English Version
This Site Is Available In English

فراخوان جشن گلریزان این است که بتوانم به هم نوع خودم خدمت کنم

فراخوان جشن گلریزان این است که بتوانم به هم نوع خودم خدمت کنم

سومین جلسه از دور اول کارگاه های عمومی مسافران و همسفران کنگره 60 نمایندگی دنا، شهرضا؛ با استادی دنور همسفر اکرم و نگهبانی دنور مسافر حسین و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه «گلریزان» در روز پنجشنبه ۱۷ آبان‌ماه ۱۴۰۳ ساعت 16 شروع به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

ابتدا از خداوند متعال سپاسگزارم که برای اولین‌بار در جشن گلریزان این جایگاه را نصیب من کرد، انشاالله که بتوانم حق مطلب را ادا کنم، در ادامه از ایجنت مسافران، ایجنت همسفران و همه بزرگوارانی که این جایگاه را به من سپردند، سپاسگزارم. امیدوارم که جلسه ای پر‌شور و پر انرژی‌ با هم داشته باشیم. جشن گلریزان؛ جشن همدردی، کمک کردن به انسان‌های دردمند و سبک‌بال بودن را خدمت تک‌تک شما مسافران و همسفران تبریک عرض می‌کنم. انشاالله روز دوشنبه و سه‌شنبه که از کنگره به منزل برگشتیم حس و حال خوبی را با خودمان برده باشیم و از عملکرد خودمان راضی بوده باشیم. به نظر من فراخوان جشن گلریزان این است که به هم نوع خودم کمک کنم و نیازی که در دل نیاز دیگران است را برطرف کنم، هیچ اجباری هم نیست که من این بخشش مالی را انجام دهم؛ ولی قبل از اینکه ما در جشن گلریزان شرکت کنیم این دانش و آگاهی به افراد داده می‌شود و بعد فرد نسبت به دیدگاه و تفکرات خودش و رسالتی که دارد، بخشش مالی را در جشن گلریزان انجام می‌دهد. رسالت تک‌تک ما انسان‌ها چیزی نیست جز آنچه که استاد سردار فرمودند: ابتدا آموزش و سپس خدمت درست انجام دادن. این دو مقوله خیلی مهم هستند که من در جشن گلریزان بتوانم سربلند بیرون بیایم. دو بالی که می‌تواند انسان را به ارتقا برساند علم و عمل می‌باشد که علم در پرتو آموزش‌هایی است که در کنگره‌۶۰ می‌گیریم و عمل همان بستر خدمتی است که فراهم شده است. تک‌تک ما در بستر خدمت قرار می‌گیریم برای اینکه بتوانیم بیشتر به جایگاه انسانیت خودمان پی ببریم و گره‌های درونی خود را باز کنیم. همان‌طور که می‌دانید علم کنگره بر راستی و درستی دلالت می‌کند. علم کنگره، علمی است که تجربه شده و سند بدون نقص است. پس خدا را شکر در قسمت علم ما مشکلی نداریم و علم در کنگره ثابت شده است و قسمت دوم که عمل به دانسته‌ها است. در طی مدتی که به کنگره می‌آیم چقدر از آموزش‌ها را عملی کرده‌ام؟ هر چقدر که دانسته‌هایم را عملی کرده باشم، قطعاً در جشن گلریزان می‌توانم آن قدم درست را بردارم و خدای نکرده عذاب وجدان هم نمی‌گیرم؛ اما زمانی که من دانسته‌هایم را عملی نکرده باشم در جشن گلریزان دچار شک و تردید می‌شوم یا نیروهای بازدارنده در این زمینه موفق می‌شوند که من را از این عمل مهم و خیر دور کنند. چرا من باید در جشن گلریزان شرکت کنم؟ برای چه باید از مالم ببخشم؟ چرا باید راهنما یا خدمتگزار شوم؟ و جواب تک تک این چراها می‌تواند ماهیت عمل من را نشان دهد و دیگر اینکه می‌تواند ماندگاری من را مشخص کند. در کنگره این دوبال علم و عمل یا همان آموزش و خدمت به من داده شده است، به‌خاطر اینکه رشد کنم و به جایگاه انسانی خودم نزدیک شوم. به قول استاد سیلور: «انسان مقام انسانی خودش را در جایی، جا گذاشته است و خود بر آن آگاه نیست، باید آن را بیابد.» پس برای اینکه بخواهم مقام انسانی خودم را پیدا کنم باید چه کار کنم؟ باید مسیر درست را پیدا کنم، آموزش ببینم و بعد خدمت انجام دهم. چیزی که واضح است، ما مسیر درست را پیدا کرده‌ایم و در کنگره قرار گرفتیم، آموزش نیز می‌گیریم و یکی یکی جایگاه‌های خدمتی را سپری می‌کنیم.

آقای مهندس می‌گویند: آبروی علم به عملش است. اگر من یک مورد از چیزهایی را که در سی‌دی گوش می‌کنم، در آن هفته عملی کنم؛ قطعاً در زمان بخشش مادی یا معنوی، بهتر می‌توانم عمل کنم. آقای مهندس گفتند، در کنگره این همه آموزش می‌گیریم باید خروجی نیز داشته باشیم، این‌گونه نیست که ما بخواهیم کوله‌باری از علم شویم؛ اما حرکتی نکنیم. من خودم را مثال می‌زنم این همه درس خدمت، بخشندگی، گذشت و ایثار گرفته‌ام، آیا توانسته‌ام به مرحله عمل برسانم یا اینکه خدایی ناکرده نیروهای بازدارنده موفق شدند؟ بنابراین بد نیست یک تلنگری به خودم بزنم، برگردم و آموزش‌ها رامرور کنم که به باتلاق یا گنداب تبدیل نشوم. امیدوارم که همه ما بتوانیم این تلنگر را به خودمان بزنیم که در سیستم الهی، دارم چه کار می‌کنم از این همه رفتن و آمدن، نشستن و آموزش گرفتن می‌خواهم چه کار کنم؟ یک صندلی را در طول یک‌سال یا بیشتر اشغال کرده‌ام، می‌روم و می‌آیم، چقدر عوض شده‌ام؟ یک شخص مصرف‌کننده نه‌تنها اعتیاد از وجود و زندگی‌اش بیرون می‌رود و درمان می‌شود؛ بلکه باید صفات اعتیادش نیز بیرون برود. همسفر هم همین‌طور، درست است که او اعتیاد نداشته؛ ولی خیلی صفات دیگری داشته است که به‌واسطه آموزش‌ها؛ قطعاً باید روی خودش کار کند تا این صفات را تغییر دهد. این تلنگری که می‌گویم را باید در جشن گلریزان به خودم بزنم، با یک فلش‌بک به عقب برگردم و زندگی قبلم را مرور کنم تا بتوانم بهتر از آن نتیجه بگیرم. این را هم بگویم که اگر قدم کوچکی را در کنگره بردارم حال با پرداخت ۵۰۰‌هزار تومان یا ۶۰۰ میلیون، قطعاً منفعتش به خودم برمی‌گردد؛ ولی به خودم فکر کنم و ببینم می‌خواهم قدمی برای کنگره بردارم یا اینکه می‌خواهم چوب لای چرخ کنگره بگذارم. یک سری‌ها شاید این اتفاق برایشان بیفتد که نه‌تنها قدمی برنمی‌دارند و کمکی نمی‌کنند؛ بلکه خدایی نکرده دچار حاشیه و معرکه‌ گیری می‌شوند و یادشان می‌رود که برای چه وارد کنگره شده بودند. ابتدای صحبتم در مورد انسانیت بود و اینکه گفتم باید به جایگاه انسانی برسیم. معنای واقعی انسانیت؛ یعنی اینکه من بتوانم از درد و رنج بشر در حد توانم بکاهم. چقدر می‌توانم این کار را انجام دهم؟ به‌قول آقای مهندس فرقی نمی‌کند که این شخص یا این انسان مسیحی یا مسلمان باشد، سفید پوست یا سیاه پوست باشد و همشهری خودم باشد یا نه، برای کنگره‌۶۰، این مهم است که از درد یک انسان بکاهد. آقای مهندس نگفته‌اند ایرانی باشد یا خارجی گفتند انسان باشد. مورد دیگر اینکه من بتوانم خداگانه باشم، صفات خداوند را در درون خودم متجلی کنم. خداوند خیلی صفات دارد که من در وجودم می‌توانم داشته باشم؛ مثل رحمان، رحیم و ستارالعیوب بودن. کدام یک از این صفات را در درون خودم دارم؟ آمده‌ام که تغییر کنم نیامدم که همان آدم سابق باشم. آقای مهندس همیشه در صحبت‌هایشان می‌گویند، فردی که وارد کنگره می‌شود، اگر آموزش‌ها و جهان‌ بینی‌ را درست روی خودش کاربردی کرده باشد باید با فردی که در بیرون از کنگره است، خیلی فرق کند. در خیلی از موقعیت‌ها، خیلی کارهای اشتباه کردیم و به درگاه خداوند توبه کردیم، اشک ریختیم، گفتیم خدایا من را ببخش و خداوند به راحتی ما را بخشید. حال من چقدر بخشنده هستم چه بخشش مالی چه بخشش معنوی فرقی نمی‌کند، منِ انسان در قسمت بخشش خیلی مشکل دارم، خدای من به این بزرگی به‌ راحتی از یک کار ضد‌ ارزشی که من انجام داده‌ام می‌گذرد و مرا می‌بخشد؛ ولی من نه خودم را می‌بخشم و نه دیگران را، حتی حاضر نیستم که این صفت را در درون خودم پرورش دهم. متأسفانه یک سری انسان‌ها به واسطه مسائلی که برایشان پیش می‌آید، فقط غرق در صفات منفی می‌شوند و در درون خودشان کینه، نفرت، انتقام‌جویی، حرص و طمع را خوب نگه می‌دارند و به قول آقای مهندس می‌چسبند به قاقالیلی‌های این دنیا و اصلاً حواسم نیست این صفاتی که من دارم چه کمکی می‌تواند به من کند، غیر از اینکه جواب پس دهم. اگر بخواهم قدم خیر و مثبتی بردارم باید صفات درونم را عوض کنم باید مهر، محبت و بخشش را جایگزین آن‌ها کنم یا اینکه بتوانم عیب دیگران را بپوشانم. خیلی وقت‌ها عیبی از کسانی دیدیم، آیا توانسته‌ایم آن را بپوشانیم؟ آنقدر خداوند عیب ما را پوشانده و مشخص نکرده؛ ولی ما تا یک عیب کوچک از کسی می‌بینیم، خیلی بزرگش می‌کنیم و شاید بر‌ اساس نادانی و نا آگاهی پخش می‌کنیم. این محبّت که در کنگره‌۶۰ از آن صحبت کردیم به‌صورت زبانی است و یا در وجودم و قلبی است؛ یعنی از درد و رنج دیگران من نیز دلم به درد می‌آید یا برایم مهم نیست؟ در نهایت با زبانمان یک مقدار احساس همدردی کنیم، آیا قلباً توانستیم یک قدمی برایش برداریم یا یک کمک مالی در شرایطی که برایش پیش‌ آمده انجام دهیم؟ آقای مهندس دارند روی بیماری‌هایی که لاعلاج است تحقیق می‌کنند، تحقیقاتشان هم خیلی عالی بوده و به جاهای خیلی خوبی هم رسیده است. به این موضوع فکر می‌کردم که چرا آقای مهندس فقط درمان اعتیاد را پیدا نکردند و در ادامه کار، به فکر سرطانی‌ها و ام‌اس و کولیت الستراتیو نیز بودند و در مورد این چیزها تحقیق کردند؟ چرا نگفتند که یک شخصی آمده کنگره اعتیادش درمان شده در کنارش سرطان او نیز درمان شد؟ چرا پیگیری کردند؟ می‌توانستند تحقیقاتشان را در همین زمینه اعتیاد نگه دارند، به‌خاطر اینکه درد و رنج بشر برایشان مهم بود و دلشان نمی‌آمد که عضوی از بدن یک فرد به علت سرطانی که در وجودش است، بریده شود.در مصاحبه‌ای در سایت اصلی از مسافر نعمت، همسفر زهرا و پسرشان آقا ابوالفضل که از شعبه شیخ بهایی هستند، خواندم از پسر ۸ ساله پرسیده بودند چه حسی داری که در راستای اهداف کنگره کمک مالی کرده‌ای؟ و او در جواب گفته خیلی حس خوبی دارم که توانستم یک کمک مالی کوچک داشته باشم و امیدوارم که هیچ بچه‌ای نخواهد به‌خاطر سرطان موهای خود را از ته بتراشد. یک بچه‌ای در این سن بخواهد این چنین تفکری را داشته باشد وای بر احوال من که نتوانسته‌ام هنوز از آن تفکرات خودم را بیرون بکشانم. چقدر این پدر و مادر آموزش‌های کنگره را در خانه خوب کاربردی کرده بودند که روی بچه نیز تأثیر گذاشته بود. قطعاً این پسر به این سیستم وصل شده که این صحبت را کرده است. خانم شانی در صحبت‌هایشان در سایت آکادمی فرموده بودند که پدر و مادری که فرزند خودشان را پهلوان می‌کنند از آن فرزند محافظت می‌کنند. حالا من از این محافظت در ذهن خودم گفتم که تک‌تک آن افرادی که می‌آیند عضو لژیون سردار می‌شوند از ۶ میلیون گرفته تا ۶۰۰ میلیون، خودشان و بچه‌هایشان را بیمه لژیون سردار می‌کنند و استاد سردار محافظ زندگی ما است. امیدوارم که به قول استاد امین همیشه بیدار باشیم و هر روز بیدار بودن را تمرین کنیم تا بتوانیم هر سال در جشن گلریزان صد خودمان را بگذاریم. بیدار باشیم نه اینکه زنده باشیم؛ چون بیدار بودن با زنده بودن فرق می‌کند. زنده بودن؛ یعنی اینکه من مطلب را درک کرده‌ام و فهمیدم که چقدر بخشش، ایثار و گذشت خوب است؛ اما در مرحله اجرایی توانایی ندارم؛ اما شخصی که بیدار است در مرحله عمل خیلی راحت می‌تواند این کار را انجام دهد و دست و دلش نمی‌لرزد. کسی که زنده است توانایی اجرا را ندارد به خاطر اینکه در خواب غفلت فرو رفته؛ ولی کسی که بیدار است، دیگر خواب غفلت وجود ندارد. امیدوارم تک‌تک ما بتوانیم حتی به سر سوزنی بیدار باشیم و همیشه این بیداری را درون خودمان داشته باشیم. از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید متشکرم.

(رهایی از بند اعتیاد مسافر بهنام رهجو راهنما محترم مسافر حسین لژیون یکم)

 

تایپ: همسفر فرشته رابط خبری لژیون پنجم، همسفر سمیه رابط خبری لژیون ششم و همسفر مهناز رابط خبری لژیون هشتم 

ویرایش: همسفر زهرا لژیون هفتم (مسئول سایت همسفران) 

بازنگری و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم (مسئول سایت مسافران)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .