English Version
This Site Is Available In English

کنگره معجزه زندگی من بود

کنگره معجزه زندگی من بود

اکثر خانواده‌هایی که فرد مصرف‌کننده دارند مدام در پی پیدا کردن راهی برای نجات زندگی عزیزانشان، از مواد هستند‌‌. یادم می‌آید در سال 84،85 بود که شنیدم یک راهی توسط پزشکان پیدا شده برای درمان اعتیاد و فقط هزینه زیادی دارد.

با شنیدن این حرف امید در دل من موج زد. سال‌ها منتظر معجزه‌ای در زندگی‌ام بودم وبا خود گفتم که این همان چیزی است که من منتظرش بودم. اسم آن را نمی‌دانستم فقط شنیده بودم که فرد معتاد را در بیمارستان بستری کرده و در آن‌جا خونش را عوض می‌کنند و دیگر آن شخص ترک کرده است.

هفده سال بعد، با رفتن به کنگره فهمیدم که اسم این روش سم زدایی است. آن سال با همین دانسته‌ها شروع به تحقیق کردم. آری حقیقت داشت؛ ولی نه هزینه آن را داشتم و نه مسافرم راضی به این کار بود. من فکر می‌کردم با این کار جان تازه به زندگی‌ام می‌دهم.

برای جور کردن هزینه بیمارستان، به ناچار از دایی‌ام خواهش کردم که هم با مسافرم صحبت کند و هم هزینه درمان او را به ما قرض بدهد. همان‌طور که می‌خواستم پیش رفت و ما به بیمارستان رفتیم و یک روز آن جا ماندیم و برگشتیم.

من خوش باور، گمان می‌کردم که سایه مواد از زندگی‌ام بیرون رفته و دیگر مسافرم مثل یک مرد عادی و طبیعی است و از این به بعد زندگی جدیدی شروع می‌کنم. هفته اول مسافرم فقط می‌خوابید و اصلاً حوصله هیچ کاری؛ حتی حرف زدن را نداشت. فکر کردم طبیعی است و بدنش دارد به خون جدید عادت می‌کند؛ ولی هفته دوم و سوم هم همین گونه بود، او خسته و بی حوصله و افسرده بود. اصلاً از خانه بیرون نمی‌رفت و با کسی حرف نمی‌زد و من که انتظار دیگری از روش سم‌زدایی داشتم، تمام رویاهایم را نقش بر آب دیدم، طاقتم تمام شد و شروع کردم به داد و فریاد کردن و حرف‌های ناخوشایند به او زدن، که یادآوری آن‌ها عذابم می‌دهد. با آن دعوا تیر خلاص به زندگی جدیدم زدم و مسافرم دوباره شروع به مصرف مواد کرد. بعد از این ماجرا، دیگر هرچه راه درمان جدیدی پیدا می‌شد؛ برای من مهم نبود؛ چرا که راه‌های درمان را بالاتر از سم زدایی نمی‌دانستم. فکر می‌کردم مسافرم بی اراده، ضعیف و بی‌فکر است و فقط مواد برایش اهمیت دارد و من و بچه‌ها برای او مهم نیستیم.

مسافرم روش ترک با شربت متادون هم امتحان کرد و مثل روش سم زدایی جواب نگرفت و با مصرف زیاد دچار خواب آلودگی و تصادف شد. دیگر به این نتیجه رسیده بودم که اعتیاد علاجی جز مرگ ندارد و ما خانواده‌ها چاره‌ای جز سوختن و ساختن نداریم، تا این که یکی از آشنایان، کنگره را به ما معرفی کرد.

در جلسه اول راهنمای تازه واردین در مورد روش DST توضیح داد و گفت که مواد یک هفته یا در چند ماه وارد بدن مصرف کننده نشده که بخواهیم در همین زمان از بدن خارج کنیم و حداقل زمان؛ برای درمان اعتیاد ده ماه است و این که کنگره کار ترک انجام نمی‌دهد و این‌جا مرکز درمان اعتیاد است.

برایم جالب شد و  با رفتن در لژیون و مطالعه کتاب عبور از منطقه 60 درجه ‌زیر صفر و 14مقاله  فهمیدم مصرف مواد، نه تنها جسم بلکه روان و جهان‌بینی مسافرم را از بین برده و او می‌خواهد؛ برای خانواده و زندگی‌اش کاری انجام بدهد؛ اما نمی‌تواند.

با نوشتن سی‌دی از فرمان‌برداری تا فرماندهی دانستم که مسافرم بی ارده، ضعیف و ناتوان نیست و نیروهای منفی تمام ذهن و افکار او را تحت اختیار خود در آورده‌اند و او فرماندهی جسم و روان خود را از دست داده است.

من تا قبل از حضور در کنگره در عمق نادانی و گمراهی بودم، و این‌جا بود که  پی بردم روش سم‌زدایی؛ اصلاً برای افراد معتاد مناسب نیست چرا که سمی وارد بدن بیمار نشده و طبق فرمایشات آقای مهندس دژاکام معتاد را، مار نیش نزده که بخواهیم با سم زدایی وتعویض خون، آن را برطرف کنیم.

من فقط پول و آبروی مسافرم را از بین بردم. الان حدود شش ماه است که به این مکان مقدس می‌آیم و هر دفعه دستم را به عنوان همسفر بالا می‌آورم؛‌ وقتی به گذشته و صدماتی که از روی ناآگاهی به مسافرم وارد کرده‌ام فکر می‌کنم، بردن کلمه همسفر برای خودم را سنگین می‌دانم؛ اما خوشحالم و خدا را شاکرم که فرصت جبران را دارم و تلاش می‌کنم که بهترین همسفر برای مسافرم و بهترین مادر برای فرزندانم باشم و در آخر از آقای مهندس و خانواده محترمشان بی‌نهایت سپاسگذارم که چنین بستری برای خانواده‌ها فراهم کردند تا با چشیدن طعم شیرین دانایی، تلخی روزهای گذشته را از یاد ببرند و کنگره معجزه زندگی من بود.

نویسنده: همسفر بتول رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .