انسان همواره در سفر است؛ سفری از تولد تا مرگ، از ازل تا ابد، از تاریکی به نور و ... در این سفر چون انسان موجودی اجتماعی است با همسفرهایی در ارتباط است، مانند فرزند، پدر و مادر، همسر، دوستان و ... از طرفی مسافر و همسفر برای هم بسیار بااهمیت هستند. انسانی که نفس اماره قویتری داشته باشد، نسبت به همسفران خود کمترین پیوند را دارد و انسانی که نفس مطمئنه او قویتر باشد، پیوندی محکم، احساس مسئولیت و تعهد با همسفر خود دارد و این ارتباط با حسها برقرار است.
من اکنون دریافتم که همه موجودات هستی از ذرات اتم گرفته تا حیوانات و انسان دارای حس هستند و این احساس، قابلانتقال است. وقتی با خود فکر میکنم به این سوال میرسم که چرا به دنیای اطرافم احساس خوب و مثبت منتقل نکنم تا بتوانم متقابلاً از همه چیز و همه کس این احساس را دریافت کنم؟ چون ما در برابر همه دنیای پیرامون خود مسئولیم و وقتی به گلی که در خانه دارم، اهمیت میدهم و به او رسیدگی میکنم و به آن عشق میورزم، گل هم این حس متقابل را در خانه پراکنده می کند و وقتی وسیلهای را دوست نداشته باشم و از آن خوب نگهداری نکنم یا حتی غباری از آن نروبم، انرژی منفی آن را دریافت میکنم.
حال که جسم بیجان، تحت تاثیر احساس من است، چگونه انتظار دارم شخصی که در زندگیام نقش دارد، تحت تاثیر حس کدورت من نسبت به خود قرار نگیرد و اکنون که جایگاه همسفری را برای سفر یک مسافر پذیرفتهام با تمام وجود، احساس خوب، عشق و امید را به او منتقل میکنم تا بتوانیم سفری پر از خیر، منفعت و تجربههای ارزشمند و لذتبخش را با هم تجربه کنیم.
ویرایش: همسفر آزاده رهجوی راهنما همسفر فاطمه
ارسال: همسفر لیلا، رهجوی راهنما همسفر مژگان پ
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
57