English Version
This Site Is Available In English

کنگره ما را احیا کرد

کنگره ما را احیا کرد

سومین جلسه از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی عمومی ویژه مسافران و همسفران نمایندگی آبیک هفته گلریزان با استادی مرزبان محترم همسفر سکینه، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر اصغر با دستور جلسه  « گلریزان »  روزپنج‌شنبه 17 آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

هفته جشن گلریزان را تبریک عرض می‌کنم. سال گذشته هفته گلریزان مصادف با افتتاح شعبه آبیک بود و امسال هم خدا را شکر هفته گلریزان مصادف شد با قبولی همسفران و مسافران در آزمون راهنمایی، بنده هم خدمت راهنماها تبریک عرض می‌کنم هم خدمت رهجوهایی که تلاش کردند و در آزمون قبول شدند.

هر مطلبی که توسط مهندس حسین دژاکام مطرح می‌شود یک تفکری پشت آن است؛ بابت روز گل‌ریزان هم ایشان تصمیم گرفتند یکی از همسفران در کارگاه عمومی بنشینند و مشارکت کنند که این افتخار نصیب بنده شد، از مهندس حسین دژاکام سپاسگزارم.

من بابت این تصمیم مهندس بسیار فکر کردم و چیزی که به ذهنم رسید این بود که کنگره محل احیای خانواده‌هاست. احیا یعنی زنده کردن و همه ما با مشکلات وارد کنگره شدیم و وقتی مسافر وارد کنگره می‌شود، جهان‌بینی کار می‌کند و حال او بهتر می‌شود و راهنما به او می‌گوید که همسفر خود را هم به کنگره بیاورد؛ زیرا حضور همسفران باعث می‌شود مسافر سفر بهتری داشته باشد.

حضور همسفر در کنگره باعث می‌شود حال مسافر و شرایط سفر او را بهتر درک کند و می‌داند که یک مصرف‌کننده مانند یک بیمار است باید صبوری کند تا حال او خوب شود. وقتی مسافر سفر می‌کند یک قسمت موضوع حل می‌شود و خانواده به سمت تعادل حرکت می‌کند؛ اما وقتی همسفر همراه مسافر به کنگره می‌آید باعث می‌شود که متوجه سفر مسافر باشد، اینکه مسافر عمداً مصرف نمی‌کند، به‌خاطر لذت مصرف نمی‌کند؛ بلکه گرفتار شده و نمی‌تواند مواد مصرفی خود را کنار بگذارد. همسفر در کنگره جهان‌بینی‌اش بالا می‌رود و زندگی‌کردن را یاد می‌گیرد.

زمانی که ایجنت محترم به من اعلام کردند که استاد باشم به این فکر می‌کردم که راجع به چه چیزی صحبت کنم و روزهایی که تازه متوجه مصرف مسافرم شده بودم؛ مانند یک فیلم از جلوی چشمانم رد شد. من هیچ‌وقت مصرف و تخریب مسافرم را ندیدم؛ اما وقتی فهمیدم مسافرم مصرف‌کننده است حالم خیلی بد شد؛ چون جزو افرادی بودم که مشکلات را به جان می‌خریدم. مشکلاتی مانند نداری، مستأجری و خیلی از مشکلات دیگر را در ذهنم حل کرده بودم؛ اما اعتیاد خط‌قرمز من بود و مسافرم از خط‌قرمز من عبور کرده بود و واقعاً تا دو هفته حال بسیار بدی داشتم؛ بعد تصمیم گرفتم که به یک مشاور مراجعه کنم.

از بچگی شنیده بودم کسانی که اعتیاد دارند زندگی‌شان نابود می‌شود و هیچ تلاشی برای آن زندگی فایده‌ای ندارد و برای من آن روز زندگی‌ام نابود شد؛ اما باز هم به خدا توکل کردم و حرکت کردم. مسافرم می‌گفت من هیچ جا نمی‌روم، نه کمپ، نه NA و در خانه می‌مانم و مسافرم به‌خاطر مصرف مواد فشارخونش بالا رفته بود و ناراحتی قلبی پیدا کرده بود.

درست است که مسافر من مصرف‌کننده شده بود؛ اما هنوز حرمت‌ها در خانه ما باقی بود و بعد به مسافرم گفتم بیا با هم پیش مشاوره و وکیل برویم و مشورت کنیم ممکن است با خود بگویید که امروز روز جشن است روز شادی و گلریزان است چرا به این مسائل گریز زده‌ای اما می‌خواهم بگویم که وقتی ما پیش مشاور رفتیم مشاور به ما گفت که من به شما شربت می‌دهم و درمان می‌کنم مگر کنگره ۶۰ چه‌کار می‌کند؟و من در سایت کنگره ۶۰ را جستجو کردم و آدرس آن را پیدا کردم و ما به کنگره وصل شدیم.

وقتی وارد کنگره شدم همه با محبت با من رفتار می‌کردند صندلی، چایی و... و همه اینها را افرادی که قبل از من آمده بودند انجام داده بودند و حالا نوبت من بود. بعد متوجه لژیون مالی شدم و وارد لژیون سردار شدم، سرداری و دنوری را تجربه کردم. زمانی که من در لژیون مالی عضو شدم وضعیت مالی ما همین بود که همین‌الان هست، می‌خواهم به اعضا بگویم که ما ثروتمند نشدیم؛ اما زندگی‌کردن را یاد گرفتیم.

کنگره ما را احیا کرد، کنگره ما را زنده کرد و من چگونه می‌توانم تشکر کنم؟ روز رهایی؛ مسافرم مرا پهلوان اعلام کرد و من باید از راهنمای مسافرم تشکر کنم که بخشش را به مسافرم یاد داد، نه‌تنها مسافرم از مال خود گذشت؛ بلکه از پهلوانی خودش نیز گذشت و این بخشش بسیار بزرگی بود. از راهنمای خودم تشکر می‌کنم، از مرزبان‌ها تشکر می‌کنم. وقتی به این سپاسگزاری‌ها نگاه می‌کنم به یاد حرف مهندس افتادم که سپاسگزاری سه قسمت دارد: زبانی، قلبی و عمل.

قبل از کنگره تمام مسئولیت زندگی بر دوش من بود و فکر می‌کردم کار درستی است که همه مسئولیت را به عهده بگیرم؛ اما الان آموزش گرفتم که باید صبوری کنم تا مسافرم هم آموزش بگیرد. مسافران باید بدانند که حضور همسفر در کنگره بسیار مهم است چرا که با این آموزش‌ها متوجه چگونه زندگی‌کردن می‌شود و می‌داند که باید بگذارد تا مسافر خودش را پیدا کند.

امیدوارم جشن گلریزان بهانه‌ای باشد تا مسافرانی که همسفر خود را نیاوردند آنها را به کنگره دعوت کنند، وقتی همسفرها آموزش می‌گیرند مسافر متوجه می‌شود که چه خدمتی هم به خود و هم به خانواده خود کرده است.

اکنون من و مسافرم به شکرانه حال خوب خود پهلوان شده‌ایم، نه ارثی به ما رسیده نه ثروت زیادی داریم؛ اما ما تازه یاد گرفتیم که چگونه برای زندگی خود برنامه‌ریزی کنیم و از همین‌جا آرزو می‌کنم که شال پهلوانی را بر گردن مسافر خودم هم ببینم.

تایپ و ویراستاری: مرزبان خبری همسفر آمنه
ارسال خبر: مسافر فرید (لژیون یکم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .