English Version
This Site Is Available In English

من در کنگره احیاء شدم

من در کنگره احیاء شدم

اکنون که می‌نویسم حدودا هفت ماه است از سفر من می‌گذرد و مسافری که قریب بر هفت سال وارد کنگره شده است. درحال سفری در دنیای افکار و درونم می‌باشم و خرسند که این اجازه به من داده شد تا بتوانم خدمت کنم و از تجارب این مدت سفر خود بنویسم. چه زیباست این‌همه محبت، مهر و عشق، چه زیباست دیدگانی جدید به دنیا گشودن و دوباره متولد شدن، انوار و امواج عشق الهی و...گویی همه‌چیز که در درونم وجود دارد در دنیای اطراف نیز مشاهده می‌کنم اما مقداری متفاوت‌تر. لبخندی پر از آرامش از سوی مسافرم به زندگی‌ام معنا می‌بخشد؛ اکنون که به برادرم می‌نگرم گویی او هیچوقت مصرف‌کننده نبوده و به وجود او می‌بالم که احیاء شده است، آن احساس صمیمیت و حس پناهگاه و اعتماد و نزدیک شدن قلب و افکارمان، به غیر از حس  مشترک، آن رفاقت قدیم را برای من زنده کرد و امیدوارم همینگونه باقی بماند، و تمامی هرچه که هست به لطف نگهبان زمین، جناب آقای مهندس دژاکام هست و واژه آقا چه برازنده‌ است که مسافرم لایق این کلمه است، آری به وجودت افتخار می‌کنم، کوه غرور و افتخار من، خیلی آقایی که توانستی برای احیاء شدنت در این نبرد سخت پیروز شوی و با تمام آن نیروهای تاریکی و بازدارنده، نبردی تنگاتنگ و سخت داشته باشی، درست است آن مسافر قدیمی کشته شد و از درون آن روزنه‌ای به وجود آمد پر از نور و تولدی دوباره که با پیروزی در این نبرد تبدیل به فرمانبردار و فرمانده‌ای لایق شوی که هر روز این تاریکی‌ها و اضداد و نیروهای مخالف را کنار می‌گذارد و با پیروزی و آگاهی که به لطف دستان پرمهر جناب مهندس  تقدیم می‌کند، خود را  آغشته و سیراب کنی.

دلگرمی‌ای از جنس نور و اعتمادی از جنس عشق خداوند، درون من احیاء شده و به خود می‌بالم، از اینکه این مکان برای من نیز محرم شد و اذن ورود به این مکان‌ را پیدا کردم و گویی از من دعوت شد، که آگاهی نصیبم بشود و بتوانم از سرچشمه‌ی آگاهی، عشق و نور خداوند بنوشم، بستری که استاد بزرگ مهندس دژاکام برای ما این بستر را فراهم نمود تا من نیز خود را سیراب کنم، اما این سرچشمه مرا سیراب نمی‌کند؛ چراکه هرقدر می‌گذرد من بیشتر متوجه می‌شوم که نمی‌دانم و عطش من رفته رفته بیشتر و تشنه‌تر از قبل هستم. چه حال قشنگی است قدم گذاشتن در این مسیر که با انوار و امواج، انرژی کیهانی و آگاهی، موفقیت و نور آمیخته شده و از این علم عظیم که هرچه بگویم کم است اما کماکان در مسیر من حتما چیزهایی هست که برای رسیدن به اهداف و پیشرفت و تعالی یا حتی حرکت به سوی پرتگاه نابودی که باز می‌گردد به کلمه‌ی من و انتخاب‌هایم؛ بنابراین نقش اصلی سرآغاز و پایان داستان‌ها خودم هستم و مابقی چیزها حواشی بیش نیست؛ پس این من وجودیست که به امواجی که وجود دارد و ارتعاشات شکل می‌دهم و در این راه قدم‌های خود را باید با اندیشه بردارم حتی اگر اضداد برای آموزش من بیآیند. خرسندم که در این مسیر الهی، من نیز چون مسافرم احیاء شدم و طعم زندگی را جرعه جرعه مزه می‌کنم. از صمیم قلب از نگهبانان و اساتید بزرگ غیب آرزومندم که هر شخص که در جست و جوی آگاهی و درمان است را زودتر بپذیرند و این افتخار را نصیب‌شان کنند تا این حس ناب الهی را تجربه کنند و بنوشند و همه در مسیر آگاهی قدم برداریم و توفیق داشته باشم که در این سرچشمه‌ی الهی پابرجا باشم. و اشخاصی که رفته‌اند بازگردند و با این خمر آغشته شوند. سپاس بیکران از زمین‌مادر و نگهبانان آسمان و زمین.


نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر میترا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .