English Version
This Site Is Available In English

رهایی برایم میلیاردها ارزش دارد

رهایی برایم میلیاردها ارزش دارد

دومین جلسه از دور اول سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره‌۶۰ نمایندگی صبا به استادی پهلوان مسافر میثم، نگهبانی مسافر حسین و دبیری پهلوان مسافر مهدی با دستور جلسه «گلریزان» در روز چهارشنبه ۱۶ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
سلام دوستان میثم هستم مسافر. در ابتدا از جناب مهندس و خانواده محترم‌شان سپاسگزارم و از ایجنت و مرزبانان شعبه تشکر می‌کنم که اجازه دادند خدمت کنم. دست همه‌درد نکند، گلریزان خیلی خوبی را برگزار کردید و رقم بالایی را قبول کردید. از دید بنده همه شما پهلوان هستید چون مطمئن هستم ۱۰۰ درصد خود را گذاشته‌اید. سال ۹۹ که وارد کنگره شدم حالم خیلی خراب بود و در اوایل سفرم گیج شده بودم و نمی‌دانستم کجا هستم. زمان گلریزان فرا رسید و بنده فقط ۴۰۰ هزار تومان پول داشتم و مبلغ ۲۰۰ هزار تومان را با عشق تقدیم کردم.

بعد از شش ماه که از سفرم گذشت حالم بهتر شد، نیت کردم بعد از رهایی، شعبه‌ای در محله خود احداث کنم. با خود گفتم ۵۰۰ متر از زمینی را از سهم مادرم بخرم و خودم شعبه دایر کنم و با قصد و نیت حرکت کردم و مشکل ۳۰ ساله زمین‌های آن‌جا را حل کردم و به عنوان کمیسیون ۵۰۰ متر را به بنده دادند. در این زمان نیروهای منفی افکار بنده را درگیر کردند که می‌توانی از این زمین به خوبی درآمد کسب کنی و تا صبخ ذهنم درگیر این موضوع بود. بلند شدم و رفتم دفتر خانه‌های زیادی را گشتم اما هیچ کدام باز نبودند و به آقای اردلان راهنمای محترم زنگ زدم و شماره ثبت کنگره را از ایشان گرفتم و رفتم حسن آباد و سند را واگذار کردم و نیروهای منفی بنده را رها کردند.

کم‌کم جلو آمدم و دنور شدم و بعد برای پهلوانی اقدام کردم. داستان پهلوانی بنده این‌گونه است که برادرم پهلوان شد و گفتم چرا این کار را کردی این پول را می‌دادی برای هزینه شعبه جدید، گفت یک بار لژیون سردار برو آن‌وقت پهلوان می‌شوی. آقا مهدی شال و قرآن خودش را گرفته بود ولی خودشان حضور نداشتند، بنده ناخودآگاه عکسی با شال پهلوانی گرفتم و با آقای فتوحی نیت کردیم تا پهلوان شویم. رفتم لژیون سردار و فردی مشارکت کرد و گفت زمینی دادم و دو پهلوانی می‌خواهم. رفتم نزد جناب مهندس و موضوع زمین خود را با ایشان در میان گذاشتم. با خنده گفتتند که آن زمین برای منطقه خودتان است و گفتم شال و قرآن را دوست دارم و جناب مهندس گفتند که برو پهلوانی را اعلام کن و دستش را باز کرد و مرا در آغوش گرفت. در آن لحظه از تمام دنیا رها شدم.

من مالی را که داشتم نمی‌دیدم و فقط می‌خواستم به سرمایه‌ام اضافه کنم و از دارایی خود نمی‌توانستم استفاده درستی بکنم. سفر جونز هم خیلی کمک کرد و تعدادی از گره‌های زندگیم باز شد. رهایی برای بنده میلیاردها ارزش دارد. زمانی که وارد کنگره شدم برای خانواده‌ام الگو شدم و برادرانم یکی یکی رها شدند و حتی پدرم با هشتاد سال سن رها شد و در حد خود در کنگره خدمت کردند. با برادرم رستوران بودیم و هر دو در حالت نئشگی قرار داشتیم و بیست هکتار زمین را به قیمت هشت میلیارد تومان فروخته بود. مواد مصرفی‌خود را نشانم داد و گفت راضی هستم تمام این چک‌ها را بدهم اما این مواد را مصرف نکنم. الان آن زمین بالای صد میلیارد ارزش دارد اما رهایی از مواد بسیار با ارزش‌تر است. حساب که می‌کنم می‌بینم حدود ماهی صد میلیون هزینه مصرف موادم بود. بنده کاری برای کنگره نکردم، نسبت به آموزشهایی که در کنگره دیدم، رهایی پدرم و برادرانم، این‌ها خیلی ارزشمند است. کارهایم همه خوابیده بود و در زمان مصرف می‌گفتم: از فردا این کار را می‌کنم، آن کار را می‌کنم و همه آنها در حد حرف بود و هیچ کاری نمی‌کردم.

خیلی‌ها درگیر مواد هستند و حتی چندین بار کنگره آمدند و رفتند، اما هنوز رها نشدند و زندگی‌هایشان با مشکلات زیادی همراه است. زمان مصرف آنقدر حالم بد بود که دیر وقت به خانه می‌آمدم و با خانواده درگیر بودم. چشمانم بسته بود، درختان باغ‌مان را نمی‌دیدم و محصولات باغ را از خانه پدرم برمی‌داشتم. اما الان ساعتها در باغ از درختان مراقبت می‌کنم و از کنار آنها بودن لذت می‌برم. این ارزشمند است. انشاالله که همه شما جایگاه پهلوانی را تجربه کنید. ممنون از این‌که به صحبت‌های بنده توجه کردید.

تهیه و ارسال: مسافر حبیب
خدمتگزاران سایت نمایندگی صبا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .