سلام دوستان عارف هستم مسافر آخرین آنتی ایکس شیره و تریاک مدت 11 ماه و 14 روز سفر کردم روش دی اس تی داروی درمان شربت اوتی راهنمای محترم سفرم اول راهنمای محترم آقا محمد رضا نجف خانی لژیون نهم شعبه کاسپین قزوین و در سفر دوم آقا جواد سلطان خواه لژیون 18 ورزش در کنگره شنا فوتسال رهایی 3 سال و 11 ماه و 15 روز در ادامه سفر سیگار داشتم با راهنمایی آقا جواد رهایی 2 سال و 8 ماه .
اول از همه هفته گلریزان رو به همه تبریک عرض میکنم و اول ازر همه به آقای مهندس خانواده محترمشون تشکرمیکنم از آقای مهندس که چنین بستری رو فراهم کردن که ما بتوانیم به اون آرامش درونی و اون صور پنهانمون دسترسی پیدا کنیم و بتوانیم ببخشیم و بخشیدن رو یاد بگیریم شاید قبل از کنگره ما معنی بخشیدن رو یک جور دیگه متوجه بودیم و بخشش داشتیم و اون معنای بخشش وطعم شیرین بخشش رو اون لذت بخشش رو که در کنگره داریم حس میکنیم رو خب اون رو نداشتیم اگر بخواهم از اتفاقاتی که در در این مدت که دکنگره بودم کمی صحبت 8 ماه سفر بودم که وارد لژیون سردار شدم با اجازه راهنمام و وارد لژیون سردار شدم خیلی برام تازگی داشت فکر میکردم که کسانی که در سفر اول خوب سفر میکنند و به حرف راهنماشون گوش می دهند از یک مرحله ای وارد لژیون سردار میشوند و فکر میکردم که مرحله به مرحله است فکر میکردم همه باید یک جا دریک لژیونی باشیم من اوایل اینجوری فکر میکردم بعد از این که وارد لژیون سردار شدم وصحبت هایی که از پیش کسوتان شنیدم از آقا محمد رضا محمدی از آقا رضا سبز علی زاده از اکبر آقا حسنی ها از آقا محسن حسنی ها و دیگر دوستانی که پیش کسوت بودن و دیگر دوستانی که صحبت هاشون رو میشنیدم متوجه شدم کنگره 60 مستقل هست و روی پای خودش ایستاده وخود اعضا دارن کنگره رو میچرخونن ، من از لحاظ موقعیت مالی وضع مالی خیلی خیلی خوبی نداشتم ولی خب در حد این بود که بتوانم در حد دنوری شرکت کنم سال 98 دنوری خودم رو اعلام کردم ومبلغ 56 میلیون در گلیزان من واریز کردم و صحبت از بخشش و کلمه دنور که اومد عنوان بخشش رو به دنور ها داده بودن آقای مهندس و بعد از مدتی که نشان دنوری رو داده بودن دیدم .کنار دسته این انگشتر جناب مهندس حک کردن که :
آنچه باور است محبت است .
و برای من عارف نقطه ی آغازی از اونجا شروع شد که با بخشش این پول بدون هیچ چشم داشتی فقط فکرم این بود یتوانم اون زحماتی که کنگره 60 برای من انجام میدهد و من دارم از اون اعتیاد اون تاریکی ها به راحتی خارج میشوم و دارم از نقطه ها به نقطه های نورانی میرسم خب این مبلغ در مقابل این کار چیزی نبود ، بعد از این که رهایی گرفتم در شعبه هیدج شعباتی بزگزار شده بود که با دوستان به شهر هیدج رفتیم ولزیون سردار که اون جا بود آقای زرکش صحبت از پهلوانی و گذشت و او نقطه ی نوری که من سال ها دنبالش بودم و برای من نامفهوم بود اونجا شاید برای من جرقه ای خورد و به این فکر کردم که من میتوانم در این جایگاه قرار بگیرم از انجا که برگشتیم چندین روز و چندین شبانه روز من حساب کتاب میکردم که آیا من اعلام کنم میتوانم از پس این مبلغ بر بیام یا نه و خوشبختانه یک اتفاقی برام افتاد و اون راهی که قرار بود و اون چیزی که در ذهنم میگنجید رو عملی کنم و خوشبختانه اون چیزی که آقای مهندس اعلام کرده بودن رو خوشبختانه بتوانم تعهدم رو انجام بدهم .
وقتی نشان پهلوانی و کلام الله رو از دستان آقای مهندس دریافت کنم.
جایگاه پهلوانی از روزی شروع شد که آقای مهندس اون شال رو به من دادن و اون کلمه قشنگی که در روی جلد کلام الله نوشته بودن که :
پهلوان کسی است که در غم و شادی دیگران شرکت کند و بتواند به دیگران کمک کند و ببخشد .
این کلمه خیلی برای من پر محتوا بود و خیلی دوست داشتم به اون جایگاهی که مد نظرم بود برسم خب جایگاه پهلوانی همون طور که ما آموزش های کنگره رو دیدیم باید توی اون جایگاه قرار بگیری تا به اون نقطه برسیم یعنی یک خط راست که بتوانی بهش برسی بعد سال بعد شد گلریزان رسید من اشتیاق زیادی داشتم و این جایگاه انقدری که به من خیر و برکت معنوی در زندگی من ایجاد کرده بود و یک آرامش خاصی به زندگی من برگشت ، جدا از این که اعتیادم درمان شده بود جدا از این که بدنم به تعادل رسیده بود جدا از این که میتوانستم خوب فکر کنم و خوب زندگی کنم برای من خیلی لذت بخش بود جایگاه پهلوانی رو میتوانم اینجوری توصیف کنم یک مادر وقتی که میخواهد به بچه اش شیر بدهد به محض این که بچه صداش در بیاد بدون درنگ به بچه اش شیر میدهد و اون بچه نمی داند این شیر چه فرایندی رو پشت سر گذاشته و مادر این رو بدون منت بدون این که چیزی بخواهد از بچه اش با عشق و محبت این شیر رو میدهد به بچه اش روز به روز با خوردن این شیر قد میکشه بزرگ میشه و مادر هم هیچ توقعی ندارد وهر بار که این کار رو میکنه لذت میبره هر بار از دادن این شیر به بچه اش لذت میبره شاید طی روز بار ها و بارها تکرار میکند برای من عارف معنی پهلوانی این طوری رغم خورد .
و خداوند این فرصت رو بهم داد تا بتوانم این رو تمدید کنم و با صحبتی که با آريالای زرکش انجام شد فرمودند که شما میتوانید این موقعیت رو به همسفرات بدهی و خودت این جایگاه رو کسب کردی و خانواده وهمسفرای شما هم میتوانند در این جایگاه باشند واشاره کردن به آقای مهندس الگوی ما که آقای مهندس خودشون پهلوان شدن سال بعد پسرشون سال بعد دخترشون وهر سال یکی از اعضای خانوادشون به این جایگاه بودن ورسیدن منم به این فکر رسیدم برای سال بعد همسفرمو بردم پیش آقای مهندس و کسب این جایگااه رو پرداخت کردم خدا روشکر این پهلونای بین خانواده بود وبا اشتیاق فراوان یک مقدار فراز و نشیب داشت و آقای مهندس گفتن یک مقدار رسیدن به این جایگاه همراه درد باشد حسش بهتر است و این حس برای باردوم به من انتقال داده شد و حس خیلی قشنگی هست سال اول چون که اولین پهلوان قزوین بودم خیلی ها از من میپرسیدن حس و حال پهلوانی چجوری هست تا بتوانم این حس وحال رو خوب بهش انتقال بدهم و همیشه پیش خودم میگفتم عنوان کردن این جایگاه به دیگران چقدر کار سختی است و همین به مرور زمان که گدشت سال آینده دیگر دوستان اعلام پهلوانی کردن خداروشکر کردم و گفتم همین که از من کسی میپرسه پهلوانی چجوری هست خیلی ها روجوع میکنند به نفر بعدی الان فکر میکنم قزوین نزدیک 10 تا پهلوان باشد باز هم خداروشکر میکنم در این جایگاه هستم و جایگاه پهلوانی جایگاهی هست که یک دریای بی کران هست دریایی که به اقیانوس میرسه و هر کس میخواهد بداند جایگاه پهلوانی چی هست باید خودش تجربه کند که لدت اون جایگاه رو بکشد خداروشکر که من عارف لیاقت و توفیق این رو داشتم که در این دریای بیکران شناور باشم .
ممنونم از اینکه توجه کردین .
- تعداد بازدید از این مطلب :
107