English Version
This Site Is Available In English

ارمغان روزهای پر امید

ارمغان روزهای پر امید

نوشتن دلنوشته، برای من که سال‌هاست با دفتر و قلم بیگانه‌ام کمی سخت است. منی که روزی نوشتن تنها مونس تنهایی‌ام بود، ولی به جایی رسیدم که از آن هم گذشتم. خودم را در بن‌بست ناامیدی و ناکامی اسیر کردم. نه راه رفت داشتم نه راه برگشت.

حال که قلم به دست گرفتم در مرحله جدیدی از زندگی هستم، حال و هوایی که تا به حال تجربه‌اش نکرده بودم. سوالات زیادی دارم که چه خواهد شد؟ آیا باز شکست، ارمغان این روزهای پر امید من خواهد بود؟ یا مثل دوستان تازه‌ای که پیدا کردم، طعم شیرین رهایی را خواهم چشید؟

در این لحظات همه چیز برایم تازه است، مثل کودکی که برای اولین بار وارد مدرسه می‌شود. واقعاً چنین حسی دارم؛ هم ذوق آموزش را دارم هم از اینکه دوستان خوبی پیدا کردم خوشحالم. حرفهای زیادی برای نوشتن دارم ولی می‌خواهم بگذارم برای دفعات بعد، چون خیلی علاقه دارم که با نوشتن با شما عزیزان در ارتباط باشم.

فقط می‌خواهم جمله‌ای بگویم؛ هفته گذشته من، حسی را تجربه کردم که فکر می‌کردم تاریخ انقضاءاش خیلی وقت است که رسیده است. در این مکان مقدس در کنگره ۶۰، من دیدم بی‌توقع بخشیدن را، بی‌دلیل مهربان بودن را. 

اینجا دوباره درک کردم هنوز هم می‌شود خوب بود، بدون ترس از اینکه مبادا مورد سوء استفاده قرار بگیری. مطمئنم از این به بعد چیزهای زیادی تجربه خواهم کرد مثل حس رهایی. به امید رهایی همه عزیزان.

نویسنده :همسفر خدیجه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون نهم)

تایپ، ویرایش:راهنما همسفر سمیه (راهنمای لژیون نهم)
ارسال :همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون پنجم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .