English Version
This Site Is Available In English

داروهایی که انسان را از حالت تعادل طبیعی خارج می‌کنند آنتی ایکس محسوب می‌شوند

داروهایی که انسان را از حالت تعادل طبیعی خارج می‌کنند آنتی ایکس محسوب می‌شوند

جلسه اول از دور سیزدهم کارگاه‌‌ های آموزش عمومی شعبه دنا؛ با استادی راهنما محترم مسافر حسین، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر طاها با دستور جلسه «سیستم ایکس» پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ شروع به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

ابتدا عرض تبریک دارم به همسفران بخاطر کسب جایگاه دوم مسابقات جام عقاب طلایی. فرقی نمی‌کند،این مسئله مربوط به مسافران یا همسفران است، سیستم ایکس را باید هر انسانی درون خودش کشف کند، و به آن اهمیت بدهد. قبل از ورود به کنگره به صورت غریزی و به صورت عام زندگی می کردیم، در کنگره ۶۰ شاید برخی مسافران و همسفران به این موضوع اهمیت ندهند و ساده از کنار آن بگذرند ولی سفر سخت و سنگینی را پشت سر می گذارند. تعریف سیستم ایکس: مجموعه ناقل های عصبی و غدد درون ریز و برون ریز یا سیستم تولید کننده مواد شبه افیونی بدن که انسان را به تعادل می رسانند و در یک حالت تعادل طبیعی نگه می‌دارند. که در قسمت همسفران می‌بینیم که سیستم ایکس آن‌ها از تعادل خارج نشده است و این از تعادل خارج شدن سیستم ایکس فقط در قسمت مسافران است و زمانی که خود همسفر می آید و آموزش می‌گیرد، می‌بیند خیلی از افکار منفی و خیلی از حال خرابی‌ها به خاطر نداشتن تعادل در سیستم ایکس است. زمانی که آموزش می گیرد متوجه می شود چه کارهایی باید و چه کارهایی را نباید انجام دهد. در مسافران نئشه که می‌شوند و همان نئشگی سیستم ایکس بدن را از تعادل خارج می‌کند و نئشگی یک بی تعادلی، خماری و بی تعادلی دیگر است. تمام خلق و خو و رفتار ارتباط پیدا می‌کند به سیستم ایکس و آن تولیدات سیستم ایکس و غدد درون ریز،و برون ریز مغز تولیدات خود را انجام می دهند! اندروفین، انکفالین، سروتونین، دوپامین، این‌ها موادی هستند که توسط مغز تولید می شوند و درون غذاها موجود نیست، بطوری که افکار و اندیشه هم اثر مستقیم می گذارد بر روی این غدد اندروفین، انکفالین و سروتونین آن شخص با تفکرات منفی کم و زیاد شود باعث می شود که شخص دچار مشکل شود و هیچ وقت حال خوبی ندارد و همیشه با دارو و قرص خودش را نگه می دارد. همسفر ها با آموزش های جهان بینی که می بینند سیستم ایکس خود را به تعادل می رسانند.

ما می خوانیم دارو هایی که انسان را از حالت تعادل طبیعی خارج می کنند آنتی ایکس محسوب می شود، به جای دارو افکاری که انسان را از حالت تعادل طبیعی خارج می کند، هر دو آنتی ایکس هستند، افکار منفی هم آنتی ایکس است ،مهم این است که ما به سیستم ایکس پی ببریم و یک رهجو زمانی که از مواد مصرفی خود خارج می شود و شروع به مصرف داروی OT می کند در واقع دارو کمک می کند که سیستم ایکس فرد راه‌ اندازی شود یعنی به عنوان یک داروی کمکی به شخص داده می شود، و اگر کسی از داروی OT انتظار نئشه شدن داشته باشد این اشتباه است، ما از دارو انتظار داریم که سیستم از کار افتاده بدن که مدت زمان بیست، ده، پانزده الی سی سال با مصرف مواد از تعادل خارج شده بر گردد به حالت تعادل این یعنی دارو می تواند به ما کمک کند. امیدوارم از این دستور جلسه بهره کافی را برده باشیم و راجع به دستور جلسه دوم که پنجمین سال رهایی آقا اسماعیل است، ایشان ۱۶ ماه در کنار خانواده سفر کردند و بسیار فراز و نشیب‌هایی در طول سفر کشیدند و پشت سر گذاشتند و چالش‌ های زیادی داشتند. وقتی نگاه می‌کنم به گذشته ایشان می‌بینم که تمام آن اتفاقات حکم نیروی مکملی را داشته تا اسماعیل بتواند در مسیر قرار بگیرد و به انسان‌های دیگر هم کمک کند؛ ما انسان‌ها در کنگره درست است تولد می‌گیریم و این تولدها برای ما الگوهای بسیار خوبی هستند، الان ما می‌توانیم به دیگر انسان‌ها خدمت کنیم آموزش بگیریم و آموزش بدهیم تا یک خانواده بتواند به آن حال خوش دست پیدا کند. از آن گذشته همان طور که خودشان درمان شدند و رشد کردند، انسان های زیادی به واسطه ایشان رشد کردند و به رهایی رسیدند. و تمام این‌ها پشتوانه‌ای است که اسماعیل دارد. رزومه کاری و مدرک می شود گرفتن شال راهنمایی و شغل هدایت و راهنمایی انسان‌ها. من همیشه می‌گویم رهجوی سفر اولی که کنگره را رها کند مدرک اعتیادش را نگرفته است و یا همسفری که به کنگره می آید و شال نمی‌گیرد و خدمت نمی کند مدرک آن تخریب‌ها را نگرفته است. این مدرکی که ما کسب می کنیم یک صور آشکار دارد و یک صور پنهان، در اصل این مدرک صور پنهان به واسطه اسماعیل انسان‌های زیادی به رهایی رسیدند وقتی یک راهنمایی می‌بیند که رهجوی آن پیشرفت می‌کند باعث افتخار و لذت راهنما است و رهجو هم با حرکت درست، بی‌ حاشیه بودن و فرمانبردار بودن یکی از افتخارات راهنما محسوب می‌شود. ما نمی‌توانیم منکر زحمات آقای مهندس و راهنما باشیم پس به واسطه خدمتی که انجام می‌دهیم نشان می‌دهیم که ما دیده ایم والان هم داریم خدمت می کنیم. و در آخر من این تولد را به آقا اسماعیل و خانواده‌اش و تمام اعضاء نمایندگی دنا تبریک می‌گویم انشاالله که آینده ی خوبی سر راه این خانواده قرار بگیرد. ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

خلاصه سخنان مسافر:

سلام دوستان اسماعیل هستم یک مسافر.خیلی خوشحال هستم که توانستم در این جایگاه قرار بگیرم و تشکر می کنم از آقای مهندس و حسین آقا، ایشان همیشه الگوی من هستند. البته خداوند متعال یک سناریوی کاملی را برای من چیده بود تا به این نقطه برسم؛ شیشه هیچ درمانی ندارد شخصی که معتاد به این مواد می‌شود یک وابستگی عجیبی پیدا می‌کند، چرا آقای مهندس یک مصرف کننده شیشه را به عنوان مصرف کننده شاخدار نامگذاری کردند؟ این پیام عجیب است و شاید افرادی متوجه این پیام بشوند که با یک مصرف کننده شیشه زندگی کرده باشند. در کنگره از الگوها استفاده می‌کنیم. خوشبختانه الان تقریباً بیشتر رها یافتگان کنگره ۶۰ مصرف کنندگان شیشه هستند. من خودم حدود ۵ سال تخریب شیشه داشتم و به نظر خودم واقعاً در منفی ۶۰ درجه زیر صفر زندگی می‌کردم، تمام احساسات و عواطف خودم را نسبت به خانواده، پدر، مادرم و در کل همه از دست داده و دوران بسیار تاریکی را سپری می‌کردم به خاطر همین به یک پزشک مراجعه کردم و جالب اینجاست که آن پزشک آدرس کنگره ۶۰ را به من داد و گفت آنها انسان‌هایی هستند خاص و حتی ورزش هم می‌کنند و این نکته که گفت ورزش می‌کنند برای من خیلی جالب بود. در لژیون حسین آقا آموزش‌های فراوانی را دریافت کردم، اتفاقاتی افتاد خانواده من به جایی رسیده بودند که دیگر نگران مرگ من بودند چون به شدت مصرف می‌کردم و مصرف من بالا رفته بود و وضعیت نابسامانی داشتم . اینجاست که می گویند:کسانی که با مصرف کنندگان شیشه زندگی می‌کنند باید خیلی شجاع و با ایمان باشند‌. در اینجا جا داردتشکر کنم از همسفرم در این مدت با تمام اتفاقاتی که افتاد دنبالم بود از بچه‌ها مراقبت کرد برای خودم جالب بود در این دوران که یک مصرف کننده شیشه به جایی می‌رسد که سنگ دل‌ ترین انسان روی زمین می‌شود و هیچ چیز برایش مهم نیست، حتی گریه مادر برایش عادی است یک چیزی که روی من تاثیر گذاشت زمانی بود که گریه پدرم عمیقاً من را سوزاند. من رسالتی داشتم و آن هم این بود که تاریکی‌ها را تجربه کنم، رهجویی سر لژیون می آید با تمام وجود آن را حس می‌کنم و زمانی که به من دروغ می گوید با یک لبخند به آن فرصت می دهم. خدا را شکر می‌کنم که این دستور جلسه انقدر چرخیده و چرخیده تا موقع تولد من شد دقیقاً و ارتباط بسیار بسیار عجیبی با لژیون سردار دارد من همیشه بچه‌ها را تشویق می‌کنم به این لژیون وصل بشوند واقعاً جایی است که سیستم ایکس آخرین مراحل خودش را باید طی کند لژیون سردار دنیای بسیار بسیار پهناوری است. اینجا از همه عزیزان تشکر می‌کنم انشاالله امیدوارم در کنار شما خدمتگزار بمانم در هر بخش و قسمتی فرقی نمی‌کند. از همسفران، راهنمای همسفرم تشکر می‌کنم و انشاالله بتوانیم همه ما در جهت فرامین کنگره حرکت کنیم. از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید سپاسگزارم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر:

سلام دوستان لیلا هستم راهنمای یک همسفر، خدا را شکر می کنم در این جشن حضور دارم، خدمت جناب مهندس و خانواده محترم ایشان و تمامی اعضای کنگره تبریک عرض می کنم، پیام این تولد برای تازه واردین عزیز این است که پایان شب سیه سپید است، روزی درخت زندگی این خانواده با تبر ناامیدی قطع شد ولی با حضور این عزیزان و سفر در کنگره این درخت از کنار ریشه ها جوانه زد و بعد از درمان،با خدمت کردن این نهال،تنومند شد. هر دوی این بزرگواران در جایگاه راهنمایی خدمتگزار هستند و از آن زمانی که خدمت مالی را شروع کردند،برکت این خدمت آرامشی است که در زندگیشان جاری است، آقا اسماعیل پهلوانی خود را کامل کردند و خانم بهاره عزیز اولین قسط پهلوانی خود را پرداخت کرد، امیدوارم هر روز موفق‌تر باشند و به برکت این خدمت ها زندگی برای آن ها سرشار از آرامش باشد. به خانم بهاره عزیزم و فرزندان عزیزشان و خانواده محترمشان که در شعبه حضور دارند تبریک عرض می‌کنم .

خلاصه سخنان همسفر:

