English Version
This Site Is Available In English

هزاران درد را داشتم که یک درد را نداشته باشم!

هزاران درد را داشتم که یک درد را نداشته باشم!

چهارمین جلسه از دوره پنجاه و ششم از کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره۶٠، نمايندگي پروين اعتصامي اراک با استادی مسافر محمد، نگهباني  مسافر علی و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه «سیستم ایکس»  سه‌‌شنبه، بیست‌ودوم آبان‌ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۰  آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم مسافر؛ جا دارد که از جناب مهندس تشکر کنم که این بستر را برای ما فراهم کردند و ما را از سختی‌ها به آرامش رساندند. تشکر می‌کنم از آقای جواد که این فرصت را در اختیار من قرار دادند، تشکر می‌کنم از راهنمای سفر اولم آقا احمد که خیلی ایشان را اذیت کردم، من در طول سفر اول به اندازه ۴ نفر ایشان را اذیت کردم و شاید به واسطه این موضوع بود که قبلاً ترک‌های متعددی داشتم.
نمی‌دانم چگونه بیان کنم، نمی‌دانم چطور مصرف کننده شدم. زمانی که مصرف می‌کردم همه چیز برمی‌گشت سر جای خودش، آن موقع حالم خوب می‌شد، بچه خودم را دوست داشتم، خانواده را دوست داشتم و اگر پول نداشتم یا مشکلی داشتم، خیلی کوچک به نظر می‌آمد. زمانی که در حال مصرف بودم چیزهای بزرگ می‌ساختم، معامله‌ها می‌کردم، وقتی که مصرف می‌کردیم باعث می‌شد ترس ما کمتر شود و چیزهای خیلی بد را خوب جلوه دهیم و خیلی راحت از آن موضوع می‌گذشتیم. به مرور زمان، نتیجه داشت برعکس می‌شد و برای من برعکس شده بود.
تصمیم گرفتم که ترک کنم. یک بار در خانه ترک کردم، یک بار با قرص و یک بار هم تصمیم گرفتم که بروم کمپ و سه روز توی کمپ ماندم، وقتی که برگشتم یادم می‌آید که از خانه تا سلمانی را به سختی رفتم. فکر می‌کردم خوب می‌شوم به خودم می‌گفتم: محمد یک هفته، دو هفته طاقت بیاور خوب می‌شوی. آن زمان جلساتی شرکت می‌کردم و من نیم ساعت قبل از آنکه جلسه شروع شود در آنجا حضور داشتم، به امید اینکه روزهای بهتر در انتظارم هست، ولی روزها می‌گذشت و سخت‌ و سخت‌تر می‌شد. اگر مادر داشتیم، اگر بچه داشتیم، اگر خانواده داشتیم دیگر به نظر نمی‌آمدند، آرزوی مرگ خیلی از عزیزانم را می‌کردم که فقط بتوانم راحت‌تر مصرف کنم! نمی‌شد، اصلاً زمان نمی‌گذشت، هزاران درد را داشتم که یک درد را نداشته باشم.
من و راهنمای آن جلساتی که گفتم، با هم در یکجا کار می‌کردیم. یک روز سر کار بودم و خیلی اذیت می‌شدم، آنجا شروع کردم به مصرف کردن، راهنمای من رسید و گفت هزاران درد را تبدیل کردی به یک درد. خیلی خوب بود همه چیز برگشت سر جای خودش! من یک سال مواد مصرف نکرده بودم، در آن یک سال خیلی مواقع بود که گریه می‌کردم، خیلی از مواقع برای اینکه جسم خودم را آرام کنم خیلی کار می‌کردم و دیدم نمی‌شود و شروع به مصرف مواد کردم و بعد از مدتی با کنگره آشنا شدم و در کنگره به این دلیل هفده ماه سفر کردم چون ترک‌های گذشته من را خیلی عذاب داده بود. زمانی که راهنما به من گفت: وقت رهایی رسیده و باید برویم تهران، من به علت عذاب‌هایی که قبلاً کشیده بودم فکر می‌کردم باز هم همانطور می‌شود، فکر می‌کردم اینجا هم مثل آنجاست، فکر می‌کردم بعد از رهایی باز همان عذاب به سراغ من می‌آید، ولی زمانی که رفتیم تهران خدمت جناب مهندس و ایشان به بنده رهایی دادند، متوجه شدم آنطور که تصور می‌کردم نیست.
به من روزی که وارد کنگره شدم گفتند: شما مواد طبیعی داخل بدن را با مصرف مواد بیرونی سوزاندی و آن موادی که بدن باید تولید کند را از بین بردی و الان بدن آن مواد را تولید نمی‌کند. برای من باور این موضوع سخت بود ولی بعد از گذشت ۴-۵ ماه از سفر احساس می‌کردم که یک نیرویی به من کمک می‌کند و آن شاید همین سیستم ایکس بود که فکر می‌کنم واقعاً همین بود. اگر بخواهم این موضوع را با ترک‌های قبل خودم در کفه ترازو بگذارم اصلاً قابل مقایسه نمی‌باشد.
من به دید خودم می‌گویم اگر انسان خیلی از عضوها را نداشته باشد شاید بتواند زندگی کند ولی اگر سیستم ایکس درست نباشد نمی‌تواند زندگی کند و با مرگ برابری می‌کند!


بازسازی سیستم ایکس چیز دیگری که در طول درمان اعتیاد به روش  “DST” را دارد این هست که خیلی از بیماری‌های دیگر انسان خوب می‌شود، خیلی‌ها بیماری‌های قلبی، میگرن، صرع و مشکل اعصاب و روان دارند و در حالی که افراد به روش”DST”  سفر می‌کنند، سیستم ایکس بازسازی می‌شود و بیماری آن‌ها ناخواسته درمان می‌شود. من خودم یک بیماری داشتم و در طول سفر اول بیماری من برطرف شد و خدا را شکر الان بهتر هستم.
خیلی ممنونم که به حرف‌های من گوش دادید.


تایپ: مسافر معین (لژیون یازدهم)
عکس: مسافر امیر (لژیون هشتم)
تنظیم: مسافر محسن (لژیون یازدهم)

«مسافران نمایندگی پروین اعتصامی اراک»
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .