English Version
This Site Is Available In English

خدمت و ورزش کردن باعث تعادل سیستم‌ایکس می‌شود

 خدمت و ورزش کردن باعث تعادل سیستم‌ایکس می‌شود

همسفر اعظم و مسافر ایشان امیرحسین با آخرین آنتی‌ایکس مصرفی تریاک وارد کنگره شدند، به مدت ده ماه و بیست و پنج روز با متد DST و داروی OT با راهنمایی مسافر اصغر و خانم کماندار سفر کردند، رشته ورزشی هر دو والیبال و شطرنج است؛ در حال حاضر نیز یازده سال است که با دستان پرتوان آقای مهندس از بند اعتیاد آزاد و رها هستند. همسفر اعظم دو دوره راهنمایی در کنگره خدمت کرده‌اند و اکنون اسیسانت گروه خانواده هستند.
مصاحبه‌ای با ایشان ترتیب داده‌ایم که نظر پر مهر شما را به خواندن آن جلب می‌کنیم:

با توجه به تجربه ای که دارید، تأثیر خدمت کردن و ورزش که در کنگره تأکید شده است، در روند به تعادل رسیدن سیستم‌ایکس چگونه است؟

قطعا تأثیر بسیار زیادی دارد، اصلاً با همین دو حرکت است که سیستم‌ایکس همسفر راه‌اندازی می‌شود؛ مخصوصاً ورزش کردن.
ما اینجا یک مثلثی را در نظر می‌گیریم یک ضلع آن آموزش جهان‌بینی، یک ضلع آن ورزش کردن و ضلع بعدی خدمت کردن است؛ یعنی همین خدمت و ورزش کردن برای به تعادل رساندن سیستم ایکس به ما خیلی کمک می‌کند.
خود من دو سال بود به کنگره آمده بودیم، راهنما بودم؛ ولی خیلی حالم بد بود هر کاری می‌کردم سیستم‌ایکسم بالا نمی‌آمد، تخریباتی که داشتم، قرص مصرف می‌کردم، صبر کمی داشتم، افکار‌ منفی و خشمم خیلی زیاد بود. یک روز که خیلی حالم بد بود، مسافرم گفت تا وقتی ورزش نکنی حالت خوب نمی‌شود، باید به صورت منظم ورزش کنی نه فقط روزهای جمعه؛ چون کافی نیست. انقدر حالم بد بود و کارکرد سیستم ایکس پایین بود که تصمیم گرفتم به ورزشگاه بروم، رشته والیبال ثبت‌نام کردم و در هفته سه روز منظم صبح اول وقت ورزش می‌کردم.
همان موقع مسافرم گفت، بعد از ورزش باید خواب شبت را نیز تنظیم کنی.
هر‌کاری می‌کردم صبح زود نمی‌توانستم از خواب بیدار شوم، هیچ شغلی هم نداشتم، پس برای این‌که بتوانم صبح زود از خواب بیدار شوم، رفتم سرویس مدرسه شدم، یکی دو سال فقط برای این‌که صبح زود مجبور باشم بیدار شوم و از خانه بیرون بیایم، سرویس مدارس بودم. خوابم تنظیم شد و خدمتی که انجام می‌دادم، سیستم‌ایکس من را تنظیم کرد. تا وقتی که من خدمت راهنمایی داشتم فقط خدمت می‌کردم، در اثر آن بیدار شده و نکات را فهمیده بودم و می‌دانستم که اوضاع خوبی ندارم؛ ولی نمی‌توانستم درستش کنم؛ چون ورزش که نبود اثر آن‌چنانی نداشت. ورزش بسیار به من کمک کرد، در کنارش خواب شب و مخصوصاً صبح زود بیدار شدن، خیلی مهم بود. ناخودآگاه وقتی صبح زود بیدار شدم به طبع شب‌ها هم زودتر می‌خوابیدم. قبلاً من شب تا ساعت ۲ و ۳ صبح بیدار بودم و تا ساعت ۱۱، ۱۲ ظهر می‌خوابیدم و این‌ها در طول سال‌ها سیستم‌ایکس من را خراب کرده بود. موقعی که خوابم را درست کردم، مقابلش زمانی را هم برای ورزش گذاشتم و در طول زمان با آموزش‌های دیگری که تجربه کردم سیستم‌ایکسم را کامل نمودم.

آیا حل کردن مشکلات زندگی، تأثیری روی سیستم‌ایکس ما دارد؟

وقتی ما دائماً با مشکلات سر‌و‌کار داریم ناخودآگاه حال خوب هم اُفت پیدا می‌کند؛ ولی نمی‌توانم بگویم که مشکلات سیستم‌ایکس من را پایین آورده بود، این جمله غلط است. هر‌چقدر ما یک قدم به جلوتر می‌رویم و برای مشکلات راه حل پیدا می‌کنیم، انگار که به ما تشویقی می‌دهند و سطح دوپامین بالا می‌رود. مرحله‌ای که من راه‌حل پیدا می‌کنم، خوشحال می‌شوم درست مثل زمان کودکی که یک مسئله‌ای را حل می‌کردیم و وقتی به جواب صحیح می‌رسیدیم، خوشحال می‌شدیم که توانسته بودیم مسئله‌ را حل کنیم. قطعاً حل کردن مشکلات حالمان را خوب می‌کند؛ ولی نمی‌توانیم بگوییم فقط مشکلات باعث می‌شود که سیستم‌ایکس من درست کار نکند.
خراب شدن سیستم‌ایکس در اثر افکار‌منفی، ضد‌ارزش‌ها، شب دیر خوابیدن و یا استفاده کردن از قرص‌ها است.
بیشترین چیزی که سیستم‌ایکس مرا از تعادل خارج می‌کند؛ ضد‌ارزش‌هاست از هر نوعی که باشد مثل؛ خشم، حسادت، افکار منفی و ناامیدی. همه این‌ها در طول زمان اثرات خودش را می‌گذارد، شاید مثلاً دو سه سال اول وقتی که عصبانی می‌شویم، سیستم‌ایکس به طور کلی پایین نمی‌آید فقط همان موقع عصبانیت به هم می‌ریزد؛ ولی وقتی که این مسئله در طول زمان ادامه‌دار شد آن موقع می‌بینیم وقتی که عصبانی نیستیم هم حال خوبی نداریم؛ چون سیستم‌ایکس خراب شده است.

پیشنهاد شما برای جدا کردن ساختارهای منفی قدیمی از زندگی فعلی چیست؟

به‌نظر‌من در طی کردن زمان است که نقطه تحمل پیدا می‌کنیم، همان‌گونه که در دروغ گفتن نقطه تحمل پیدا کردم و در طول زمان اصلاً متوجه نشدم که اکنون از هر ۱۰ تا حرفی که می‌زنم ۹ تای آن دروغ است، در برعکس آن نیز صادق است. افکار منفی ساختارهای قوی در وجود ما هستند؛ مانند خشم، مثلاً من می‌خواهم دیگر خشمگین نباشم. ساختاری که در طی ۲۰ سال ساخته شده است چگونه می‌توان آن را طی یک ماه و یا حتی یک سال از بین برد و نابود کرد؟ این کار عملاً غیرممکن است. همسفران این نکته را باید بدانند که برفرض اگر من به‌دلیل ساختارهای منفی؛ خشم، حسادت، دروغ، قیاس، حال بدی دارم به این علت است که برای آن‌ها انرژی مصرف کرده‌ام، این ساختار به مرورزمان قوی و قوی‌تر شده‌اند و حال باید برعکس آن عمل کنم. من خشم را مثال می‌زنم که این ساختار در وجود من نیز بود و خداراشکر با آموزش‌های کنگره تا حد زیادی آن را حل کرده‌ام. من باید بدانم هر فریادی که می‌زنم به ساختار منفی خشم خود، انرژی وارد می‌کنم؛ مانند اینکه من یک حساب بانکی دارم و هرماه مقداری پول در آن واریز می‌کنم و هرماه حساب من قوی‌تر می‌شود و با هر داد، ناسزا و کتکی که می‌زنم و یا درگیری که به وجود می‌آید این ساختار را شارژ می‌کنم. من باید بتوانم اگر عصبانی شدم این‌ موارد را کم کنم با اینکه ممکن است خیلی فشار بر من وارد شود؛ اما باید بتوانم که فریاد نزنم. موقعی این اتفاق می‌افتد که یک تفکر قوی پشت این قضیه باشد، من باید بدانم برای چه نباید این کار را انجام دهم و این امر مستلزم یک تفکر محکم، قوی و انگیزه بالا است؛ یعنی به عبارتی ما باید در آن ضد‌ارزش به آخر خط رسیده باشیم؛ مانند مصرف‌کنندگانی که می‌گویند ما حاضریم بمیریم؛ اما دیگر مواد مصرف نکنیم. ما همسفران نیز در ساختار منفی باید به این نقطه برسیم که مثلاً من می‌خواهم بمیرم؛ ولی دیگر دروغ، فریاد و یا سرزنش فرزندم را انجام ندهم. اگر تفکر و خواسته قوی داشته باشم آن‌وقت می‌توانم فشار را تحمل کنم. برای اینکه ساختارهای منفی را ضعیف کنیم باید فشار را تحمل کنیم، همسفران نمی‌توانند خیلی راحت و آسان یک کتاب بخوانند و بگویند که بدون فشار ما می‌توانیم خود را اصلاح کنیم. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «کسی که تن دیگران را می‌لرزاند خودش یک روزی می‌لرزد.» خیلی باید این خشم را در خود نگه‌داریم، بلرزیم و اذیت شویم تا کم‌کم به صفر برسانیم. این کار شاید در ابتدا سخت به نظر برسد؛ اما در ادامه راه، با دانایی و آگاهی که کسب می‌کنیم برای ما لذت‌بخش می‌شود، مانند مسافرانی که شاید در اوایل سفر و تیپر کردن سختی بکشند؛ ولی در ادامه با جهان‌بینی بالا به لذت واقعی می‌رسند. کار ما همسفران بسیار سخت‌تر است؛ چراکه همه با صور‌پنهان باید دست‌وپنجه نرم کنیم و دلیل اینکه مسافران از حال بهتری برخوردارند همین موضوع است که مشکل آن‌ها در صور‌آشکار است، هرچند که صور‌پنهانی هم دارد؛ اما چون آن ماده را در صور‌آشکار کامل می‌بینند و به عبارتی می‌گویند من دیگر این ماده را مصرف نمی‌کنم با تمام وجود این قضیه را می‌پذیرند؛ ولی همسفر شاید سه چهار سال طول بکشد که مشکل خود را بپذیرد و آن را قبول نمی‌کند. بنابراین برای حذف ساختارهای منفی، نیاز به زمان و تمرین مداوم داریم، اینکه هرروز به آن مشکل فکر کنیم و تمرین داشته باشیم تا بتوانیم آن را حل کنیم.

گاهی اوقات انسان‌ها متوجه اشتباه بودن مسیر خود هستند؛ اما نمی‌دانند از کجا باید شروع کنند، پیشنهاد شما برای این افراد چیست؟

باید به وادی اول که تفکر است رجوع کنیم، خیلی مواقع می‌دانیم راهی که می‌رویم اشتباه است؛ اما راه‌حل برای ما مشخص نیست. استاد امین می‌فرمایند: در تفکر کردن همه‌چیز سیاه است؛ مثل اینکه وارد یک اتاق تاریک می‌شوید و چشم ما جایی را نمی‌بیند در ادامه باید کمی صبور باشیم و به تفکر خود ادامه بدهیم تا کم‌کم راه برای ما نمایان شود؛ مانند وقتی‌که در اتاق تاریک هستیم کم‌کم چشم‌ها عادت می‌کنند و چیزهایی را تشخیص می‌دهیم، مثلاً متوجه می‌شویم اینجا یک ستون و یا یک در وجود دارد؛ اما جزئیات را نمی‌بینیم در تفکر نیز به همین صورت است. آقای مهندس می‌گویند، من شاید برای مسئله‌ای سی سال فکر کردم. ما وقتی می‌خواهیم مسائل را حل کنیم در ابتدا، راه کاملاً برای ما پنهان است و این نیست که واضح و روشن باشد و بگویند این فرمول را بگیر و به همین مسیر ادامه بده؛ ما اگر سی‌دی‌های جهان‌بینی استاد امین را بنویسیم و مانند یک دسته کلید برای خود داشته باشیم کمک بزرگی به خود کرده‌ایم، هر یک از این کلیدها برای یک مشکلی کاربرد دارد، درنهایت باید یک فهم برای ما ایجاد شود و فهم با درد امکان‌پذیر است. ما نباید فکر کنیم که خیلی راحت در خانه نشسته‌ایم، فکر می‌کنیم و راه‌حل مشکل پیدا می‌شود، وقتی مسیر را رفتم و بازپرداخت آن را دادم به راه‌حل می‌رسم و شاید در مسیر سختی‌هایی نیز وجود داشته باشد. گاهی باید زجر بکشم، توهین بشنوم و فریادهایی که زدم بر سرم زده شود. برای اینکه راه‌حل را در آن اتاق تاریک پیدا کنم باید آرام‌آرام حرکت کنم، نمی‌توانم سریع جابه‌جا شوم، ممکن است اتفاق ناگواری بیفتد؛ اما نباید ناامید شوم. باید روی وادی اول کارکنم آقای مهندس می‌فرمایند: اگر شما وادی اول را خوب فراگرفتید همه وادی‌ها را  به‌راحتی می‌توانید یاد بگیرید. واقعاً وادی اول برای پیدا کردن راه‌حل معجزه می‌کند.

در سی دی خوی وحشی استاد امین فرمودند: هر انسانی برای اینکه بتواند تولیدی در هستی داشته باشد، باید نیروهای درون خود را اهلی کند، این عمل به چه میزان به متعادل شدن سیستم‌ایکس ما کمک می‌کند؟

اصل کار کنگره همین است که آقای مهندس می‌فرمایند: «ما همه افراد کنگره را اهلی کردیم». وحشی بودن فقط به دَریدن و پاره کردن نیست، گاهی ما با کلام خود این کار را انجام می‌دهیم هرچه که بیشتر یاد می‌گیریم، اهلی‌تر و افتاده‌تر می‌شویم و بهتر می‌توانیم پیش برویم؛ یعنی هیچ جایی نمی‌توانیم با منیت  به‌جایی برسیم؛ اهلی شدن صد‌درصد اثر زیادی برای اینکه آرام شویم، دارد و ما باید یاد بگیریم، این‌زمانی میسر می‌شود که من در طول این مسیر، هفته‌ای یک سی‌دی کامل بنویسم، اگر فرصت کردم در کنار آن یک سی‌دی نیز گوش بدهم، سایت را مطالعه کنم و تفکر را انجام دهم، این موارد خیلی به اهلی شدن ما کمک می‌کند. انسان‌های اهلی، آرام هستند و هیچ موقع با کلام خود دیگران را اذیت نمی‌کنند. در زمین ورزش با دیگران نمی‌جنگند، درست است که برنده میدان هستند؛ اما آرام و سر‌به‌زیر هستند و اگر کسی هم چیزی بگوید، جواب نمی‌دهند، به این افراد، انسان متعادل می‌گویند؛ کسی که توانسته خوی وحشی خود را مهار کند. آقای مهندس کسانی را برای خدمت انتخاب می‌کنند که فرمانبردار بوده و چشم بگویند، کسانی که آرام‌تر و سربه‌زیرتر هستند و حواشی ندارند انتخاب می‌شوند، به این دلیل که انسان‌های آرام می‌توانند سیستم را هدایت کنند.

کلام آخر...

از اینکه وقت خود را برای بنده گذاشتید بسیار سپاسگزارم، انشالله که بتوانم در مسیری که قرارگرفته‌ام هم آموزش بگیرم و هم خدمتی انجام دهم، هرچند هر حرکتی که انجام می‌دهم در ادامه باز خودم دریافت می‌کنم و هیچ‌وقت نشده برای کنگره کاری انجام دهم و بگویم من این کار را کردم، انگار که هنوز کار را انجام نداده، برکت آن برگشت داده می‌شود و آن‌قدر برداشت داشته‌ام که هیچ‌وقت نتوانستم بگویم خدمتی کرده‌ام.

تایپ و ویرایش: همسفران گروه مصاحبه
عکاس: همسفر ثنا رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دنا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .