جلسه دوم از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سیرجان به استادی پهلوان راهنما همسفر اسماء، نگهبانی پهلوان راهنما مسافر علی و دبیری مسافر منصور با دستور جلسه «گلریزان» روز پنچشنبه ۱۷ آبانماه ۱۴۰۳ ساعت 17:00 آغاز بهکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند بزرگ را شاکرم و از مهندس دژاکام و خانواده ایشان بابت تمام این روزهای قشنگ و زیبا سپاسگزارم و خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم. هفته گلریزان را خدمت مهندس دژاکام و همه اعضاء کنگره۶۰ بهخصوص شما اعضاء نمایندگی سیرجان تبریک میگویم. امروز برای همه ما کنگرهایها روز خاص و مبارکی است، گلریزان برای من این را تداعی میکند که اکنون که من دارم تغییراتی را که در زندگیام اتفاق افتاده احساس میکنم، بدانم اینها لطف خدا بوده و برای من هم خیلی ارزشمند هستند؛ پس امروز با تمام وجودم شکرگزاری میکنم و جشن میگیرم. امروز فرصتی برای من است که با بندهای درونی خودم روبهرو شوم و ببینم تا چه میزان میتوانم از ماديات که اصلیترین موضوع در این جهان مادی است بگذرم، چهقدر میتوانم از خواستههای خودم بگذرم و آنها را رها کنم. امروز بحث عدد و رقم نیست؛ بحث توان است و این توان خیلی مهم است؛ یعنی اینکه من با تمام توانم قدردانی کنم و زمانی که قدردانی را انجام دادم آنموقع است که دارم قدر و اندازه خودم را بزرگتر میکنم، اینکه بگویم من آمادهام برای اتفاقهای بزرگتر و بهتر، در اینصورت با قدردانی اندازه من از مسافر و همسفر به یک خدمتگزار تبدیل میشود خدمتگزار کنگره60.
وقتی در جشن شرکت کرده و اعلام عضویت در لژیون سردار میکنم، یک حسی در درون من بهوجود آمده بوده که این کار را انجام میدهم؛ اما یک مقداری هم باید شرکت کنم تا آن حس را پیدا کنم، يعنی این دو تا باید با هم و همزمان اتفاق بیفتد. آن کسی که چندسال عضو لژیون سردار میشود دقیقاً این را حس کرده، فهمیده آنچه در درون و در زندگی او اتفاق میافتد در اثر تکرار این کار، اتفاق افتاده و چون آن را حس کرده و طعم آن را چشیده، روزبهروز تشنهتر میشود و خودش را به چالش کشیده و اعلام سرداری، دنوری، پهلوانی یا نشانی در بینشانی میکند، میداند همه تغییرات درونی او به اینها بستگی دارد برای همین خودش را به چالش میکشد و هرچه بیشتر خودش را به چالش میکشد، بیشتر احساس کرده و بیشتر میبیند؛ آنجاست که میفهمد تا از خودتان نگذرید، به خود نمیرسید.
اوایل کار ممکن است انسان بعضی چیزها را متوجه نشود؛ ولی هرقدر که جلوتر میرود به شناخت و تشخيص رسیده و بهتر عمل میکند. مهندس دژاکام بهعنوان یک معلم راستین و الگوی کامل، اولین چیزی را که به ما یاد دادند چه بود؟ اینکه اندیشه انسان باید درست و زیبا باشد، هرچه زشتی در بیرون از اينجا میبینیم همه بهخاطر اندیشه و فکر نادرست انسان است، این اندیشههای زشت از کجا میآید؟ از نفس انسان میآید، وقتی من فقط به خودم میاندیشم و به دیگران نمیاندیشم، آنجاست که زشتی شروع میشود، همه چیز به نظرم زشت و بد میآید و اصلاً هیچ چیز زیبایی برایم تولید نمیشود؛ البته حق هر انسانی است که به خواستههای خود برسد، از زندگی خوب و مرفهی برخوردار باشد؛ اما تفکر و روش زندگی خیلی مهم است، اینکه چه تفکر و روشی را انتخاب کنم که هم خودم به خواستهام برسم و هم اینکه شرایطی فراهم شود که دیگران از زندگی خوبی برخوردار شوند.
در طول روز آدرس اينجا را به خیلیها میدهیم؛ اما امروز چرا آنها اینجا نیستند و ما اينجا هستیم؟ یکذره فکر کنیم متوجه میشویم دستی ما را در کنگره قرار داده، ما به بهانه اعتیاد مسافرمان وارد اینجا شدیم، همه دور هم جمع شدیم؛ اما این دور هم جمع شدن چیزی فراتر از این حرفهاست، اینکه هر کدام از ما انتخاب شدیم، یک توانایی و یکسری صفات در درون هرکدام از ما قرار داشته که به اینجا آمدیم تا حال خودمان و مسافرمان خوب شود و درادامه بیاییم دست بقیه را بگیریم و آنها را از این مسیر سخت عبور دهیم. قطعاً هیچ مجموعهای بدون مسائل مالی قادر به انجام کاری نیست و یکی از پایههای مهم هر مجموعهای مسئله مالی است. دیدهبان مسافر احمد گفته بودند: «ما یک جمعیتی از انسانها را دور هم جمع میکنیم، پس باید امنیت آنها را فراهم کنیم و باید یک مکانی را درنظر بگیریم که در خور جايگاه و شخصیت انسانها باشد.»
مسافرانی که اوایل شروع به کار اینجا در پارک بودند این موضوع را کاملاً متوجه میشوند، خیلی از افراد بهدلیل اینکه جلسات داخل پارک برگزار میشد، نمیآمدند مبادا آشنایی، آنها را ببینید، از رهگذران پارک خیلی حرفهای ناپسند میشنیدند، همسفران هم اجازه حضور در پارک را نداشتند، چون فضای پارک امن نبود و میگفتند: باید ساختمانی باشد تا بخش همسفران هم بتواند شروع به کار کند. ممکن است بگوییم چرا همه مصرفکنندگان نمیآیند و آدرس کنگره را نمیدانند؟ آقای حکیمی گفتند: «شهر و استان شما زمانی کنگره را جدی میگیرد که شما ساختمانی برای خودتان داشته باشید، زمانی که شما اجارهنشین هستید تفکر افراد این است که اینجا یکسری افراد مصرفکننده و همسفران خاکسترنشین نادار و ناتوان دور هم جمع شدهاند؛ اما زمانی که ساختمانی از خودتان داشته باشید، با تعجب میگویند: اینها این ساختمان را ساختند؟! و آنجاست که آن پوسته شکاف برمیدارد و فکر تمام اعضا و مسئولین آن شهر راجع به کنگره۶۰ تغییر میکند و قطعاً استقبال بهتری صورت میگیرد.»
وقتی در کنگره قرار میگیریم کمکم تغییر میکنیم، چگونه؟ بهمرور زمان و با آموزشها روحمان پرورش پیدا میکند و با پرورش روح، نفس ضعيف میشود، روح ما را به طرف کارهای خوب و درست هدایت کرده و ما سعی میکنیم در صراط مستقیم حرکت کنیم، همچنین با پرورش روح صفات خدا هم در ما متجلی میشود، آنجاست که وارد وادی عشق و محبت میشویم و زیباترین حالت ممکن را پیدا میکنیم، دیگر حساب و کتاب کردن و چرتکه انداختن معنی ندارد و به قدرتی در بخشش میرسیم که با تمام وجود میبخشیم تا زندگیهایی را نجات بدهیم که تا مرز طلاق پیش رفتهاند. باید در نظر داشته باشیم کسانی قبل از ما آمدند و در شهرهای مختلف نمایندگیهایی را راه انداختند و همه دست به دست هم دادند که امروز کنگره در این جایگاه قرار گرفته و اینقدر پیشرفت کرده است، اینجاست که شکوه انسانی خودمان را به نمايش میگذاریم، عشق میکاریم و عشق برداشت میکنیم؛ چراکه به فرموده مولانا هر چیز که در جستن آنی، آنی
بیرون از اینجا دغدغه همه پول شده، اینکه روزبهروز پولشان بیشتر شود، به دارییشان اضافه شود، فلان ملک و زمین را بخرند، حتی از جان خودشان هم مایه میگذارند، از جانی که از همه چیز ارزشمندتر است و بیشتر از آن که دست دهنده داشته باشند، دست گيرنده دارند و میخواهند بیشتر بگیرند، مهندس دژاکام میگویند: «اینها چیزی جز حرص خوردن و بدبختی ندارند و اینکه بهخاطر مال و اموالشان، انتظار مرگشان را بکشند و بچهها و نوهها دنبال این باشند که مال و اموال را تقسیم کنند نتیجه دیگری ندارد.» قضیه کنگره خیلی فرق میکند، اینجا همه افراد خیلی ثروتمند نیستند؛ اما حس و محبت خاصی درونشان است که از آنچه دارند با تمام وجود میبخشند و هرکس در هر جایگاهی که قرار دارد کمک مالی انجام میدهد، همگی با تمام وجود میبخشند، آن هم به افرادی که نمیشناسند و این والاترین کرامت و بخشش است. خداوند در قرآن میگوید: «مَنْ جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا، هرکس کار نیکویی انجام دهد من دهبرابر آن به او میدهم.» منظور از این ده همان یک، دو، سه... و ده نیست؛ دهبرابر، یعنی کامل، کامل ظرفیت کرم کریم، یعنی من خدا، صاحب عالم، کامل هرچیزی را که بتوانم بابت کاری که انجام دادی به تو میدهم.
در حال حاضر کنگره۶۰ در همه زمینهها مشغول خدمت به انسانهاست از درمان اعتیاد شروع شد و کمکم به درمان بیماریهایی مانند انواع سرطانها تعمیم پیدا کرده و مسیر و هدفش مشخص است؛ اما یک آغازی نموده که پايان آن در اختیار ما نیست، مسئله مهم اینکه من چقدر میتوانم در این مسیر تأثیرگذار باشم و چه اثری از خودم بهجا بگذارم. این اجازه و فرصت الان به من داده شده است، پس کاری که الان میتوانم انجام بدهم را به بعد موکول نکنم و بعداً حسرت این را نخورم که چرا از این فرصت استفاده نکردم و آن کار انجام ندادم. خيلیها برای اجازه پهلوانی و نشان در بینشان پیش مهندس دژاکام میروند و ایشان قبول نمیکنند.
گاهی چه زود فرصت از دستمان میرود و دیر میشود و من نمیدانم چهقدر فرصت دارم. خیلی از افراد بیرون از اینجا میگویند: داریم برنامهریزی میکنیم در زمان پیری، مثلاً مسجد یا مدرسه بسازیم یا خیلیها وصیت میکنند بعد از مرگمان این پول را وقف کنید؛ اما به این فکر نمیکنند که چهقدر فرصت دارند تا کی زندهاند و چه بسیار افرادی که الان نیازمند کمک من و شما هستند و آنموقع دیگر هیچ فایدهای ندارد؛ بنابراین چه خوب که تا زندهایم این کارها را انجام بدهیم و امروز روزی است که نه بهخاطر رو دربایستی با راهنما و نه با هیچ کس دیگری، فقط برای اینکه من هستم و خدای خودم و آن چیزی که در درون من وجود دارد؛ باید از این فرصت استفاده کنم. امیدوارم امروز با حس خیلی خوب و انرژی بالا و تشویقهای عالی شما جشن خیلی خوبی برگزار کرده و اتفاق بزرگی را در نمایندگی سیرجان رقم بزنیم.
تایپ: همسفر طیبه رابط خبری لژیون سردار بخش همسفران (لژیون دوم)
عکاس: مسافر سعید
ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
مسافران و همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
694