کنگره منبعی سرشار از انرژیهای الهی است و سرچشمه نیکیها! وقتی به سرچشمه و منبع متصل میشوی ذرهذره چشمههای درونت جوشش میکنند و رودهایی سراسر عشق و روشنایی در تو جاری میشود. در طول مسیر حرکت برای رسیدن به انسانیت، قطرهقطره زمین تشنهجان سیرآب شده و آماده برای سرسبزی و آبادانی میگردد و در درونت بستری برای کاشت بذرهای نیکو فراهم میشود و زمانیکه بذرهای نیکو را کاشتی، بهترین امواج هستی بهسویت روانه میشوند و تو را یاری میدهند تا به محصول دلخواه که خواستهات است، برسی. امواج، علفهای هرز درونت را از بین میبرند تا بذرها در درون تو رشد کنند و نیرومند و استوار شوند و در عمق جانت ریشه دوانند و تبدیل شوند به صفات نیکو و خاصیت درونیات! زمانیکه بخشش اتفاق میافتد گویی تمام هستی به چرخش در میآید و تمامی نیروهای درون و بیرون در راستای فرمان خواست تو، سپاهی تشکیل میدهند تا از وادی ترسها و تردیدها عبور کنی و در آرامش و امنیتخاطر به وادی یقین و ایمان برسی! سپس غوغایی در درونت برپا میشود و باتمام وجود صدای سپاسگزاری تکتک سلولهایت را میشنوی که در سرزمین عشقومحبت رقص و پایکوبی میکنند و ورود روشنایی عظیمی را در مأمن جان جشن میگیرند. آنگاه که خواستی وارد بازی بخشش شوی، انسانهای بخشنده میآیند و پردههای تاریک را از جلوی چشمانت کنار میزنند و چشم دلت را باز میکنند تا آنچه در لامکان و لازمان برای تو اتفاق میافتد را ببینی و لمس کنی؛ مسیر بخشش را از آغاز حرکت تا صعود و فتح قلههایش نشانت میدهند و عبور از گذرگاههای سخت را برایت سهل و آسان میکنند؛ چراکه خود از آن گذرگاهها عبور کردهاند و به تمام حربههای اهریمن آگاه هستند! این انسانها لبریز از ایمان هستند و باشکوه هرچه بیشتر آینه تمامنمای عشقوعظمت خداوند میشوند؛ چراکه خداوند مهمان قلبهای وسیع است! گویی آنان فرستادگانی هستند که ندا میکنند ای انسان! اگر در بلندترین نقطههای تاریک ترسهایت هم ایستادهای؛ خودت را از آن ترسها رها کن و قایق زندگیات را به خداوندی بسپار که صاحب ساحل آرامش است؛ ایمان داشته باش خداوند تو را در آغوش خواهد گرفت و آغوش خداوند امنترین نقطه جهان است؛ پس ببخش و بگذار زندگیات انعکاس ایمان به خداوند باشد! بهیمن مقدم مبارک پهلوان مسافر امیرحسین و پهلوان همسفر نجمه در نمایندگی سهروردی اصفهان مفتخر شدیم تا مصاحبهای با این زوج پهلوان داشته باشیم که شما را به خواندن سخنان ارزشمند این مسافر و همسفر دعوت میکنیم.
همسفر نجمه و مسافرشان با تخریب ده سال آنتی ایکس مصرفی تریاک، شیره، شیشه وارد کنگره شدند. ده ماه و هفت روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر محمد فنایی و همسفر مرجان سفر کردند. هماکنون به مدت سیزده سال و هشت ماه است که از بند اعتیاد با دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش مسافر ایشان در کنگره والیبال، فیتنس و ورزش همسفر آمادگی جسمانی است.
گفتوگو با پهلوان همسفر نجمه:
لطفاً تجربههای خودتان از مسیر آغاز بخشش تا رسیدن به قدرت بخشش را با ما به اشتراک بگذارید.
هراتفاق و هر موضوعی که قرار است رخ بدهد باید یک شروعی داشته باشد؛ یعنی یک لحظه آغازی دارد که انگار در آن لحظه تو پنجاه درصد از کار را جلو رفتهای! در ادامه زمانیکه حرکت میکنی مسیر برایت باز میشود و در طول مسیر قطعاً اتفاقاتی برایت پیش میآید که دوباره شکوتردید به سمت تو برمیگردد که نکند اشتباه کردم؟ نکند تصمیمی که گرفتم بدون برنامه بوده؟ نکند برای این کاری که انجام دادم هنوز ظرفیت لازم درون من ایجاد نشده؟ ولی وقتی که وارد بازی میشوی در کنار همه آن شکوتردیدها یکسری اتفاقات جدید میافتد و رویدادهایی بهوجود میآید که مشاهده میکنی مسیرها دارد برای تو یکی پس از دیگری باز میشود و در کنار آن شکوتردید قطعاً تو وارد وادی یقین میشوی. لحظهای که بخشش اتفاق میافتد و عملی میشود انگار که یک خلأ ایجاد میشود؛ یک بیزمانی و بیمکانی برای تو اتفاق میافتد و باز تو را تکان میدهد که آیا من ظرفیت لازم را دارم؟ انگار آدم همچنان در شک است و این مسیر هیچوقت تمام نمیشود؛ چرخهای هست که تو همیشه با یادگیری، آموزش و تجربه کسب کردن خودت را در این سیکل محک میزنی و فکر میکنم این یک سیکل است که هیچموقع نقطه بستهشدنی ندارد. به قول بچهها که میگویند بعضی از خدمتها در کنگره پایان دارند؛ ولی بخشش و بخشش مالی در کنگره نقطه پایانی ندارد و تو همچنان در سیکل آموزش آن هستی.
به نظر شما یک رهجو برای رسیدن به صفت بخشش باید چه ساختارها و توانمندیهایی را درون خودش ایجاد کند؟
رهجو وقتیکه در مسیر آموزش قرار میگیرد مثل بچهای است که دارد مسیر تکامل و رشد خودش را طی میکند. در روانشناسی تربیت کودک یکسری ملاکهایی داریم که میگوید تو با سخن گفتن و حرف زدن نمیتوانی آموزش بدهی؛ شاید یک بخشی از آموزش، کلام باشد؛ ولی درصد بسیار زیادی از آموزش به نظرم بهصورت عملیاتی است و در مورد رهجوها هم همینطور است. درقدیم همیشه میگفتند که رهجو شبیه به راهنما میشود؛ یعنی رهجو دارد نگاه میکند که راهنما چگونه راه میرود، چگونه لباس میپوشد، چگونه میخندد، چگونه رفتار میکند و چگونه عمل میکند؛ قطعاً یک راهنمای خوب میتواند در بخش مالی هم مثل یک الگو برخورد کند که یک بخش از آن را بهصورت تئوری در آموزشهای لژیون میگنجاند و درصد زیادی به صورت عملیاتی توسط خود راهنما با کارهایی که انجام میدهد و بخششی که انجام میدهد به رهجو آموزش و انتقال داده میشود.
از نظر شما ارتباط بخشش و محبت چگونه است؟ آیا ابتدا باید بخشید تا به محبت رسید یا ابتدا باید به محبت رسید تا بتوان به بخشش دست پیدا کرد؟
فکر میکنم مثل خیلی از موضوعات این مسئله هم یک ارتباط دوطرفه است. نمیتوانیم بگوییم که ما باید اول بخشنده باشیم تا به محبت برسیم یا باید بامحبت باشیم تا بتوانیم ببخشیم؛ قطعاً یک بازی دوطرفه است و هر دو ظرف ما یعنی هم ظرف محبت و هم ظرف بخشش ما در خدمت گلریزان، در خدمت مالی و یا حرکتهایی مانند آن، برای ما بهمقدار یکسان پر میشوند. هرچقدر که بتوانیم بخشش بیشتری داشته باشیم قطعاً به محبت بیشتری میرسیم و هرچقدر که محبت ما بیشترباشد میتوانیم به میزان بیشتری، بخشندگی را تجربه کنیم
احساس و دریافتتان از جایگاه پهلوانی چیست؟ آیا به جایگاه نشان در بینشانی هم فکر میکنید؟
در آن لحظهای که من شال پهلوانی را از دستان آقای مهندس دریافت کردم، قبل از آن خیلی از بچهها با من صحبت کرده بودند که خانم نجمه آن لحظه ما را یادتان نرود و برای ما دعا کنید و لحظهای که روبهروی آقای مهندس قرار گرفتم احساس کردم زمان متوقف شد، مکان متوقف شد و تفکر من هم متوقف شد و من بهواقع لحظه حال را بهطورکامل دریافت کردم. در آن لحظه دریافت شال برای من این مفهوم را داشت که انگار دارم یک قدم برمیدارم و وارد مرحله جدیدی میشوم. احساس نمیکردم که هیچ دستاوردی دارم برای خودم کسب میکنم و یا هیچ جایگاه بالاتری از لحاظ جایگاه خدمتی یا از لحاظ قدرت و یا از لحاظ اینگونه موارد؛ هیچ چیزی را احساس نمیکردم و مثل زمانیکه شال مرزبانی یا ایجنتی را دریافت میکردم به مراتب احساس مسئولیت سنگینتری در دریافت این شال داشتم. در زمان دریافت مطمئن بودم که دارم با یک اسم روبهرو میشوم و مطمئن بودم که در ادامه این کار باید خیلی چیزها را یاد بگیرم؛ فقط آن لحظه داشتم به مسئولیتهای جایگاه پهلوانی فکر میکردم و دوباره به یاد وادی هشتم و پیمان آن افتادم. مطمئن بودم که در این نقطه قرار نیست من همهچیز را بلد باشم؛ با دریافت این شال از دستان پر از برکت آقای مهندس مطمئن بودم که یک استارت قوی برای من رخ میدهد برای اینکه آموزشهای زیادی را در مسیر پهلوانی و مسیر آموزشی مالی ببینم. درمورد بخش دوم سؤالتان، قطعاً تکتک افراد کنگره وقتی که آقای مهندس اذن و یا پیامی را صادر میکنند در موردش فکر میکنند و دوست دارند که به آن برسند و قطعاً یکی از آرزوهای من هم این است که این اتفاق برایم بیفتد؛ ولی امیدوارم که اگر بخواهیم در این مسیر حرکت کنیم بهواقع نشانی باشیم در بینشانها و واقعاً بتوانیم حرکتی از این نمونه را هم شروع کنیم انشاءالله.
لطفاً برداشت خود را در مورد این واژهها بیان کنید.
بخشش: انگار یک بخشی از وجودت را در کائنات جاری میکنی و آن را تبدیل میکنی به حقیقتی که هیچ فنا و نیستی برایش اتفاق نمیافتد.
انسانیت: گوهری است که کنگره به واسطه آموزشهایش به من داد. انگار در درون من یک خلأ یا یک حفرهای ایجاد شده بود به واسطه اشتباهات خودم، انتخابهای غلطم و راه غلطی که در مسیر اعتیاد برایم به وجود آمده بود. حضورم در کنگره به همراه آموزشها، جهانبینی کنگره۶۰ و سیدیها این انسانیت را دوباره به من برگرداند و برای من یکی از ملاکهای صحبتهایم شد و ابزاری شد که با آن تصمیم بگیرم و بتوانم راهم را انتخاب کنم.
لژیون سردار: لژیونی است که حس و حال آن با لژیونهای دیگر خیلی فرق دارد. بچهها از حسهایی میگفتند که به بزرگترین ابزار نیروهای بازدارنده یعنی مادیات توانسته بودند غلبه کنند. در لژیون سردار با سوار شدن بر مادیات انگار از سرعت نیروهای بازدارنده کم شد و قدرتشان گرفته شد. لژیون سردار برای من این دستاورد را داشت.
پهلوان: «پهلوان اسمی است که باید رسمش را یاد بگیریم».
ایمان: ایمان میشود تجلی نور خداوند. انگار در آن لحظهای که تو ایمان آوردی و مؤمن شدی نسبت به آن موضوع و مسئله، نور خدا در وجودت متجلی و درخشانتر شده و چقدر احساسش مثل این است که خداوند تو را در آغوش گرفته! موقعیتی را تصور کن که خودت را از پشت میاندازی پایین و آنقدر مطمئن هستی یک نفر تو را میگیرد که اصلاً دغدغه این را نداری که کجا میافتی. من یک جاهایی در مسیر کنگره با تمام ترسهایم خودم را رها میکردم و آنجا ایمان بود. ایمان داشتم که هست خداوندی که همیشه دستگیر من بوده است و ایمان خیلی لذتبخش است!
پسانداز: پسانداز شکلهای مختلفی دارد. تصور ما همیشه به این شکل بوده که ما از درآمدی که داریم باید یک بخش آن را کنار بگذاریم و قطعاً این کار با شرایط اقتصادی جامعه ما همخوانی ندارد. سیدی طلا» را حتماً بچهها گوش دادهاند؛ موقعی که این موضوع و این سیدی مطرح شد برای من خیلی جذاب بود که آقای مهندس از تمام ابعاد پسانداز را به ما یاد میدهند؛ پس فکر نکنید که باید پول کنار بگذارید. نکته دیگر اینکه کسانی که از لحاظ مالی ضعیفتر هستند بیشتر به پسانداز احتیاج دارند. کسانی هم که دارند پول زیادی بهدست میآورند باید به شکل دیگری پسانداز کنند؛ پس نمیتوانیم بگوییم برای چه کسی لازم است و برای چه کسی لازم نیست؛ همه افراد به پسانداز کردن احتیاج دارند و بخشی از دارایی و درآمدشان را باید کنار بگذارند؛ ولی باز هم تأکید میکنم که به فراخور اقتصاد جامعهمان باید آن را به احسنت تبدیل کنیم.
آقای مهندس میفرمایند: «کسانی که در کنگره پهلوان میشوند انسانهای بیداری هستند.» بهنظر شما این بیداری چگونه در انسان اتفاق میافتد؟
من در جایگاه استادی امروز هم این صحبت را مطرح کردم که واقعاً شناخت و تشخیص باید اتفاق بیفتد تا ما به عمل برسیم. مشارکت امیرحسین برای من یک در جدید را باز کرد که برای بیدار شدن لازم است ما برویم به سمت مسیری که میدانیم درست است؛ یعنی شاید من از تمام زوایا، کمیت و کیفیت آن مسیر خبر نداشته باشم؛ ولی همانطور که در وادی هشتم میگوید: «با حرکت راه نمایان میشود.» برای بیدار شدن ما باید پا جای پای بزرگانمان بگذاریم؛ همانگونه که آنها را به عنوان الگوها، نتایج و سندهای بدون نقص دیدیم و پذیرفتیم، امروز نیز ما باید پا جای پای آنها بگذاریم. درست است که ما برای بیدارشدن نیاز به آگاهی داریم؛ اما گاهی اوقات سطحواندازه ما به اندازه آن آگاهی نیست. ما برای بهدست آوردن آگاهیهای بیشتر لازم است خودمان را به زور هم که شده وارد یک بازی کنیم و بعد در آنجا بیداری مرحلهبهمرحله برای ما اتفاق میافتد. قطعاً یک بخش از بیداری این است که من وارد بازی بشوم و ترسم را کنار بگذارم. باید وارد بازی شوم و آن بازی را شروع کنم؛ چراکه بهقول معروف «تا املا ننویسی غلطهایت مشخص نمیشود!» تا زمانیکه وارد بازی نشوم ضعفهایم برایم مشخص نمیشود و ترسهایم برایم حل نمیشود. وقتیکه وارد بازی میشوم علاوهبر آموزش، آگاهی و جهانبینی، قطعاً بیداری هم درونم رخ میدهد و قطعاً آگاهیها در درون من به بیداری تبدیل میشوند.
کلام آخر:
کلام آخرم که مرتبط با دستور جلسه گلریزان و مصاحبهای است که دارد انجام میشود این است که نترسیم! خیلی از افراد یا من خودم شخصاً وقتی که میخواستم دنوری و در ادامه پهلوانی را اعلام کنم واقعاً همیشه یک ترسی داشتم از اینکه اگر شرایط فراهم نشود چی؟ این ترس برای کسیکه میخواهد مبلغی را برای گلریزان پرداخت کند و یا کسیکه میخواهد عضو لژیون سردار شود وجود دارد. در هرسطحی که نگاه کنیم بدون شک همه ما این هراس و ترس را تجربه میکنیم و اگر تجربه نکنیم قطعاً به آن اندازهای که باید انجام ندادهایم؛ یعنی ما توان بیشتری داریم برای انجام دادن! از بچهها میخواهم که اعتماد و باور کنند؛ روی صحبت ما الآن با سفر دومیها است، کسانیکه طعم و تجربه رهایی را چشیدهاند؛ شاید شما باورتان نمیشد که یک روز از دنیای تاریک اعتیاد خارج شوید؛ به اینجا (کنگره) آمدید و الآن دارید خیلی واضح و با تجربه شخصیتان این قضیه را میبینید؛ چیزی که هنوز در پیشرفتهترین کشورهای جهان اتفاق نیفتاده و ما داریم در گوشهگوشه سرزمینمان این را با پوست و گوشت و استخوان و با تمام وجودمان درک میکنیم. هفتهها شاهد تولدها هستیم و این دارد به صورت عینی برای ما ظاهر میشود. به این بازی هم اعتماد کنید؛ شاید در وجود خودتان هنوز این بضاعت و توانایی را ندیدهاید؛ ولی اعتماد کنید و وارد بازی بشوید، آن موقع درهایی به روی شما باز میشود و آگاهیها و بینشهایی را برای شما به ارمغان میآورد که فکر میکردید غیر قابل باور و غیرقابل دسترس است و این موضوع تنها زمانی برای شما اتفاق میافتد که از پشت ترسهایتان خارج شوید و وارد عمل بشوید. وارد عمل بشوید و نگران نباشید.
گفتوگو با پهلوان مسافر امیرحسین:
طبق سیدی «کج فهمی» که آقای مهندس میفرمایند: «کسی که دغدغه مالی دارد هیچگاه نمیتواند حرکت کند و به نتیجه برسد»؛ شخصی که با دغدغههای مالی وارد کنگره میشود چگونه میتواند در کنگره حرکت رو به جلو داشته باشد؟
همه با مشکل مالی وارد کنگره میشوند. اگر کسی بدون مشکل باشد که اصلاً وارد کنگره نمیشود. خودمان زمانی که وارد کنگره شدیم یک پراید مدل ۸۶ قسطی داشتیم که اقساطش را داشتیم پرداخت میکردیم؛ خانه را تازه فروخته بودیم؛ کارگاهمان آتش گرفته بود و میتوانم بگویم که ما تقریباً با صفر وارد کنگره شدیم. قطعاً وقتیکه شما از این در وارد میشوی و حرکت درست خودت را شروع میکنی همه برکات به سمت شما میآید و این چیزی هست که آدم کاملاً احساسش میکند.
رسیدن به جایگاه پهلوانی نیازمند چه نوع ذهنیت و تفکری است؟
اگر در مقابل چیزی که بهدست آوردیم بخواهیم هزینهای کنیم بهنظر من این هزینه هیچ است. یک تفکر بازاری و دودوتا چهارتا هم که آدم داشته باشد همین یک ساعت و سه ساعت آموزشی که میگیریم را اگر بخواهیم حساب کنیم خیلی بیشتر از این اعداد و ارقام میشود. رهایی، جهانبینی، آموزشهایی که در ادامه و در امتداد هست وغیره! شما به هرکدام که نگاه کنید میتوانید در کنگره به راحتی بخشش را انجام دهید.
لطفاً برداشت خود را درمورد این واژهها بیان کنید.
بخشش: به نظر من چیزی که به دست میآوریم در درون ما باعث ایجاد بخشش میشود. اصولاً انسانها موجودات حسابگری هستند و تا یک چیزی به دست نیاورند چیزی نمیبخشند؛ مثلاً اگر شما به یک مهمانی دعوت شوید و غذا به شما ندهند چه احساسی پیدا میکنید؟ شاید از آن شخص طلبکار هم بشوید! خداوند همه چیز به ما داده است؛ ولی نمیبینیم. این همه نعمت داده، ولی ما آن قسمتهایی که نداده را خیلی میبینیم و دائماً هم میگوییم. باید بتوانیم از آن چیزهایی که داده انفاق کنیم و اگر بتوانیم بیشر آنها را انفاق کنیم برای ما خیلی بهتر است.
انسانیت: فکر میکنم که انسانیت همان «آنچه باور است محبت است» باشد. اگر ما درون وادی چهاردهم رفتیم و حرکت کردیم، معنای انسانیت میشود همان محبتی که مثل زنجیر است و انسانها را به هم وصل کرده است.
لژیون سردار: لژیون سردار دری است که هرگز بسته نخواهد شد.
پهلوان: من هم کاملاً با این جمله موافق هستم؛ پهلوان اسمی است که باید رسمش را یاد بگیریم.
ایمان: ایمان از امنیت میآید. زمانیکه کاری را انجام میدهی که باعث آرامش خاطر در درون و بیرونت میشود به این حس میگویند ایمان و ما با این حرکتی که انجام میدهیم به حالی میرسیم که میگویند ایمان به دست آوردیم. مثل رهایی میماند که ما آن را دیدهایم و الآن کاری را داریم انجام میدهیم که ایمان داشتن و ایمان آوردن به آن خیلی راحت است.
پسانداز: پس انداز دو دیدگاه دارد؛ یکی اینکه ما کارکنیم، بخشی از آن را خرج کنیم و بخشی را نگه داریم و یا بهعنوان پسانداز سرمایهگذاری بکنیم. یک نوع پسانداز دیگری هم داریم که ما میدهیم؛ اما در واقع داریم پسانداز میکنیم و این پساندازی هست که تعریفش ساعتها زمان نیاز دارد. یک خوف و رجاء و یک شدونشدی هست که یکسیدی باید راجع بهش حرف زده بشود. اینکه من بگویم پسانداز کردم و توانستم پهلوان شوم هرگز درست نیست؛ ما هیچ پسانداز ریالی نداشتیم و نداریم، ولی باز هم میتوانیم پهلوان بشویم. یک مرتبه آقای فنایی حرف قشنگی زدند؛ ایشان میگفتند هر ظرفی که با خودت به کنگره بیاوری همان را پر میکنی و با خودت میبری. یک نفر لیوان میآورد و یک نفر یک تانکر تریلی!
آیا سخن یا سیدی خاصی در بهوجود آمدن خواسته شما برای پهلوان شدن تأثیر گذار بوده است؟
چیزی که باعث میشود شخص به سمت پهلوانی حرکت کند از دید من این است که انسان گذشته خودش را نباید فراموش کند. کسی که شکرگزار و سپاسگزار باشد خیلی راحت مسیر برایش باز میشود تا به این سمت برود و یا این توانایی را پیدا میکند که بخواهد پهلوان بشود. شاید برای خیلیها این اعداد آرزو است؛ ولی در کنگره یک مسافر یا یک همسفر میآید و این اعداد را میبخشد. در واقع مهم این است که با چه دیدی به آن نگاه میکنی؛ با دید حسابگرانه یا دید عاقلانه؟! به نظر من چون در این حرکت باب باز است، این یک مسیری است که از آدم دستگیری میکند؛ مثل این است که یک نفر در چاه افتاده است و ما میخواهیم کمکش کنیم؛ همهچیز مهیا است و اگر یک طناب برای شخص پایین بیندازیم با آن طناب میآید بالا. این مسئله همان طناب است که مهندس آن را انداخته تا افراد این طناب را بگیرند و خودشان را برسانند به بالا! خب من جزء اولین نفراتی هستم که در اصفهان لژیون سردار را تشکیل دادیم و ما چهار پنج نفر اول لژیون سردار در کل کشور هستیم که آن را پایهگذاری کردیم. این کار هم قرض دادن به خداوند است، هم طناب نجات است و هم از این کار بهرهمند میشویم؛ این بستگی دارد که شما در مسیر حرکت خود در کجای این کار ایستادهاید.
به نظر شما چه فلسفهای در پشت عضو لژیون سردارشدن تا رسیدن به جایگاه نشان در بینشانی وجود دارد؟
فلسفهای که وجود دارد همان داستان دستگیری و طناب میشود. برای اینکه ما ظرفیت پیدا کنیم و ثروتمند شویم ابعاد و مسیرهای مختلفی وجود دارد که به نظر من آقای مهندس این مسیر را برای ما باز کرده است تا افرادی که در تاریکیها بودهاند و سختیها را پشت سر گذاشتهاند، آنها بتوانند ببخشند و ثروتمند شوند. شاید شما همسفران درک نکنید و شاید هم درک کنید که بعد از رهایی بسیاری از کارها انگار برایت خیلی سهل انجام میشود؛ گویی سرعت کارها زیاد و انجام آنها روان میشود و این قضیه هم در ادامه رهایی اتفاق میافتد.
نقش بخشش در مسیر تکامل انسان چیست؟
در تکامل انسان همهچیز به هم وصل و مرتبط است و اصلاً چیز جدایی وجود ندارد! یک بالن زمانی میتواند اوج بگیرد که وزنهها و چیزهای اضافهاش را پایین بیندازد. این کار را خمس میشود حسابش کرد، رد مظالم میشود حسابش کرد و بخشش هم میتوان حسابش کرد. آن مشاعات و چیزهایی که ما نمیبینیم؛ مثلاً زمانی حرفی به کسی زدهای که او از تو دلگیر و ناراحت است؛ اما تو خبر نداری و یا کار اشتباهی را ناخواسته یا خواسته انجام دادهای؛ بهنظر من حرکت در مسیر بخشش باعث برطرف شدن چنین موضوعاتی میشود. در واقع باعث میشود یک سری از موضوعاتی که ما دائماً داریم رنج آنها را با خود حمل میکنیم از ما جدا شوند و به جای آنها آرامش، احساسات خوب، باز شدن دربها و وارد شدن نور را تجربه کنیم. این مسئله مثل دریافت گل رهایی است و هیچکسی نمیتواند برای دیگری شرح بدهد؛ رهایی را فقط کسی که گل رهایی را دریافت کرده میفهمد و نقش بخشش را فقط کسی که میتواند ببخشد و پهلوان جیب خودش است میتواند درک و احساس کند. یک نفر با صدهزار تومان این حال خوش را بهدست میآورد و یک نفر با یکمیلیارد هم این حال را بهدست نمیآورد. باید ببینیم که هدفمان از این کارچیست؟ با آگاهی و بینش داریم این کار را انجام میدهیم یا فقط میخواهیم یک کاری انجام داده باشیم؟!
کلام آخر:
بابت برگزاری جشن گلریزان در کنگره و بابت بهوجود آمدن لژیون سردار از آقای مهندس، آقای امین، خانم آنی و خانواده محترمشان، همچنین از اساتید کنگره۶۰، استاد سردار که همیشه توجهاش به امورات مالیه بوده، هست و خواهد بود و خودش هم در این بخش و مسیر آدم را هدایت میکند تشکر میکنم. فقط یک جرأت میخواهد تا وارد این بازی شوی و من امشب داشتم به این فکر میکردم که واقعاً دیگر گذشتن از پانصد میلیون برای من کار سختی نیست! این مسئله توانمندی زیادی در من ایجاد میکند و قابلیتهای بسیاری به من اضافه کرده است. به واسطه قرار گرفتن در این جایگاه و ایمانی که به سردار دارم این مسیر برایم گشایش پیدا کرد؛ باید شکرگزار این دستور جلسه، اساتید و کنگره باشیم.
تشکر فراوان از پهلوان همسفر نجمه و پهلوان مسافر امیرحسین که وقت باارزش خودشان را در اختیار سایت همسفران نمایندگی سهروردی قرار دادند و تجربیات ارزشمندشان را با ما به اشتراک گذاشتند.
طراح سوال و مصاحبهکننده: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
عکاس خبری: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون یکم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1012