دوستان بهاره هستم یک همسفر. تشکر می‌کنم از حسین آقا بابت تمام زحماتی که در زمان تخریب برای مسافرم کشیدند، از ایجنت محترم آقا حمید و مرزبانان محترم خیلی تشکر می‌کنم، وقتی که وارد شعبه شهرضا شدم در لژیون خانم مریم بودم، از زحماتی که ایشان برای من کشیده‌اند تشکر می‌کنم ،وقتی که من سفر دومم را شروع کردم وارد شعبه شهرضا شدم و بار آموزشی زیادی برای من داشت وقتی یک همسفر سفر دومی می‌شود،تازه اول کار آن است. زمانی که اعتیاد وارد زندگی ما شده بود آنقدر وجود من یخ زده بود که متوجه خیلی مسائل نبودم، وقتی که خدمتگزار شدم و خدمت کردم آن موقع تازه شروع کردم به رشد کردن، بعضی‌ها وقتی که سفر دومی می‌شوند از کنگره می‌روند، در سفر دوم فکر می‌کردم که اگر اعتیاد درمان بشود همه مشکلات حل می‌شود بسیار انسان زود رنجی شده بودم خانم لیلا آن زمان ایجنت بودند، اگر چیزی به من می‌گفتند سریع جا می‌خوردم وفکر می‌کردم که دیگر اعتیاد درمان شده و هیچکس نباید چیزی به من بگوید همه باید مطیع امر من باشند تا من سفر کنم. خیلی ممنونم که به من یاد دادند و فرصت دادند تا خدمت و رشد کنم؛ یک سفر اولی وقتی که وارد سفر دوم می‌شود آن موقع می‌داند که چگونه مشکلات را حل کند؛ الان یک همسفر که مسافر آن مصرف کننده شیشه است می داند من چه می گویم. تنها امیدی که من داشتم آن زمانی بود که منتظر بودم همه بیایند دست به دست همدیگر بدهند و اعتیاد از زندگی ما برود. زمانی اعتیاد از زندگی ما رفت که من قبول کردم باید یک همسفر کنار مسافرم باشم و حرکت کنم آن موقع بود که در کنار مسافرم ماندم . واقعا در سفر اول آقا اسماعیل مثل یک مرده متحرک شده بود و فقط می‌دیدم که نفس می‌کشد و نه می‌توانست برای بچه‌ها پدر باشد و نه همسر، امروز خیلی خوشحال هستم که آزاد مردی را می بینم اگر امروز تولد می گیریم این تلاش خود آقا اسماعیل است و من خوشحال هستم که من را به عنوان همسفر به شهرضا آورد و قبل از آن به من گفته بود که شعبه شهرضا تاسیس شده و باید به شهرضا برویم. در این مدت از باران و بردیا تشکر می‌کنم که این کوچولو را نگه داشتند تا من بتوانم به شعبه بیایم و خدمت کنم. از همه شما تشکر می‌کنم که به صحبت‌های من گوش کردید.

خلاصه سخنان همسفر:

دوستان باران هستم یک همسفر. من خیلی خوشحال هستم که در این جایگاه قرار گرفته ام و خیلی خوشحال هستم که امروز دور همدیگر جمع شده ایم و جشن گرفته ایم از مادرم تشکر می‌کنم که همیشه در کنارمن بوده و همیشه پشت من بوده و برای من یک دوست ،یک همراه خوب و یک مادر عالی است.مادرم همیشه در هر شرایطی کنار پدرم بوده و تحمل زیادی دارد و به مادرم افتخار می‌کنم. از پدرم تشکر می‌کنم بابت تمام سعی و تلاشی که مرد تا به این مرحله برسد و در این جایگاه قرار بگیرد. پدرم همیشه یک انسان مظلوم و قوی بوده من برای یک بار اشک پدرم را دیدم به خاطر این بود که ۵ سال پیش مادرم پیش ما نبود، و وقتی که اشک پدرم را دیدم آرزو کردم که هیچ وقت اشک پدرم را نبینم و پدر و مادرم کنار همدیگر باشند و الان کنار ما است؛ خیلی‌ها معنی واقعی کنگره را نمی‌دانند، ولی از نظر من کنگره به معنی نجات دادن زندگی یک انسان و یک خانواده است ،اگر کنگره نبود من الان نمی‌دانستم زندگی ما قرار بود چگونه باشد اصلاً مادرم یا پدرم پیش ما بودند یا خیر؟ به لطف کنگره و تمام کسانی که به ما کمک کردند از جمله آقای مهندس و راهنما پدرم حسین آقا و برای مادرم خانم لیلا،و در آخر تشکر می‌کنم از عمو و خانواده‌ ایشان که امروز تشریف آوردند تا کنار ما باشند و ممنونم از همه شما که به صحبت‌های من گوش کردید.

تایپ: مسافر کامران ل ۱۱، مسافر حسام ل ۵، محمود ل ۲، حمید ل ۳

ویرایش: مهدی ل ۱۱

بازنگری و ارسال: طاها ل ۲

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .