جلسه پنجم از دور چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی ویژه همسفران لژیون سردار نمایندگی بیستون کرمانشاه به استادی همسفر نهیه، نگهبانی همسفر الهام و دبیری همسفر گلاره با دستورجلسه «سیستم ایکس» روز دوشنبه ۲۱ آبانماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۱۵ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان لژیون سردار تشکر میکنم که مسئولیت اداره لژیون را به من سپردند تا خدمت کنم. قبل از هر چیز خدا را شکر میکنم که با کنگره آشنا شدم و با دریافت آموزشها و کاربردی کردن آنها در زندگیم حالم هم خوب شده است و از تمام کسانی که خدمت صادقانه میکنند مخصوصاً آقای مهندس و بزرگواران دیگر مثل همسفران لژیون سردار و دنورها از همه آنها تشکر میکنم. من قبل از اینکه وارد کنگره شوم اصلاً آشنایی با چیزی بهنام سیستم ایکس نداشتم؛ اما در اینجا دریافتم که سیستم ایکس همان مواد شبهافیونی بدن است که شامل این میشود که من زندگیم را چطور اداره کنم. درستی و نادرستی تمام تصمیماتی که من میگیرم بهعهده سیستم ایکس است، مشروط بر اینکه خوب کار کند. آقای مهندس میگویند: مواد شبهافیونی که در بدن ما ترشح میشود ممکن است زیاد یا کم بشود که روی جسم انسان تاثیر میگذارد و باعث بیماری و اختلال در بدن میشود. به دو طریق سیستم ایکس ما تخریب میشود: با افکار منفی و با مصرف مواد مخدر. مسافرها با مصرف مواد مخدر آن را جایگزین مواد درونی خودشان کردند و سیستم ایکس خود را دچار تخریب کردند و دیگر ترشح موادی در بدنشان صورت نمیگیرد.
قبل از آشنایی با کنگره همیشه افکار منفی و پریشانی داشتم و فرد ناامیدی بودم و هیچ چیز حال دلم را خوش نمیکرد؛ اما با آموزش در کنگره دریافتم که حالم بهتر میشود و افکار مثبت باعث انجام کارهای خوبی برای من میشود مثل همین بخشش که ما در کنگره یاد گرفتیم که کاری که انجام میدهیم؛ باید از روی عقل و شعور باشد. من قبلاً هم عضو لژیون سردار بودم؛ ولی بهاندازه الان که با پسانداز خودم عضو لژیون سردار شدم لذتی نمیبردم. بعد از چند روز کلنجار رفتن با خودم که آیا پول را پرداخت کنم یا نه؟ خدا را شکر میکنم که توانستم بر نفسم غلبه کنم هرچند ناچیز است، ولی انرژی گرفتم و این بخشش روی انسان و در زندگیاش تاثیر میگذارد و باعث شد که گرههای درونی خود را باز کنم و از بین رفتن این گرهها، سیستم ایکسام را متعادل و حال خوش را نصیب من میکند. زمانی را به یاد دارم، مبلغی را که خودم به آن احتیاج مبرم داشتم به زنی بخشیدم که از من محتاجتر بود و خیلی زود بازخورد این بخشش را در زندگیم تجربه کردم و چند برابر آن مبلغ به زندگی من برگشت از جایی و توسط کسی که حتی فکرش را هم نمیکردم. با خودم اندیشیدم و به این نتیجه رسیدم که نباید با خدا معامله کنم و بخشش من باید بلاعوض باشد نه اینکه به شرط و شروط این پول را ببخشم.
تایپ و ویرایش: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
عکاس: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه
- تعداد بازدید از این مطلب :
177