یازدهمین جلسه از دوره ششم کارگاههای آموزشی مجازی همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی رودهن به استادی راهنما همسفر آذر با دستور جلسه « سیستم ایکس » روز شنبه ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
سخنان استاد:
تا قبل از کنگره و آموزشهای کنگره اصلا در مورد سیستم ایکس هیچ مطالعهای نداشتم و به گوشم هم نخورده بود؛ با اینکه کتابهای بیشماری در رابطه با روانشناسی میخواندم تا در زندگی شخصی خودم از آنها استفاده کنم؛ اما انگار فقط یک مشت حرف بودند و زیاد کارایی برای من نداشت. از آنجا که درون پنهان وجودم به هم خورده بود، نمیشد داشتههایم را کنار هم بگذارم؛ تا اینکه وارد کنگره شدم و کلمهای ناشناخته به نام سیستم ایکس به گوشم خورد. هر چقدر بیشتر خواندم و بیشتر تحقیق کردم و بیشتر فکر کردم، بیشتر متوجه شدم که تا این سیستم راهاندازی نشود؛ حتی اگر پروفسور باشی برای تو سودی ندارد. چهبسا کسانی را در همین کنگره دیدم که چون سیستم ایکس آنها راهاندازی نشده است یا سفر برگشتی شدند یا هنوز از اخلاق زیاد توفیری نکردهاند و آرامش ندارند.
همسفرانی هستند که با نقاب من حالم خوب است یا کلمه گول زدنی به نام من عالی هستم استفاده میکنند و هنوز آن بیمار پنهان وجود را کالبدشکافی نمیکنند و از موقعیتی که در اختیارشان قرار داده شده است، بهره چندانی نمیبرند. من به شدت حال درونم بد بود و کنگره با صورت مسئلهای به نام سیستم ایکس من را مجاب به این کرد که حداقل پردههای وجودیام را کنار بزنم و در مورد خودم به تفکر بنشینم. اولین سوالی که از خودم پرسیدم این بود؛ این همه خشم از کجا میآید؟ خودم هم جوابی برای آن نداشتم. فکر میکردم به مقصرهای اطرافم مربوط است. این همه کینه از انسانها بابت چیست؟ این همه درهم برهم بودن ذهنی من از کجا است؟ چرا در افکارم نمیتوانم اولویت بندی کنم؟ چرا هدفهای من به وضوح با من نمایان نمیشوند؟ و چراهای دیگر ...
اینجا بود که فهمیدم پنهان وجودم بیمار است و برای درمانش باید دست به کار شوم وگرنه از دست خواهم رفت. با غذا دادن به سیستم ایکسم شروع درمان را آغاز کردم. روش من این بود صفت بخشش را در درونم آبیاری کردم و وارد مقوله بخشیدن شدم. قدم بعدی پیوند با طبیعت، دوستی با آسمان، کوه، رودخانه، گل و حیوانات از هر نوع از آنکه بیشتر بدم میآمد، بیشتر نگاهش کردم و بیشتر قلبم را مجاب به نرمش کردم و آرامآرام خودم درمانگر سیستم ایکس خودم شدم و امروز بعد از ۱۴ سال در کنگره توانستهام درصدی از خودم را نجات بدهم و همواره از خودم امتحان میگیرم اگر قبول شوم به خودم امتیاز میدهم و اگر در امتحان مردود شوم دوباره همان درس را به تکرار برای خودم میخوانم. امیدوارم حرفهای من برای حداقل یک نفر که گوش جانش بیدار است به درد بخورد.
رابط خبری: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم)
ویرایشگر:همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم)
ارسال: همسفر راحله رهجوی راهنما همسفر مبینا ( لژیون ششم)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
171