English Version
This Site Is Available In English

بخشش وابستگی‌ها را از بین می‌برد

بخشش وابستگی‌ها را از بین می‌برد

جلسه دهم از جشن گلریزان کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگرۀ ۶۰، نمایندگی ارتش؛ با استادی پهلوان مسافر رضا، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه «گلریزان» در روز چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر. این هفته را تبریک می‌گویم و خدا را شکر می‌کنم که جشن گلریزان خیلی خوب برگزار شد و هر کدام از ما توانستیم در حد توانمان در این جشن مشارکت داشته باشیم. در اوایلی که لژیون مالی شروع به کار کرد، همه چیز خیلی ساده بود و دغدغه ما گذراندن مسائل روزمره بود و به‌صورت تخصصی راه و هدفی نداشتیم و آن شروع کار ما بود؛ ولی امروز می‌بینیم که لژیون سردار به چه جایگاه و هدفی رسیده است. در مبحث درمان، آن زمانی که جرقه در ذهن من زده شد تا انتهای مسیر رفتم و در مبحث لژیون سردار نیز برای من این اتفاق افتاد و تا امروز خدمتگزار هستم.
ما ابتدا در شعبه اوین بودیم که مالکیت آنجا برای شهرداری بود. به دلایل مختلف آنجا را از ما گرفتند و قرار شد جلسات و لژیون‌ها در پارک طالقانی برگزار شود. در شرایطی که مردم در پارک تردد می‌کردند ما باید اعلام سفر می‌کردیم و شخصاً برای من جلوی مردم روی صندلی نشستن خیلی کار سخت و دشواری بود. حدود شصت الی هفتاد درصد از بچه‌های نمایندگی به آنجا نیامدند! آن روزها بیشترین دغدغه ما این بود که جا و سر پناهی برای خودمان داشته باشیم. لژیون سردار امروزه به جایی رسیده است که همه از هم سبقت می‌گیرند تا خدمت مالی داشته باشند و بدون شک دیگر کسی جلودار این قضیه نیست و همین‌طور سال‌به‌سال پیشرفت لژیون مالی را مشاهده خواهیم کرد.
وقتی من وقتی چیزی را می‌بخشم مانند آن است که خودم را آزاد می‌کنم و یک بند از خودم باز می‌کنم. تجربۀ خدمت مالی مانند تجربه‌ای است که در سفر خود احساس می‌کنیم. وقتی من از مواد مصرفی‌ام گذشتم و به کنگره اعتماد کردم، به من چیز بهتری داده شد. هر کدام از ما اگر یک‌پنجم مواد یا سیگار خود را دادیم و چیز بهتری به ما داده نمی‌شد الان در این جایگاه نبودیم. به‌طورقطع با بخشیدن سیگار و مواد به من چیز بهتری داده شد. اوایل اعتقادی نداشتم که بخشیدن مال به من برکت می‌دهد؛ ولی با خودم گفتم بگذار انجام بدهم. دیدید که ما از سبد شروع می‌کنیم و به لژیون سردار، دنوری و پهلوانی می‌رسیم. چرا؟ چون حتماً چیز بهتری به من داده شده است که اگر نبود که کسی این کار را نمی‌کرد.
اگر زمانی که به‌عنوان تازه‌وارد وارد شدیم، کسی از ما می‌پرسید که حاضر هستی چقدر بدهی که دیگر خمار نباشی؟ قطعاً اگر از من می‌پرسیدند می‌گفتم هر چیزی که بخواهید حاضر هستم بدهم و یا اینکه اگر از من بپرسند که چقدر حاضری بدهی که دیگر فرزند یا عزیزانت مریض نباشند، من می‌گفتم کل زندگی‌ام را چون درمان شده‌ام و دیگر اولویت من مواد مخدر نیست و می‌توانم به خانواده‌ام برسم.
وقتی آقای مهندس یک فرمان را صادر می‌کنند ابتدا خودشان اجرا می‌کنند. در بحث درمان ابتدا خودشان را درمان کردند و در بحث پهلوانی هم اولین پهلوان خود ایشان بودند. به‌خاطر دارم که اولین حضور من به اصرار یکی از راهنماهای شعبه بود و دلیل این موضوع این است که راهنماها فقط مسیر را به ما نشان می‌دهند و تصمیم با خود ما است. من وارد لژیون سردار شدم و به‌واسطهٔ این موضوع، مدام برکت وارد زندگی من شد.
این بخشش در جشن گلریزان باعث شد که ما وابستگی‌های خودمان را از بین ببریم و وقتی من از مادیات بگذرم، نگران آن نباشم و امید داشته باشم که زندگی پایین و بالا دارد، در نهایت به آرامش می‌رسم و به راه خود ادامه می‌دهم. وقتی که متوجه کاری که انجام می‌دهید باشید، مثل ورزشکاری خواهید بود که می‌داند چه کاری انجام می‌دهد و به عضلات خودش فشار وارد می‌کند تا به رشد عضلانی برسد. دقیقاً در بحث بخشش مالی هم می‌بایست یک فشار مالی به ما وارد شود تا بتوانیم رشد کنیم.
در بحث پهلوانی هم تصمیم اولیه کار برای من سخت بود و انگار می‌خواستم از ترس به شجاعت برسم. وقتی این کار را انجام دادم، انگار موانع یکی پس از دیگری از سر راه من برداشته شد. به نظر من این فرصتی است که به من داده شده است و شاید در خیلی جاهای دیگر بتوان کمک مالی کرد؛ ولی اینجا جایی است که من به درمان رسیده‌ام و از تاریکی‌ها بیرون آمده‌ام. من می‌دانم که این کمک‌های مالی در کجا هزینه می‌شوند و با خیال راحت کمک می‌کنم و می‌دانم که کنگره با ساخت دانشگاه به کجا ختم می‌شود.
وقتی من در اینجا خدمت مالی انجام می‌دهم انگار خانه خود من است و در اینجا آرامش دارم. تمامی دوستانی که به‌اندازه خودشان کمک کردند درست مثل این است که من در لشکر سردار ثبت‌نام کرده باشم و قطعاً کائنات حق و حقوقی را به من خواهد داد. درست است که ما بی چشم داشت این کار را انجام می‌دهیم؛ ولی خداوند همیشه پشتوانه من خواهد بود چون خداوند سریع‌الحساب است. از این موقعیت استفاده کنیم؛ چراکه همه چیز در کنگره مثل یک پکیج است و اتفاق خوب با تک‌تک کارهایی که در مسیر انجام می‌دهیم، اتفاق می‌افتد.
خیلی‌ها دوست دارند به شخصی کمک می‌خواهد، کمک کنند؛ ولی آیا اطمینان داریم که طرف مقابل حقیقت را می‌گوید که نیازمند است یا خیر؟ ولی اینجا چه اتفاقی می‌افتد؟ وقتی من وارد لژیون سردار شدم و به جایگاه دنوری رسیدم، دیگر مبلغ ورودی لژیون سردار برای من مبلغ کمی است؛ چون من بزرگ شده‌ام و تمامی لطفی که آقای مهندس در حق من انجام داد این بود که من را بزرگ کرد.
قدردان تمام کسانی هستم که این آموزش‌ها را به من دادند. وقتی صحبت‌های آقای زرکش و یا دیگر دوستان لژیون سردار را گوش می‌دهیم واقعاً انگار دنیای دیگری است. از تمامی خدمتگزاران شعبه، ایجنت قبلی و جدید و رهنماهای زحمت‌کش شعبه تشکر می‌کنم. زمانی که رفتم اجازه پهلوانی را از آقای مهندس بگیرم واقعاً حسی را تجربه کردم که در زمان رهایی تجربه نکرده بودم و خدمت ایشان عرض کردم که شما همه چیز را به من دادید.
زمانی که افراد تازه‌وارد شروع به سفر می‌کنند بعد از یک مدت متوجه می‌شویم که چقدر افراد تغییر می‌کنند و گوهر وجودی آنها تغییر می‌کند. این همان سفر از عمق تاریکی‌ها به روشنایی‌ها است.
از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید خیلی ممنون و سپاسگزارم.

تایپ: مسافر محمد و مسافر سعید
تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا
نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .