مبحثی که امروز ادامه میدهم ادامه مبحث جلسه قبل است، عنوانش این است که فقط انسان دارای روح است. در گذشته ما راجع به حس، نور و صوت سخن بسیار گفتیم، راجع به نفس هم همینطور و آنگونه که آنها را باز نموده مراتب آنها را برای همگان بیان کردیم؛ مراتب نفس فقط در انسان کامل میشود و آن به علت وجود روح است و فقط انسان دارای روح است؛ اگر شناخت ما در مورد هر موضوعی کامل باشد میتوانیم به نتیجه برسیم؛ حتی راجع به دوست یا هر کسی که با آن رابطه داریم اگر آن شناخت کامل را داشته باشیم به نتایج میرسیم، موقعی آن شناخت را ندارید یک چیز دیگری فکر میکنید بعد میبینید چیز دیگری از آب در آمد، علت اینکه رابطه بههم میخورد همین است؛ مثلاً فردی از ما پول قرض میگیرد چون فکر میکنیم شناخت داریم حتماً پس میدهد؛ ولی موقعی بخواهید پس بگیرید امروز و فردا میکند این بهخاطر شناخت است؛ اگر راجع به روح و نفس صحبت میکنیم مربوط به شناخت است یعنی شناخت انسان، اگر میخواهیم به آگاهی برسیم و مسیر درست را برویم باید بتوانیم اجزای انسان را بشناسیم، انسان به دو قسمت تقسیم میشود؛ یکی صور پنهان و دیگری صور آشکار؛ در صور آشکار مثلاً این میز، میز است؛ ولی صور پنهان را اگر با میکروسکوپهای قوی نگاه کنیم، میبینیم الکترونها و اتمها در داخل این میز با چه سرعتی در حال حرکت هستند و چقدر فضای خالی دارد، بیشتر قسمتهای میز خالی است فقط یک قسمتهایی پر است که ما نمیبینیم، یک اتم هم همینگونه است عین منظومه شمسی که سیارهها دور خورشید میچرخند و چقدر فضای خالی بین آنهاست، در مورد ماده هم همینطور است باید به صور پنهان انسان پی ببریم؛ اگر پی نبریم مسائل روحی، روانی و حتی مسئله جسمی را نمیتوانیم برطرف کنیم؛ اگر صور پنهان را نشناسیم چگونه میخواهیم رفتار یک انسان را تشخیص دهیم یا درستش کنیم که مثلاً دوشخصیتی است.
خواستیم، ببینیم ما کی و کجا هستیم؛ به جهان هستی نگاه میکنیم از جهان هستی ما فقط ۵ درصد را میدانیم که صور آشکار است، ۹۵ درصد را نمیدانیم که چه هست این گوشت، پوست و استخوان ۵ درصد انسان است ۹۵ درصدش پنهان است که شامل نفس، روح و ... است. بعضیها اصلاً قسمت پنهان را قبول ندارند چیزی به نام روح، نفس یا زندگی پس از مرگ را قبول ندارند، یک حساب دو دو تا چهار تا ۵کنیم، میگوید؛ تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. ببینیم که بدویترین انسانهای وحشی و نیمه وحشی همه به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند و معتقد هستند که انسان وقتی میمیرد تغییر وضعیت میدهد و به جهان دیگری میرود از قدیم تا به حال در تمام ادیان؛ پیامبران، زرتشت و بودا آمده که دنیای دیگری هست انسان فقط جسم نیست با مرگ به بُعد دیگری میرود. مصریها که اینقدر عظمت داشتند خیلی چیزها را با خود به قبر میبردند که از آنها استفاده کنند وقتی میمردند، میگفتند که همه خدمه و همسرشان را بکشند برای اینکه میروند دنیای دیگر اینها هم با آنها باشند و آنجا هم به آنها خدمت کنند، مسیحی، یهودی و مسلمانان همه همین را میگویند اولین چیزی که همه هر روز میگوییم؛ «اَشْهَدُ اَنْ لٰا اِلٰهَ اِلَّا الله» من شهادت میدهم که خداوند یگانه است. بعضیها میگویند اینها بیتمدن و خرافاتی هستند و زندگی بعد از مرگ وجود ندارد، شعرا و انسانهای بزرگ مثل شکسپیر را بروند نگاه کنند، تمام تمثیلها و نمایشنامههایش را بخوانند، میگوید اگر خیانت کنید باید پاسخگو باشید فردوسی را نگاه کنند به نام خداوند جان و خرد یا سعدی، مولانا و حافظ که همه اعتقاد دارند.
انسان فقط این جسم خاکی نیست غیر از این چیز دیگری دارد که بعد از مرگ میماند، همه را در نظر بگیرید یک طرف، مسئله خواب دیدن ما طرف دیگر، هر شب میرویم آن دنیا و برمیگردیم، جسممان اینجا افتاده و داریم جای دیگری زندگی میکنیم، روابطی داریم، عشقورزی میکنیم، کتک میخوریم با کسانی که مردهاند حرف میزنیم این همه دلایل و مدارک وجود دارد حالا بگوییم نه اصلاً چنین چیزی نیست، یونگ هم به این مسائل اعتقاد داشت و همه او را مورد تمسخر قرار میدادند، برای همین در مسائل روحی و روانی ما به نتیجه نمیرسیم، زمانی آگاهی نیست ممکن است سوءاستفادههای زیادی هم در این مسئله بشود، از همان قبایل وحشی بدوی تا ادیان جدید سوءاستفاده میشد، آدمها چقدر سادهلوح هستند؛ مثلاً میروند پیش دعانویس میگویند کاری کن که فلانی به ما عشق و محبت داشته باشد او هم میگوید باید سفره جن پهن کنید، گوسفند بخرید، گوشت کباب کنید یا پولش را به من بدهید تا این کار را انجام دهم، به راحتی باورشان میشود آخر جنها مگر جسمیت دارند مگر این گوشت را میخورند، ما یک ذره چشمانمان را باز کنیم، هر چیزی را به پشت قضیه و عمقش نگاه کنیم، ببینیم چه کسانی راجع به بقای انسان صحبت میکنند این برای ما خیلی مهم است که آیا بعد از مرگ ادامه داریم و آیا هر کاری بکنیم پایش حساب و کتاب نیست؟ خداوند در کتاب آسمانی هم گفته است؛ «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَةٍ خَیْرَاً یَرَهْ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَةٍ شَرَاً یَرَهْ» ؛ اگر ذرهای عمل خیر کنید پاداشش را میگیرید و ذرهای هم عمل شر انجام دهید جزای آن را میگیرید. این آیه به ما درس زندگی میدهد وقتی آگاه باشیم و بدانیم اگر شهادت دروغ بدهیم و کمفروشی کنیم ضرر خواهیم کرد دیگر این کار را انجام نمیدهیم.
شیر که از بز به سبو ریختی، آب در آن شیر درآمیختی، روزی از آن کوه به صحرای خاک، سیل درآمد همه را برد پاک. چوپان شیر را میدوشید در سبو و آب به آن اضافه میکرد یعنی تقلب میکرد تمام آبی که در شیرها ریخته بود سیلابی شدند و تمام گله را آب برد؛ وقتی دارم راجع به نفس یا جهانبینی صحبت میکنم، میگویم باید همه سیدیها را بنویسید بهخاطر اینکه بفهمیم ذرهای عمل منفی انجام بدهیم به مشکل برمیخوریم، همین اعتیاد و الکل چقدر بلا سر جوامع آورده و خانوادهها را نابود کرده است، به قرآن هم نگاه کنیم میگوید؛ مواد مخدر برای انسانها منافع زیادی دارد؛ ولی ضررش بیش از منفعتش است؛ بنابراین از آن اجتناب کنید این عمل شیطانی است؛ وقتی میبینید یک نفر بیش از یکونیم میلیارد در دنیا بعد از ۲ یا ۵ هزار سال قبل آمده و چیزی گفته هنوز یکسری دنبالهرو هستند و حرفش برایشان سند است این شوخی نیست باید باورش کنیم.
صور پنهان انسان دارای نفس است؛ آن چیزی که تعیین موجودیت میکند در ظاهر و باطن و یکسری خواسته دارد؛ یعنی آن چیزی که در خواب میبینیم جزء نفس است با آن جسمیت و اینجا هم که زندگی میکنیم چیزی به نام نفس هست که جنسش را نمیدانیم وراء ماده است از بُعد دیگری میآید و ذرهذره تبدیل به یک انسان یا گیاه میشود؛ وقتی هم مُردیم جسم را از دست میدهیم؛ ولی نفس به بعد دیگری میرود که باز در قرآن هم داریم که فرشتگان مرگ میآیند و نفس شما را تحویل میگیرند آن موجود باید یکسری شعور و آگاهی داشته باشد حالا این شعور و آگاهی در چه مرحلهای است. زندگی انسانها از روز الست شروع شده است، آیا این نفس به مرحلهای رسیده که انسان باشد یا حیوان؟ ساختار مغز برای کنترل این سیستم است دانشمندان آزمایش کردند؛ وقتی ما هیچ کاری انجام نمیدهیم یک قسمت عمده از مغز شروع به کار میکند، موقعی داریم فکر یا کار میکنیم آن قسمت پیشفرض خاموش است و معتقدند اختلالاتی مثل اسکیزوفرنی در اثر کار کردن این قسمت است که تداخل پیدا میکند.
مراتب نفس فقط در انسان کامل میشود و آن به علت وجود روح است؛ مثلاً پلنگ یک چیز ثابتی دارد، حیوان گوشتخواری است، شکار میکند و هیچ تغییری نمیکند یا میمونها هیچوقت باسواد نمیشوند؛ چون در آنها روح وجود ندارد که به آنها القاء کند فقط انسان میتواند تغییر کند از پستترین موجود باشد تا صالحترین انسان؛ چه کسی اینها را به ما آموزش میدهد «قُلِ الرُوحُ مِنْ اَمْرِ رَبّیٖ وَ مٰا اُوتيٖتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلّٰا قَلٖيلاً» روح به امر خداوند است و روح منتقل میکند و به شما از علم اندکی داده شده است همان روح القدس که به مسیح نازل شد یا روحالامین که آمد و به پیامبر مطالب را داد. مراتب نفس بهخاطر روحی که در وجود ماست کامل میشود ما این صدا را همیشه در درون خودمان میشنویم که یک کاری را میگوید انجام بده یا انجام نده و همین باعث شده انسان با حیوان تغییرات داشته باشد، انسان، حیوان ناطق نیست یک ویژگی خاص به انسان داده شده که آن روح الهی است. ما ارواح خبیثه نداریم، روح پلید و شیطانی نداریم، نفس شیطانی و رحمانی داریم؛ ولی روح از خداوند است، معلم و رب ماست و ما همه چیز را از معلم یاد میگیریم.
همانگونه که نفس در سایر موجودات نیازی به تکامل ندارد نیازی به روح هم ندارد، یزدان پاک روح را انحصاراً به انسان تفویض نمود و تکامل نفس تا درجه کامل با وجود روح امکانپذیر است؛ پس روح در انسان منحصر به فرد مانند پادشاه جسم است؛ اگر نفس به درجه کمال نرسد روح در آن معنی ندارد به هر حال هر انسان در هر درجه و مقامی باشد فرقی نمیکند؛ اگر انسانها به دنبال سیر و سلوک باشند بدون روح نمیتوانند به آن مقام یعنی مقام انسان واقعی برسند؛ مثلاً نفس پلنگ نیازی به تکامل ندارد، روح هم در وجودش نیست روح در وجود کسی هست که بتواند تکامل پیدا کند؛ وقتی به حرف روح گوش کنیم به طرف تکامل حرکت میکنیم وقتی به حرف نیروی دیگر گوش کنیم به طرف فساد میرویم؛ پس باید معلمی باشد تا به انسان آموزش دهد خودجوش نیست، کسانی که دنبال سیر و سلوک هستند و میخواهند پیشرفت کنند بدون روح امکانپذیر نیست روح است که القاء میکند، بزرگترین نشانهاش در پیامبران هست یکی حضرت مسیح که مستقیماً با روحالقدس صحبت میکند و رسول خدا با جبرئیل؛ اگر این اطلاعات و آگاهی نباشد انسان در سیر و سلوک نمیتواند موفق باشد.
توجه نمایید که کار یک انسان در تکامل چقدر سخت و دشوار است ارزش روح را نمیتوانیم با هیچ چیز قیاس کنیم. انسان باید مراحلش را طی کند و این کار سختی است؛ مثلاً میگویند روزه بگیر سخت است؛ اگر دقت کنیم صدای روح را میشنویم هر کاری را میخواهیم انجام دهیم به طرف مثبت برویم صدای روح است، روح در وجود همه هست میتوانیم لمسش کنیم؛ وقتی چیزی را پیدا کردید، میگوید بگرد و صاحبش را پیدا کن این صدای روح است. به همین علت برای انسان دشوار است و در نیمه راه مسائل را رها میکند؛ زیرا با موانعی برخورد میکند که راه حل آنها را نمیداند از سویی نیروهایی در موازات آنها در حال حرکت هستند که نگذارند انسان گامی فراتر برود و به عناوین مختلف سد راه او میشوند و او را به اسارت برده و زمان را از کف او میربایند به عبارتی فریب میدهند تا آنجا که مقرض راه را نیابد، آیا متوجه حرف ما شدید؟
کار سخت و دشواری است؛ مثلاً در روش سقوط آزاد شخص مواد را یکدفعه قطع میکند بیرونروی میگیرد؛ ولی اگر مصرف کند حالش خوب میشود وقتی سختیها را میکشد وسط کار ول میکند. روح، انسان و خواستههای نفس یک طرف غیر از اینها یکسری نیروهای دیگر هم در حال حرکت و جلودار هستند و نمیگذارند تا اینکه انسان خوب پخته، آماده و مهیا بشود. همانطوری که روح به تو آموزش میدهد کارهای مثبت را انجام بده یک نیروی دیگر وجود دارد و به تو القاء میکند کارهای منفی را انجام بده و مانع انسان میشوند؛ گویی آن را به اسارت میبرند و زمان را هم میربایند؛ مثلاً کسی میرود در مسئله مواد میبیند ۳۰ سال زمان را از دست داده همانکه میگوییم شیطان فریب میدهد که در قرآن هم در داستان سجده کردن انسان مطرح میشود که تو از مهلت داده شدگان هستی که میگوید من از همه طرف به انسانها حمله میکنم آنها را فریب میدهم، شیطان انسانها را مجبور نمیکند دعوت میکند تا یک مرحلهای اجازه دارند جلوی انسان را بگیرند، رسول خدا میفرماید؛ هر کسی برای خودش یک شیطانی دارد. میگویند شما هم دارید؟ من هم دارم ولی از من اجازه ندارند سر به سرم بگذارند، همانطوری که در بدن ما یک روح هست یک شیطانی هم وجود دارد وقتی خودمان را بشناسیم میتوانیم خودمان را بالانس کنیم؛ وقتی اعتقاد داریم که جهان دیگری بعد از مرگ هست میتواند روی زندگی ما تأثیر ژرفی بگذارد، هر چه بیشتر جسم را بشناسیم راحتتر میتوانیم عمل کنیم؛ اگر بخواهیم از نظر روانی کسی را درمان کنیم باید صور پنهان را بشناسیم وقتی صور پنهان انسان را قبول نداریم چطور میخواهیم درستش هم بکنیم.
در آخر در مورد چاقی صحبت کردند که برای درمانش انواع جراحیها وجود دارد که معده را کوچک میکنند یا میگویند پروتئین بخورید برنج نخورید، فکر میکنند باید جلوی خوراکیها را بگیرند و خوراکیها باعث میشوند انسان چاق شود، بعضیها میگویند باید با ورزش این کار را انجام بدهیم که اینها هیچکدام به نتیجه نرسید، کنگره گفت راه سوم این است که بدن برای چه چیزی چربی را ذخیره میکند؟ بهخاطر انرژی و از ترس اینکه مبادا یک روزی گیرش نیاید؛ اگر زبان بدن را یاد بگیریم خود بدن چربیها را بیرون میریزد، باید به بدن بفهمانیم که همیشه غذا هست و کم نمیآورد؛ بنابراین کسانی که راهنما هستند هر کدام ابتکاری به خرج بدهند به برنامه کاهش وزن خیانت میکنند، اتوفاژی هیچ ربطی به این قضیه لاغری ندارد یک داستان دیگری که در ماه رمضان است نکته بسیار مهم در این قضیه نهفته است که خیلی بیماریها در اثر اضافه وزن است وقتی که به روش DST پیش میروید اکثر بیماریها هم خوب میشود حرف ما این است.
نگارش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (تایپیست)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون یکم)
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
117