English Version
This Site Is Available In English

احیای یک نفس یعنی احیای تمام نفوس

احیای یک نفس یعنی احیای تمام نفوس

جلسه ششم از دور دهم کارگاه‌های آموزشی عمومی نمایندگی ایران کنگره ۶۰ با استادی دیده بان محترم مسافر آقای احمد حکیمی، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه "سیستم ایکس" پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:

سپاس‌گزار خداوند هستم که توفیق داد امروز در جمع شما عزیزان در این نمایندگی باشم. تشکر و قدردانی می‌کنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان که این بستر را فراهم کردند، امیدوارم عزیزان خدمتگزار از خدمتی که انجام می‌دهند بهره لازم را ببرند. اگر خوب توجه کنیم و از آموزش‌های کنگره حسمان بیدار شده باشد و دریافت‌هایی داشته باشیم، نه اینکه تصور کنیم چشممان باز هست و بیدار هستیم شاید بتوانیم این رحمت خداوند و این رحمت الهی شامل حال تک‌تک ما شود و قدرش را بدانیم، تلاش و کوشش کنیم که در صراط مستقیم و راه درست گام برداریم، به آموزش‌ها توجه کنیم، مطلع باشیم و با تمام وجود درک کنیم که هر مطلبی، موضوعی، قانونی، حرمتی و هر چیزی که در کنگره 60 به همه ما منتقل می‌شود برای سالم‌سازی، صحت و سلامت تک تک ما است چون کنگره تشکیل شده از تک تک ماها واین با هم بودن، در جمع بودن و در یک گروه قرار داشتن یک نعمت خیلی خوبی هست امیدوارم قدر ش را بدانید.

در آموزش‌های کنگره شنیده‌اید که درد و رنج بشر از ناآگاهی و نادانی نیست؛ بلکه از دانش‌های کشف نشده است، انسان توانایی حتی احساس‌کردن، دیدن و درک‌کردن خیلی از مسائلی که در هستی وجود دارد را، ندارد. هنوز افرادی که در حوزه اعتیاد قدم برداشته‌اند اصلاً نمی‌دانند اعتیاد چیست و جایگاهش در هستی کجاست، جایگاه نیروی بازدارنده و نیروهای الهی کجاست، چقدر قدرت و توان دارند؛ چون اگر انسان بخواهد آن چیزی که در واقعیت هست را درک و لمس کند انفجار سلولی در آن اتفاق می‌افتد و قطعاً تحمل دیدن را ندارد، در وادی یازدهم نیروهای بازدارنده آخرین تیر ترکش را برای به بند کشیدن انسان رها کرد و آن چیزی نبود مگر مصرف خمر که استفاده از آن، متفکرترین، زیباترین و شجاع‌ترین انسان‌ها را تبدیل به بدبخت‌ترین، زشت‌ترین و ترسوترین انسان‌ها می‌کند، بنابراین این نقطه‌ای که هر کدام از ما در آن قرار گرفتیم و این رحمت الهی که شامل کشورمان شده است و به کل جهان جریان پیدا خواهد کرد را باید قدر بدانیم، این کلید کشف شده به ما منتقل شده است. آقای مهندس وقتی سفرشان به پایان رسید و رابطه جایگزینی و روش DST را پیدا کردند و به عمل رساندند و نتیجه را دیدند، تمام نفوس که در آن مسیر حرکت کردند هم احیا شدند. خداوند می‌فرمایند: وقتی یک انسان احیا می‌شود گویی تمام نفوس احیا شده‌اند، به‌صورت تمثیل می‌گوید که همه انسان‌ها به هم متصل و به همدیگر ارتباط دارند، اگر انسان در جمع و در جامعه نباشد اصلاً روزی به او نمی‌رسد، وقتی یک نفر مغازه دارد یک مخلوقی مثل خودش یا یک انسانی مثل خودش از او خرید می‌کند تا روزی به او برساند، بنابراین این کشف بسیار عظیم است که در آوای شکرگزاری مطرح می‌شود، ما می‌دانیم کلمه‌ها در کنگره خیلی به‌دقت انتخاب می‌شوند آن کلمه‌ای که انتخاب می‌شود کاملاً بار معنایی چیزی که مدنظر هست را باید انتقال دهد، بزرگ، مهم یا حیات‌بخش گفته نشده است؛ بلکه عظیم گفته شده یعنی دیگر بالاتر از آن چیزی نیست، این کشف وقتی به انسان‌های دیگر منتقل شد و برای انتقالش نیاز به انسان‌هایی بود که این روش را به انجام برسانند و خودشان تبدیل شوند به افرادی که به دیگران راه را نشان دهند. اساساً یک رحمتی همان ابتدا شامل حال انسان می‌شود دانستن است، خیلی از ماها به پزشک مراجعه کردیم، عطاری رفتیم با همدیگر صحبت کردیم و آدرس غلط دادیم، هیچ‌کس به ما نمی‌گفت که در وجود یک انسان مصرف‌کننده چه تغییراتی رخ‌داده است و اشکال کار کجاست، هنوز هم در جامعه ما از افرادی که در حوزه اعتیاد کار می‌کنند و مسئولیت دارند بپرسید که مشکل یک فرد مصرف‌کننده چیست، همه می‌گویند؛ مشکل آدم مصرف‌کننده، مصرفش هست، اگر مواد مخدر مصرف نکند حالش خوب می‌شود؛ ولی ما خیلی موقع‌ها انجام دادیم و خوب نشدیم به این فکر نکردیم که شاید مسیر و دانشی که وجود دارد غلط باشد و تمام بار بر روی مصرف‌کننده هست، می‌گویند کمپ بردیم دو سه ماهی خوب بود؛ ولی دوباره شروع کرد، هیچ‌کسی به این فکر نمی‌کند که در درون آن فرد چه تغییراتی و اتفاقاتی افتاده است. اما در این دانش از روز اولی که فرد وارد ساختار کنگره 60 می‌شود می‌فهمد که مشکلش از کار افتادن سیستم ایکس هست، تا این سیستم بازسازی نشود و به تعادل نرسد به درمان نمی‌رسد و باید مواد طبیعی بدن جایگزین مخدر بیرونی شود.

در شروع کار کنگره روش DST به‌غیراز آقای مهندس یک الگوی دیگر نداشت، کسی که راهنمای اول من بود خودش سقوط آزاد مواد را کنار گذاشته بود؛ ولی این‌قدر قشنگ توضیح داد که من کاملاً متوجه شدم از او پرسیدم مگر در درون انسان مواد مخدر وجود دارد و تا آن جایی که بلد بود برایم توضیح داده فهمیدم چقدر منطقی و عقلانی هست این خیلی مهم است.

شما در نظر بگیرید به پزشک مراجعه و مثلاً از زانو دردتان صحبت می‌کنید، او معاینه می‌کند، یک نسخه می‌نویسد و می‌گوید برو و داروهایت را استفاده کن، پاسخ به شما نداده است که مثلاً این زانو چرا درد می‌کند، درمانش چیست، باید چه کاری انجام دهی، این داروها را باید تا کی بخوری، اصلاً اشکال کجاست آیا راه بروی یا نروی، چهارزانو بنشینی یا نه هیچ‌چیزی نمی‌گوید، خیلی فرق می‌کند که به شما بگوید اشکال کجاست و این خیلی نکته مهمی هست.

نیروهای بازدارنده می‌خواهند یک بلایی بر سر انسان بیاورند که آن انسان را نابود کنند و از آن دیگر بالاتر اسلحه‌ای ندارد، بالاترین تخریبی که یک انسان می‌تواند در ساختار وجود خود ایجاد کند اعتیاد هست، پس بنابراین سیستم ایکس را ما کاملاً باید بشناسیم، برای راه‌اندازی و به تعادل رسیدن آن کاملاً باید فرمان‌بردار باشیم، این سیستم یک ابر فرماندهی هست در وجود انسان و به همین جهت خداوند فرموده که اگه خودت را بشناسی من را شناخته‌اید؛ یعنی انسان خیلی به شناخت خودش دقت نمی‌کند، با ورود به کنگره توجه مطلوب کردند که یک ساختار ابر فرماندهی در این سیستم هست و تمام این پیکره را فرماندهی می‌کند، پیکره را شناختیم که یک سر دارد، یک شکلی دارد، یک فیزیولوژی دارد و باید فکر کنی، وقتی می‌گوید؛ سی و هشت هزار میلیارد سلول داریم؛ یعنی پنج برابر جمعیت جهان سلول در بدن ما هست. اصلانمی توانیم در ذهنمان تجسم کنیم که پیکره انسان زنده هست و می‌گوید در این سی و هشت هزار میلیارد اگر یک سلول بدون اجازه آن سیستم فرماندهی تکثیر شود، سرطان به وجود می‌آید.

