجعه است که فردی به کنگره بیاید و در این محیط آموزش بگیرد و به رهایی نیز برسد اما در تعامل با دیگران دچار مشکل شود و برای این که مشکل خود را بپوشاند و به جای این که جبران خسارت کند و مشکلاتی را که به وجود آورده برطرف کند همیشه در حال معرکه گیری است وهمه چیز را خراب تر هم می نماید.
مشکلات برای این هستند که ما حلشان کنیم و از آن ها آموزش بگیریم و از آن ها چیزی یاد بگیریم و اگر با مشکلات مواجه شدیم و توانستیم آن ها را حل کنیم و تغییر کنیم طوری که اگر در گذشته ما را به عنوان مصرف کننده یا معتاد و یا فردی بی اخلاق و بی نظم می شناختند اما الآن همه جا ما را به عنوان فردی مرتب و منظم و بااخلاق و یک الگو بشناسند آن وقت است که می توانیم بگوییم کارمان درست بوده و مسیری که رفته ایم نیز مسیر صحیحی بوده است، در پایان نیز یک خدا قوت می گویم به سه راهنمای عزیز آقا کامران، آقا غلامحسین و حسن آقا که برای کنگره و مسافران زحمات بسیاری کشیدند و دوره خدمت ایشان به پایان رسیده و من از طرف خودم و تمام اعضای نمایندگی از خداوند برای این عزیزان موفقیت و سلامتی خواستارم، از این که به صحبت های من توجه نمودید ممنون و سپاسگزار هستم.
نگارنده: مسافر حمیدرضا لژیون هشتم
تایپ و تنظیم و ارسال: مسافر روح الله لژیون بیست و یکم
عکس: مسافر وحید مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
293