English Version
This Site Is Available In English

روح را می‌توان لمس کرد

روح را می‌توان لمس کرد

آقای مهندس در سی‌دی «مثلث تشخیص‌۲» می‌گویند: در گذشته ما درباره نور، صوت، حس و همین‌طور در مورد نفس سخن گفته‌ایم و فقط در انسان مراتب نفس کامل می‌شود. این به‌خاطر بودن روح است و فقط انسان دارای روح است. ما می‌خواهیم اطلاعات درست و پایه یاد بگیریم تا مسیر خودمان را در زندگی مشخص کنیم. می‌خواهیم به شناخت برسیم و اگر شناخت ما از هر موضوعی کامل باشد ما می‌توانیم به نتیجه برسیم. اگر راجع‌به دوستتان یا هرکسی شناخت کامل داشته باشید به نتیجه می‌رسید. علت این‌که رابطه‌ها به‌هم می‌خورد، نداشتن شناخت است.

در مورد روح و نفس که مربوط‌ به شناخت انسان هستند ما باید تغییراتی ایجاد کنیم تا به آگاهی برسیم. باید اجزای انسان را بشناسیم. انسان به دو قسمت صورپنهان وصورآشکار تقسیم می‌شود. صورآشکار قابل دیدن هستند؛ ولی صورپنهان دیده نمی‌شود. ما باید به صورپنهان انسان‌ها پی‌ببریم. اگر پی‌نبریم نمی‌توانیم مسائل روحی و روانی را برطرف کنیم. زمانی‌که می‌خواهیم تشخیص دهیم که ما که هستیم، به جهان‌هستی نگاه کنیم. ما فقط ۵ درصد جهان‌هستی را می‌شناسیم و می‌بینیم. ۹۵ درصد آن را درک نمی‌کنیم. چون فقط ۵ درصد آن صورآشکار است. انسان هم ۵ درصد انسان و جسم است ۹۵ درصد پنهان است که شامل: نفس، روح و ... می‌باشد. بعضی‌ها روح و نفس را قبول ندارند و معتقد به جهان پس از مرگ هستند، مثل: زرتشتیان، یهودیان و پيامبران بوداییان که می‌گویند انسان به بعد دیگری می‌رود. این‌ها به صورپنهان اعتقاد دارند.

ما باید چشمانمان را باز کنیم و در هرچیز، پشت قضیه را هم ببینیم که تا کجا عمق دارد. چه‌کسانی راجع‌به هستی صحبت می‌کنند؟ ما باید بدانیم، اگر ذره‌ای عمل منفی انجام دهیم سزای آن را خواهیم دید. مثلا: اعتیاد به الکل، چقدر بلا سر جوامع آورده است و چقدر خانواده‌ها را نابود کرده‌ است. زمانی‌که به کتاب آسمانی قرآن نگاه می‌کنیم، می‌گوید؛ مواد مخدر برای انسان‌ها منافع زیادی دارد ولی ضررش خیلی بیش‌تر از منفعت آن است، از آن اجتناب کنید. ما گوش نکردیم و چه زندگی‌هایی خراب شد. صور‌‌پنهان انسان دارای نفس است.

نفس، تعیین موجودیت می‌کند هم در ظاهر و هم در باطن. آن چیزی که در ما وجود دارد، همان نفس است و در ظاهر جسم است. چیزهایی هم که در خواب می‌بینیم در نفس ما هستند. نفس از بُعد دیگری می‌آید. زمانی هم که ما می‌میریم جسم از بین می‌رود ولی نفس به بُعد دیگری می‌رود. زمانی‌که مرگ فرا‌می‌رسد، فرشته مرگ می‌آید و نفس ما را تحویل می‌گیرد. آن موجود یا همان نفس باید یک‌سری اطلاعات و آگاهی در خلقت داشته باشد تا تشخیص داده شود که انسان، موش، ببر یا مرغ است و یا چیز دیگری است. آیا مغز وجود ندارد؟ مغز، یک پیش‌فرض است و اگر ما کاری هم نکنیم یک قسمت از مغز فعال است که  دانشمندان علت آن را تشخیص نداده‌اند.

ما در طول عمر خود ندیده‌ایم که میمون‌ها باسواد باشند، یا بتوانند ابزارسازی کنند. می‌خواستند میمونی را شکار کنند، موزی را داخل تنه درخت می‌گذاشتند، میمون دستش را داخل سوراخ می‌کرد که موز را بردارد ولی نمی‌توانست آن را بیرون بیاورد، عقلش نمی‌رسید که دستش را باز کند؛ چون در میمون روح وجود ندارد، اگر وجود داشت به او القا می‌کرد که دستت را باز کن راحت بیرون می‌آید. در انسان تغییرات وجود دارد. انسان می‌تواند از پست‌ترین و جنایتکارترین موجودات تا بالا‌ترین و دانشمندترین انسان‌ها باشد. همه حیوانات و موجودات زندگی یکنواختی دارند. گیاهان هم همین‌طور، درخت انگور همیشه انگور است، این انسان است که با پیوند روی درخت انگور چند نوع انگور تولید می‌کند یا اسب، وحشی است و این انسان است که اسب را اهلی کرده‌ است. یک ببر همیشه ببراست و سیستم بدنش همیشه همین است، غذایش را نمی‌تواند تغییر بدهد، سیستم بدنش همین است ولی نفس را دارد اما هیچکدام روح ندارند.

مراتب نفس در انسان کامل می‌شود. در حیوانات چیزی کامل نمی‌شود، خصلت‌هایشان تغییر نمی‌کند و هیچ تکاملی ندارند. این به دلیل وجود روح در انسان است. زمانی‌که ما می‌خواهیم کاری را انجام بدهیم، این روح  است که می‌گوید این کار را انجام بده یا انجام نده و این علت تفاوت بین انسان و حیوان است. روح، الهی است. ارواح خبیث، نداریم. ارواح همه طیبه و پاک هستند. خداوند به ما روح را عطا کرده است و انسان را جانشین خودش در زمین قرار داده است. وقتی‌که ما به صحبت روح، گوش می‌کنیم به‌طرف تکامل حرکت می‌کنیم. نیروی دیگری هم در وجود ما هست که باعث می‌شود ما به‌طرف منفی و فساد حرکت کنیم. روح خودجوش نیست، باید یک ربّ و یک معلم داشته باشد. مثلاً در روشDST، راهنما است که فرد را هدایت می‌کند تا بتواند موفق شود.

روح در انسان، مانند پادشاه جسم است. اگر نفس به درجه کمال نرسد، روح در آن معنی ندارد. اگر انسان‌ها به دنبال سیروسلوک بدون روح  باشند نمی‌توانند به آن مقام، یعنی مقام انسان‌واقعی برسند. بزرگ‌ترین مولفه‌ای که برای ما خیلی مشخص است در دو پیامبر آن را می‌بینیم، حضرت مسیح و رسول خدا که اگر این‌ها نباشند، انسان در سیروسلوک موفق نیست. ما این‌جا روح را داریم و می‌بینیم که کارش چقدر سخت است. مثلاً: میگوید روزه بگیر که سخت است و یا دزدی نکن که سخت است و خیلی از کارهای دیگر را انجام نده.

روح را می‌توان لمس کرد، وقتی بخواهیم به‌طرف کار مثبت برویم، آن صدای روح است که ما را حرکت می‌دهد. ارزش روح را نمی‌توان با چیزی قیاس کرد. برای همین است که برای انسان دشوار است و میانه راه مسائل را رها می‌کند؛ زیرا با موانعی برخورد می‌کند که راه حل آن را نمی‌داند. رسول خدا می‌فرمایند: «هر کسی برای خودش شیطانی دارد.» همان‌طور که در بدن ما روح است یک شیطان هم وجود دارد که فریب می‌دهد. وقتی خودمان را بشناسیم که در درونمان چه نیروهایی وجو دارد، می‌توانیم خودمان را  متعادل کنیم.  هرچه بتوانیم جسم را بهتر بشناسیم، بهتر می‌توانیم عمل کنیم. مثلاً، اگر اعتياد را نمی‌شناختیم، نمی‌توانستیم درمانش کنیم. اگر بخواهیم بیماری روانی را درمان کنیم، باید صورپنهانش را بشناسیم. حال اگر قبولش نداشته باشیم و بخواهیم درمانش کنیم امکان‌پذیر نیست.

نگارش و تایپ: همسفر زهرا.م رهجوی راهنما همسفر سمیه( لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان

 

 


 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .