دلنوشته یعنی سخنی که از دل و درون انسان بیرون میآید و از صورپنهان انسان به کلمات زیبا تبدیل میشود و با رقص قلم بر روی صفحه پاک و سفید نشانده میشود. انسان در حالت عادی نمیتواند آنچه که در درون و صورپنهان او میگذرد را به شکل بسیار زیبایی روی صفحه سفید منتقل کند، مگر آنکه به آگاهی و دانایی رسیده باشد حتی اگر این شناخت به میزان کم باشد، ناگفته نماند هر انسانی به میزان ظرفیت خویش آموزشها را برداشت میکند. آموزشها به من جرعت بیان کردن سخنانم را از درون داد تا ناگفتههای خود را به زیباترین شکل بیان کنم.
روزهای اول که به کنگره آمده بودم زندگی از ذیدگاه من معنا نداشت، هر سمتی را که نگاه میکردم قوانینی را مشاهده میکردم و متعجب میشدم. زمانی که در لژیون تازهواردین قرار گرفتم با خود میگفتم آیا میشود با حرف زدن و نوشتن این درد و رنج و تاریکی که در درون من است حل شود? دائم بهانه جویی میکردم و وارد معرکهگیری میشدم، انتظار داشتم زخم و آسیبی که طی زمان طولانی ب رمن وارد شده بود یک روزه درست شود و دائم با این موضوع درگیر بودم که البته این درگیری بر اثر ناآگاهی من بود.
یک ندایی از درون به من میگفت حرکت کن درست میشود و ندایی دیگر میگفت ول کن بابا پی سرخوشی و سیاهی و پوچی خودت برو، برای خودم معرکه گیری میکردم و با جوابهای بیهوده خودم را راضی میکردم میگفتم خود کرده را تدبیر نیست و من باید در سیاهی و درد و رنج خودم بمونم و بسوزم، مگر میشود که از این روزهای سخت بیرون بیایم؟ با این که با چشمان خود مشاهده میکردم که چگونه همسفران با تمام مشکلات خود و حال بد وارد کنگره میشدند و پس از گذر زمان به حال خوش میرسیدند اما؛ باور نداشتم و با معرکه گیری میگفتم من با این افراد فرق دارم، این آموزشها در من صدق نمیکند زیرا؛ این افراد خیلی بهتر از من هستند، وارد حاشیه درست کردن برای خودم میشدم به گونهای ناامید و معرکهگیر شده بودم که حتی چندین بار غیبت طولانی داشتم، لژیون عوض کردم به علت اینکه روح و روانم به آرامش نرسیده بود و باور نداشتم که باید دست از بهانهجویی و معرکهگیری بردارم.
این معرکهگیریها باعث شد بسیاری از فرصت های خدمت و زمان با ارزش خود را از دست بدهم، درصورتی که کنگره۶۰ و آموزشهای رایگان و راهنماهای مهربان دلسوز همیشه دست آغوش را به روی من باز کرده بودند که به آرامش و تعادل برسم و من هرگز نمیدیدم. اکنون که به این دانایی رسیدم که دیگر دست از بهانهجویی و معرکهگیری بردارم و به خودم کمک کنم که به رهایی از بیهوده بودن برسم، مدتی است که با خواسته قوی به کنگره پا میگذارم و به آموزشهای آن گوش میدهم، از خداوند خواستارم که در این مسیر به من یاری کند تا بتوانم به تعادل برسم و خدمتگزار کنگره ۶۰ و انسانها باشم .من به این رسیدم که خود کرده را تدبیر هست اگر دست از معرکه گیری بردارم و از همه آموزشهای ناب و بینظیر کنگره ۶۰ به طور دقیق استفاده کنم و آگاهی خودم را بالا ببرم، دیگر معرکه گیری معنایی ندارد. کنگره۶۰ میگوید همه درد و رنج بشر بر اثر ناآگاهی وعلمهای کشف نشده است.
نویسنده و رابط خبری: همسفر هدیه رهجوی راهنما همسفر سکینه (لژیونپنجم)
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیونسوم)
همسفران نمایندگی حافظ
- تعداد بازدید از این مطلب :
48