همین کره زمین که در آن زندگی می‌کنیم، آیا لنگری دارد یا به زنجیری وصل است که با آن نگهش داشته‌اند، همان سرعتی را که داشته همین‌الان هم دارد؟ سوخت این از کجا تأمین می‌شود؟ نگهبان این ساختار کیست؟ انرژی‌اش از کجا می‌آید؟ در واقع چه سرعت متناسبی دارد که بدون تأخیر یک‌ثانیه‌ای و یا هزارم ثانیه‌ای دور خورشید می‌چرخد و بر می‌گردد و در آن جایگاه یا نقطه قرار می‌گیرد، اصلاً به این موضوع دقت می‌نمایید و یا خواب ما چه شکلی است؟ این غذایی را که در این ساختار می‌خوریم چگونه تولید می‌شود؟ پس این را می‌گوید که تمام هستی، حتی یک‌ذره و مثقال هم یک قوانینی برایش وجود دارد، در این سیستم وقتی فردی شروع می‌کند با افکار و اندیشه غلط، مثل حسادت، کینه، نفرت، مسائل و تنش‌هایی که بین انسان‌ها وجود دارد، ازجمله مصرف مواد مخدر، این سیستم را از تعادل خارج می‌کند، برای به تعادل رسیدن نیاز به آموزش هست، وقتی فردی الکل مصرف می‌کند و به حالتی می‌رسد که دیگر از آن حالت تعادل خارج است و حرف‌هایی می‌زند که اطرافیانش می‌گویند حواسش سر جای خودش نیست و پرت و پلا می‌گوید یا وقتی فردی مواد مخدر مصرف می‌کند، سیستم ایکس همان فرد که بیان ژن هاست که باید فرمان درست به تمام پیکره بدهد تا تمام اجزا درست کار کنند، شروع به صادر کردن فرمان‌های غلط می‌نماید و این خیلی به آرامی اتفاق می‌افتد که انسان متوجه نمی‌شود، در وادی یازدهم می‌گوید؛ آنگاه که روشنایی‌ها آبستن تاریکی بود، اهریمن از فرمان سرپیچی کرد، گویی نقطه سیاه و تاریکی از دل روشنایی‌ها زاده شد و حرکت خود را آرام و خزنده برای تاختن به جهان روشنایی‌ها آغاز نمود تا برتری خود را نسبت به انسان در مقابل قدرت مطلق به اثبات برساند. همه این انحرافات، همه تغییرات در انسان، آنقدر آرام و نامحسوس است که ما باید حواسمان باشد. وقتی فردی شروع به مصرف مواد مخدر می‌کند، بیان سیستم ایکس به آرامی تغییر می‌کند، مثل یک فردی که در خانواده بیان خوبی داشت، کارهای درستی انجام می‌داد، فرمان‌های درستی برای خانواده می‌داد، آرام آرام از تعادل خارج می‌شود و فرمان‌های غلط می‌دهد و کل خانواده را بهم می‌ریزد، دقیقاً در پیکره همچین اتفاقی می‌ٱفتد. یک دفعه می‌بینید فرد ناراحتی قلبی پیدا می‌کند و بلافاصله ریه‌اش آب می‌آورد، اگر قلب از کارکردش به یک میزان کاسته شود ریه آب می‌آورد و آب آوردن ریه مربوط به کار کرد قلب است. اینها دو موضوع جدا از هم هستند، ولی این دو با هم ارتباط دارند، این رتباط بین اینها را همین سیستم ایکس تعیین می‌کند. قلب ما یک عضله هست، چطور این عضله صد، هفتاد یا صدبیست سال این عضله کار می‌کند، حساب کنید که قلب هر دقیقه چند بار می‌زند و این را تبدیل به ساعت نمایید، یک ضریب بگیرید و ببینید سوخت این عضله از کجاست که همین‌طور مداوم طپش پیدا می‌کند و خون را از پشت پاها به مویرگ‌های موی سر می‌رساند، اینها مگر شوخی است. انسان وقتی به این چیزها توجه نماید، دیگر نمی‌تواندخیلی از چیزهای بیرونی را ببیند، وقتی می‌گوید به خودت توجه کن همین را می‌گوید، یکی از موادی که کمک می‌کند عضله قلب خسته نشود دوپامین است، همین دوپامین در سیستم ایکس می‌باشد. فردی که مواد مصرف می‌کند بر روی دوپامین، سروتونین، آدرنالین و همین دوازده الی سیزده موادی که مهم هستند تغییرات ایجاد می‌نماید. الان باید قدر این ساختاری را که در آن قرار دارید را بدانید و این ساختار می‌خواهد سیستم ایکس شما را به تعادل برساند، تا این به تعادل نرسد ما نمی‌توانیم از زندگی لذت ببریم و حال خوبی داشته باشیم، حال خوب در سلامتی است، اگر انسان در سلامتی باشد و وضع مالی خوبی هم داشته باشد خیلی خوب و عالی است، ولی اگر پول نبود خیلی مهم نیست، سلامتی از همه چیز مهم‌تر است، این سالم‌سازی در کنگره۶۰ اتفاق می‌ٱفتد، باید وزنتان را کنترل نمائید، ازمضرات دور باشید و اندیشه درستی داشته باشید، چون اندیشه نا سالم دقیقاً می‌تواند کل این سیستم را از تعادل خارج نماید.

افرادی هستند که اصلا مواد مصرف نمی‌کنند و تخریب سیستم ایکس آنها از نظر تعادل بیشتر از یک مصرف‌کننده می‌باشد، این به خاطر جهان بینی غلط است.
از نظر مصرف و درمان سیگار نمایندگی ایران در سطح مطلوبی نیست، اگر شما تلاش می‌کنید، تشریف می‌آورید در کنگره۶۰ وقت و زمان می‌گذارید، با دل خودتان، با پای خودتان و با میل خودتان آمده اید‌ آیا می‌خواهید درمان شوید یا نه؟ اگر می‌خواهید درمان شوید ونتیجه بگیرید با مصرف سیگار نمی‌شوید. هر نوع ماده مخدری که مصرف می‌کنید از سد خونی مغز عبور و در سیستم ایکس مداخله می‌نماید و آن را از تعادل خارج می‌کند، فرمان غلط می‌دهد و پیکره و شکل سلول‌ها عوض می‌شود، تغییر شکل سلول یعنی اینکه مریضی بروز می‌کند. اما سیگار علاوه بر اینکه از سد خونی مغز عبور می‌کند و چون مستقیم داخل جریان خون می‌رود، تمام پیکره و سی و هشت هزار میلیارد سلول را تحت تاثیر قرار می‌دهد، اصلاً آن فردی که سیگار می‌کشد و روش DST را انجام می‌دهد خوب نخواهد شد و سیستم شبه افیونی بدنش راه اندازی نمی‌شود و بعد از رهایی حالت خوب نمی‌شود. یک سفر اولی که بعد از دو ماه از شروع سفر وارد لژیون سیگار می‌شود با رهجویی که بعد از سه ماه رفته لژیون سیگار، در رهایی‌شان فرق وجود دارد، یعنی باید زمان بیشتری از رهایش بگذرد تا به آن چیزی که مد نظرش هست و آن حال خوب برسد، کسی هم که با سیگار رهایی می‌گیرد تکلیفش معلوم است، مثل کشاورزی است که تمام سرمایه‌اش را می‌گذارد ولی چیزی برداشت نمی‌نماید.
ما الان برای نوشتن سی دی، به‌موقع آمدن، نظم‌وانظباط، ساختاری داریم که راهنما می‌تواند بگوید که این شخص در سفر اولش منظم هست ولی به خاطر عدم شروع درمان سیگار من دیگر نمی‌توانم با این رهجو کار کنم. تک تک افرادی که اینجا نشسته‌ایم حق انتخاب داریم، ما به‌اجبار نیامده‌ایم، اگر موقع مصرف می‌خواستیم بهترین جنس را استفاده کنیم، حال در درمان خودمان آیا نمی‌توانیم بهترین نوع درمان را انتخاب نماییم؟ چرا این موضوع اتفاق نمی‌ٱفتد؟ برای اینکه نیروهای بازدارنده انسان را به بند می‌کشند تا کار خطا انجام دهد، اصلاً روش کارشان این‌گونه است. تاریکی تمثیل ندیدن است، ندیدن یعنی حس کار نمی‌کند، بازدارنده این هست که وقتی می‌خواهد کار ضد ارزشی انجام دهد با توجیهاتی که می‌آورد انسان را بی‌حس می‌کند، وقتی انسان را بی‌حس نمود، انسان دروغ می‌گوید، سرزنش می‌کند، تهمت می‌زند، ناسزا می‌گوید و عین خیالش هم نیست، آیا می‌توانیم بگوییم که به این تخریب وارد نشده است؟ تخریب وارد می‌شود ولی چون بی‌حس است، نمی‌داند چه کاری انجام می‌دهد، چه لطمه‌ای و چه تخریبی به خودش وارد می‌نماید. شروع اعتیاد هم همین است. یک فردی که دندانش درد می‌گیرد نمی‌تواند بدون داروی بی‌حسی آن را بکشد، دندان را بی‌حسی نمایندد و هیچ دردی هم حس نمی‌شود، ولی ما نمی‌خواهیم با بی‌حسی کار انجام شود. در پیام‌های اخیر آقای مهندس که می‌فرمایند: بینایان نابینا بیشتراز نابینایان واقعی هستند که قوۀ تشخیص ندارند، حس ندارند، بنابراین در این سیستم هرکس می‌خواهد از سلامتی بر خوردار باشد باید کاملا سیستم ایکس را راه اندازی و به تعادل برساند و برای ما انسان‌ها که حیات داریم، الان همدیگر را می‌بینیم، تعادل در فیزیولوژی بر همه چیز اولویت دارد، درکنار این حلقه به هم چسبیده، این جهان بینی است که حالت خلق و خوی ما را تعیین می‌نماید. انسان باید ببیند وفکر کند، فردی اضافه وزن دارد و اقداماتی انجام داده است ولی دوباره اضافه وزن برگشته، می‌گویند معده‌ات را کوچک کن، اصلاً فکر نمی‌کند که دست به چه کاری می‌زند و یک ساختاری را تغییر می‌دهد، اندازه قلب و معده هر کدام از ما با همدیگر متفاوت است، ولی جنس ما یکی است. نسبت به اندازه معده و ساختار گوارش بعد از غذا، اسید از یک جایی، با فرمان که از جایی دیگر صادر می‌شود وارد معده می‌شود و در واقع این اسید غذا را هضم می‌نماید، اما وقتی این ظرف کوچک بشود آیا می‌تواند با فکر به سیستم فرماندهی مواد مخدر طبیعی جسم بگوید که مثلا یک سوم از معده من را برداشته‌اند، یک سوم اسید را کم ترشح کن، این کار شدنی نیست و مثل سابق همان اندازه اسید وارد معده می‌شود. و هر چقدر زمان که می‌گذرد صبر می‌کند خوب شود ولی نمی‌شود، چون تخریب زیادی به وجود آمده است. جالب اینجاست در بعضی انسان‌ها که معده را کوچک کردند، چون سیستم جسم ما هوشیار است، متوجه می‌شود اندازه این معده که در این فیزیولوژی است متعادل این سیستم نیست، متعاقب آن را درست می‌نماید، یعنی همان قدری که از معده بریدند را در یک قسمت معده درست می‌کند، ما با چنین ساختاری به عنوان یک انسان طرف هستیم، این مطالب بسیار ارزنده‌ای هست که به من و شما گفته می‌شود و خیلی از انسان‌ها از آن محروم هستند، قدردان خداوند باشیم که در این ساختار قرار گرفتیم، به شدت نیرو بگذارید برای سالم‌سازی خودمان که انشالله فرد مفیدی باشیم. امیدوارم که سفر اولی‌ها با تلاش به رهایی برسند و سفر دومی‌ها به آموزش جهان بینی خود ادامه داده و گوشه‌ای از خدمت را بگیرند و در واقع خدمت کردن یک وظیفه هست که ماحصل آن یعنی حال خوش به خودمان می‌رسد. همه ما در حال آموزش گرفتن هستیم، من برای آموزش نیامده‌ام، از حس و چهره‌های شماها کلی دریافت‌ها دارم و این دوطرفه است، همه چیز در هستی مانند دو سر کمان بی‌انتها دوطرفه می‌باشد.
امیداورم از آوردن همسفر‌هایتان کوتاهی نکنید که آموزش همسفران کمک زندگی و تربیت بچه‌ها و تغییر کل زندگی است. در جامعه جهانی می‌گویند مصرف‌کننده نابود است و ما این اندیشه را می‌شکنیم، همه ما عضو کنگره۶۰ هستیم و کنگره در تفکر ماست و باید همه اعمال ما در صراط مستقیم باشد. امیدوارم قدر این عمل عظیم را بدانیم و برای انجام این عمل عظیم شکر، شکر، شکر.
سپاسگذارم از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید.

 

رهایی مسافر عبدالله با راهنمایی مسافر علی لژیون هشتم

تایپ: مسافر حسن (لژیون پنجم) و همسفر ولی (لژیون یکم همسفران) و مصطفی لژیون پنجم
تنظیم و ارسال: مسافر محمد(لژیون یکم)
نمایندگی ایران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .