همسفر عادله(لژیون اول)
درمورد رابطه یادگیری و معرکهگیری برداشت من این است که مسئله یادگیری فقط مختص مدرسه و تحصیل نیست، بلکه انسان از شروع خلقت دارد آموزش میگیرد. اصل کنگره۶۰ هم همین آموزش دیدن و بالا بردن دانایی است. ما در کنگره مثلثی داریم به نام مثلث دانایی که سه ضلع تفکر، تجربه و آموزش را دارد که باید به تعادل برسند و در نقطه مقابل این مثلث، مثلث معرکهگیری است که ریشه آن جهل و ناآگاهی است. زمانی که یک فرد اشتباه خود را نمیبیند و دنبال مقصر میگردد آن فرد وارد مرحله معرکهگیری میشود. سه ضلع مثلث معرکهگیری عبارت است از: ترس، منیت و ناامیدی. همین منیت باعث میشود که ما اشتباهات خود را نبینیم چون میترسیم که دیگران ما را مقصر بدانند که به خواستههای خود نرسند و همیشه در حال ناامیدی میمانند و مدام در حال نق زدن هستند. گاهی هم در کنگره یک مسافری ظاهراً به درمان میرسد ولی مخفیانه در حال مصرف است عذاب وجدان میگیرد و با ایراد گرفتن از بقیه میخواهد خطای خود را بپوشاند، اما کسی که یادگیری را فرا میگیرد و همیشه دنبال آموزش است، از معرکه گرفتن دور میشود و دچار خشم، کینه و ترس نمیشود. این دو مسئله مثل دو کف ترازو است هرچه کفه دانایی ما بالا برود کفه دیگر که معرکهگیری است پایین میرود. این معرکهگیری حواس و تمرکز ما را از آموزش پرت میکند و نیرو و انرژی ما خراب میشود. دلیل استحکام و این سیستم کنگره۶۰ همین دانایی و آموزش پذیری خدمتگزاران را نشان میدهد. امیدوارم همه ما بتوانیم به دانایی موثر برسیم و خدمتگزار کنگره بمانیم.
همسفر زهرا (لژیون دوم)
یادگیری و معرکهگیری دو موضوع کاملاً مربوط به هم هستند.اگر بخواهیم در مورد یادگیری صحبت کنیم، باید بگوییم که انسان برای آموزش و تجربه پا به جهان هستی گذاشته است. معرکهگیری یعنی، نداشتن شهامت و قبول نکردن جهل و نادانی خود، که منشأ تمام اینها داشتن منیت، حسادت، غرور، ناامیدی و ترس است. برای اینکه بتوانیم با این نیروها مقابله کنیم فقط باید آموزش بگیریم. یک مصرفکننده زمانی که وارد کنگره میشود میفهمد که "تنها تفکر، قدرت حل مشکل نیست" و نمیتواند اعتیاد را درمان کند. اگر بخواهد این غول بیشاخ و دم را شکست دهد باید آموزش کسب کند. در کنگره با آموزشهایی که میگیرد میتواند دانایی خود را بالا ببرد و از معرکهگیری فاصله بگیرد. اگر بخواهیم دلیل معرکهگیری را بدانیم، به نظر من بیشتر این افراد به دلیل جهل و ناآگاهی که دارند معرکه میگیرند. این افراد اسیر نیروهای شیطانی و اهریمنی هستند و فقط با آموزش گرفتن میتوانند از دام این نیروهای شیطانی جان سالم به در ببرند. انسانی که از آموزش غافل باشد، همانند مردابی است که تبدیل به گنداب شده است. برای رسیدن به مثلث دانایی باید سه اصل تجربه، تفکر و آموزش را همیشه سرلوحهی کارهای خود قرار دهیم.به امید روزی که کنگرهی ۶۰ جهانی شود.
همسفر سمانه (لژیون سوم)
یادگیری یعنی سه مؤلفهی مثلث دانایی که تفکر، تجربه و آموزش است را به تعادل برسانیم. مسئله دیگر معرکهگیری است که نقطه مقابل یادگیری بوده و ریشه آن به جهل و ناآگاهی انسانها برمیگردد. در واقع تغییر یک موضوع و تبدیل آن به مسئلهی دیگر، معرکهگیری میشود. زمانی که انسان اشتباهات خود را در نظر نگیرد و دیگران را مقصر بداند، وارد معرکهگیری میشود. در معرکهگیری سه صفت ترس، منیت و ناامیدی وجود دارد. اگر فردی صفات دانایی که مهمترین مقوله در یادگیری است را بالا ببرد میتواند از معرکه گرفتن دور شده و کمتر در حاشیه باشد و دچار کینه، ترس و خشم نمیشود، چرا که این دو مقوله مانند دو کفهی ترازو است، هرچه سطح یادگیری دانش و معرفت ما بالاتر باشد، کفهی دیگر ترازو که همان معرکه گیری است پایینتر میرود. به امید آن روز که با آموزشهای کنگرهی ۶۰ به دانایی برسیم و از معرکه گیری و توجیه اشتباهات خود دور شویم.
همسفر زهره (لژیون چهارم)
معرکهگیری به معنی نپذیرفتن اشتباه و شکست خود و در نتیجه مغلطه کردن برای توجیه شکست و اشتباه خود برای دیگران است. به نظر من کسی که نمیتواند خطای خود را بپذیرد، برای اینکه دیگران متوجه نشوند مدام در حال غر زدن است و با تحقیر، سرزنش و مقصر جلوه دادن دیگران، میخواهد خطای خود را بپوشاند و این رفتار به منیت، ترس و ناامیدی او بر میگردد که نوعی "معرکهگیری" است. انسان اگر علم، آگاهی و دانش خود را افزایش دهد، هیچگاه به سمت معرکهگیری نمیرود و در مقابل اشخاصی که معرکهگیری دارند، قادر خواهد بود قدمی مفید و مؤثر بردارد و عکسالعمل شایستهای داشته باشد. معرکهگیری یعنی، از واقعیت دور شدن و مغلطه کردن، که در اثر کمخردی، ناآگاهی، حسادت، منیت و شکست به وجود میآید و زمانی بروز میکند که انسان از نظر عقل، منطق، شعور و استدلال کم بیاورد. کسانی معرکهگیری میکنند که وظايف خود را به درستی انجام نمیدهند دیگران را مقصر میدانند در نتیجه برای رسیدن به اهداف خود دست به هر کاری میزنند. در کنگره کسی که شروع به ایراد گرفتن و نق زدن میکند یکی از دلایل آن این است که دست از یادگیری و آموزش برداشته و قوانین کنگره را زیر پا گذاشته و در نتیجه شروع به معرکهگیری میکند تا دیگران این موضوع را نفهمند. پس بین یادگیری و معرکهگیری رابطهای مستقیم وجود دارد. اگر از یادگیری غفلت کنیم به دامان معرکهگیری اسیر خواهیم شد. رابطه بین معرکهگیری و یادگیری این است: انسانی که چیزی نمیداند شروع به معرکهگیری میکند، اما انسانی که دارای آگاهی و شعور است با تفکر و دانایی مسئلهی به وجود آمده را حل میکند و احتیاجی به معرکهگیری برای اثبات کار خود ندارد.
همسفر مریم (لژیون پنجم)
یادگیری، یعنی قادر باشیم مؤلفههای دانایی که شامل تفکر، تجربه و آموزش است را به تعادل برسانیم. مسئلهی دیگر معرکهگیری است که نقطهی مقابل یادگیری بوده و ریشهی آن به جهل و ناآگاهی انسانها برمیگردد و در واقع تغییر یک موضوع و تبدیل آن به مسئلهی دیگر، معرکهگیری میشود. زمانی که انسان اشتباهات خود را در نظر نگرفته و دیگران را مقصر قلمداد میکند، وارد معرکهگیری میشود. در معرکهگیری سه صفت ترس، منیت و ناامیدی وجود دارد. فردی که معرکهگیر است به دلیل وجود منیت نمیتواند اشتباهات خود را قبول کند. زیرا ترس آن را دارد که دیگران او را مقصر دانسته و از خواستههای خود دور شود، بنابراین همیشه در حاشیه قرار دارد و ناامید است. در کنگرهی۶۰ اگر کسی در حال یادگیری و خدمت نباشد از مسیر خارج میشود و به مسائل منفی و حاشیهای وارد میشود که منطبق با ضدارزشها هستند و معرکهگیری در رأس این اعمال قرار دارد. در واقع عناصر زیادی وجود دارد که فرد را وارد حیطهی معرکهگیری میکند و باعث توقف رشد و آگاهی او میشود.
ویراستار: همسفر تکتم رهجوی راهنما همسفر معصومه لژیون دوم
ارسال مطلب: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر راضیه لژیون چهارم
همسفران نمایندگی رضوی
- تعداد بازدید از این مطلب :
85