English Version
This Site Is Available In English

فقط انسان دارای روح است

فقط انسان دارای روح است

این مطلب در ادامه مبحث قبل است که عنوانش این بود: «فقط انسان دارای روح است». هدف ما از بیان این مطلب این است که به شناخت یکسری اطلاعات پایه برسیم، تا مسیرمان در زندگی مشخص شود. اگر شناخت ما از هر موضوعی کامل باشد می‌توانیم به نتیجه برسیم، این شناخت در هر زمینه‌ای و در هر رابطه‌ای صادق است. زمانی‌که در مورد نفس و روح صحبت می‌کنیم، راجع‌به شناخت انسان است.

می‌خواهیم به آگاهی برسیم؛ پس؛ باید بتوانیم صورپنهان انسان را بشناسیم. در غیر این صورت نمی‌توان به مسائل روحی و روانی انسان مانند (اسکیزوفرنی، دو قطبی بودن و ... ) چه بسا مسائل جسمی در صورآشکار انسان پی‌برد و آن‌ها را برطرف کرد. ما از کل جهان هستی و کهکشان‌ها فقط 5درصد را شناخته‌ایم و ۹۵ درصد مابقی را نمی‌دانیم چی است؛ یعنی ۵ درصد جزء ماده و صور آشکار است. انسان هم ۵ درصدش گوشت، پوست و استخوان است؛ اما ۹۵درصد انسان جزء صور پنهانش است که شامل (روح و نفس و ...) است.

تمامی ادیان، پیامبران، بزرگان و شاعران همه حرفشان این بوده است که جهان دیگری هم وجود دارد و انسان فقط جسم نیست و با مرگ به بعد دیگری می‌رود. در کل زندگی فقط بعد جسمانی نیست و با مرگ از بین نمی‌رود. علاوه بر همه این‌ها، مسئله خواب دیدن ما است که جای دیگری داریم زندگی می‌کنیم، با جسم دیگر و حواس دیگری با همه این دلایل و مدارک نمی‌توان گفت روح، صور پنهان و حیات دیگر وجود ندارد. در این بین هم سوء استفاده‌های زیادی از این مسائل می‌شود که انسان باید چشم خود را باز کند، هر چیزی را عمیق‌تر ببیند و تفکر نماید تا به آگاهی لازم برسد. در کتاب آسمانی ما هم راجع‌به صور‌پنهان زیاد صحبت شده است از جمله در مورد موادمخدر که آمده است: «موادمخدر برای انسان‌ها منافعی دارد؛ اما ضررش خیلی بیشتر از منفعت آن است و از آن اجتناب کنید. این یک عمل شیطانی است». ما؛ باید این را باور کنیم، چه‌قدر انسان‌ها که از آن پرهیز نکردند و مصرف‌کننده شدند، چه‌قدر خانواده‌ها نابود شدند و چه عواقب منفی زیادی برای انسان‌ها داشت.

انسان دارای نفس است و نفس آن چیزی است که در ظاهر و در باطن تعیین موجودیت می‌کند و خواسته‌هایی دارد. آن‌چه ما در خواب می‌بینیم با آن جسمیت، دارای نفس است و در حقیقت نفس چیزی است ماورای ماده، که از بعد دیگری می‌آید و ذره‌ذره تبدیل به یک خار بیابانی شده، بعد تبدیل به حیوان و در نهایت تبدیل به انسان می‌شود. وقتی انسان مرد، جسم خود را از دست می‌دهد؛ اما نفس به بعد دیگر می‌رود. در قرآن هم آمده است که «روزی می‌آید که فرشتگان مرگ می‌آیند و نفس شما را تحویل می‌گیرند نه روح شما را»؛ پس قبض روح کردن اصلا معنا ندارد. مراتب نفس فقط در انسان کامل می‌شود و آن فقط به علت وجود روح است و فقط انسان دارای روح است مثالی که جناب مهندس می‌فرماید این است که برای شکار میمون داخل درخت را سوراخی ایجاد می‌کنند، موزی داخل آن می‌گذارند، میمون دست خود را داخل سوراخ کرده و موز را برمی‌دارد و دستش را می‌بندد و دیگر گیر می‌افتد، عقلش نمی‌رسد که دست خود را باز کند و خودش را نجات بدهد. در میمون روح وجود ندارد اگر روح وجود داشت به میمون القا می‌کرد که دستش را باز کند و نجات پیدا کند.

روح مثل رب و مربی است و در انسان وجود دارد که تغییرات ایجاد کند. انسان می‌تواند از پست‌ترین و جنایتکارترین موجود به بالاترین، صالح‌ترین و فاضل‌ترین انسان‌ها ارتقا یابد. «قل‌الروح من امر ربي و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» بگو روح به امر پروردگار من است و به شما علم ندادیم مگر اندکی. حیوانات و تمامی موجودات، زندگی یکنواختی دارند. یک ببر همیشه ببر است، وحشی، شکارگر و حتما گوشت‌خوار و سیستمش به این صورت تعیین شده است. تمامی موجودات نفس دارند؛ اما هیچ‌کدام روح ندارند، مراتب نفس فقط در انسان کامل می‌شود و آن هم به‌خاطر وجود روحی است که در انسان دمیده شده است.

وجه تمایز انسان با حیوان، وجود روح است. روح، الهی است. ما ارواح خبیثه و پلید نداریم. روح از خداوند است و معلم و رب ما است. به همین دلیل، انسان اشرف مخلوقات و جانشین خداوند بر روی زمین است. روح در انسان منحصر به فرد و پادشاه جسم است. اگر نفس به درجه کمال نرسد روح در آن معنی ندارد. سیر و سلوک کردن بدون وجود روح امکان‌پذیر نیست. نمونه بارز این مسئله، حضرت مسیح است که مستقیما با روح‌القدس و پیامبر (ص) با روح الامین صحبت می‌کردند. روح را با هیچ چیز نمی‌توان ارزش‌گذاری کرد. روح در وجود همه ما است و می‌توانیم آن را لمس کنیم. اگر دقت کنیم صدایش را می‌شنویم، زمانی‌که به طرف کارهای مثبت کشیده می‌شویم یا از انجام کار زشتی فاصله می‌گیریم، این صدای روح است که ما را فرا می‌خواند.

کار انسان در تکامل سخت و دشوار است. به همین علت در نیمه راه مسائل را رها می‌کند و موانعی سر راهش قرار می‌گیرد که راه حلش را نمی‌داند. همان‌طور که روح آموزش می‌دهد، در مقابلش نیروی بازدارنده هم به انسان القاء می‌کند که کارهای منفی را انجام دهد؛ چون اضداد در همه سطوح وجود دارد. نیروهای منفی زمان را از انسان می‌گیرند و او را فریب می‌دهند؛ پس در انسان هم روح و هم جن وجود دارد. یا همان نیروی منفی که در ادموند و هلیا به زیبایی تشریح شده است، بیان این مطالب به این منظور است که انسان به تعادل، تکامل، شناخت و آگاهی برسد. اگر ما اعتیاد را نمی‌شناختیم، نمی‌توانستیم به درمانش دست پیدا کنیم. در نظر بگیرید ما اصلا صورپنهان انسان را قبول نداریم، می‌خواهیم آن را درست کنیم. این در شرایطی است که ۹۵ درصد انسان، صور پنهان او است. این امر فقط با شناخت امکان‌پذیر است.

رابط‌خبری: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون پانزدهم)
ویراستار: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)‌
عکاس‌خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی هاتف

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .