English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته

دلنوشته

بارها و بارها اسم کنگره۶۰ را از زبان مسافرم شنیده بودم ولی اطلاعی نداشتم که چگونه مکانی است در آنجا چه کاری انجام می‌دهند زمانی که برای اولین بار وارد کنگره شدم و آن فرشتگان سفید پوش را با لبخند بر لب دیدم گویی که سال‌ها آنها را می‌شناسم و در آنجا احساس راحتی می‌کردم بهترین حال را داشتم. وقتی که با عشق مرا در آغوش گرفتند و خوش آمد گفتند. آنجا معنی عشق واقعی را فهمیدم زمانی که از بخشش صحبت می‌کردند با خود می‌گفتم مگر می‌شود آدم از پول و دارایی خود ببخشد بدون آنکه انتظار باز پس گرفتن آن را داشته باشد همیشه با خود می‌گفتم اگر پولی به کسی ببخشم در قبال آن باید کاری برایم انجام دهد ولی در آنجا دیدم کسانی را که با عشق از مال و وقت خود گذشتند تا انسان‌های دیگر به حال خوش برسند و بتوانند در کنار خانواده آرامش واقعی را تجربه کنند. مادری که حاضر بود تمام دارایی خود را بدهند تا فرزندش سالم و سلامت باشد. همسری که با سختی فراوان به دنبال راه حلی برای احیای دوباره زندگی خود بود. پدری که سال‌ها با وجود اینکه در خانه بود ولی هیچ درکی از زندگانی و عشق و محبت نداشت. ولی با حضور در این مکان و رهایی از تاریکی ها و رسیدن به نور الهی زندگیش رنگ و بویی دیگر گرفته بود. امسال با حضور در جشن گلریزان و دیدن کسانی که با عشق از مال خود گذشتند تا خدمتی به هم‌نوعان خود بکنند اشک شوق در چشمانم جاری شد و خدا را هزاران هزار بار شکر کردم که در این خانواده بزرگ قرار گرفتم. امیدوارم سال دیگر من هم بتوانم در جشن گلریزان بهتر و بیشتر کمک کنم و بتوانم سهمی هرچند کوچک در ساخت بنا برای انسان‌های دردمند باشم که آنها هم بتوانند به آرامش و آسایش برسند.

تایپ: همسفر تکتم رهجوی راهنما همسفر معصومه لژیون دوم
ارسال مطلب: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر راضیه لژیون چهارم
همسفران نمایندگی رضوی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .