زمانیکه وارد سفر اول شدم، در مورد لژیون سردار سخنانی میشنیدم؛ اما اجازه ورود به این لژیون را نداشتم. در اواخر سفر اول بود که توانستم حس لژیون سردار را درک کنم و در ادامه بتوانم با بخشش، به خودم خدمت کنم. از آن موقع، سه سال میگذرد و من طی این مدت، تشنهتر از قبل، خواهان حضور در این لژیون هستم؛ چراکه من را با دنیای دیگری آشنا کرد، دنیایی که قطعاً هر شخصی؛ بایستی خود بوی آن را استشمام کند تا متوجه حس بخشش، عشق و محبت، در درون خود بشود. به راستی که چه لذتی دارد؛ آن کسی که میبخشد و به دنبال باز پس گرفتنش نیست، اینان افرادی هستند که از عصاره جان خود نیز در این راه میبخشند؛ زیرا میدانند که هر اندازهای ببخشند از درون قدرتمند میشوند و میتوانند جهان و انسانها را از دید دیگری به تماشا بنشینند. اعضای لژیون سردار با این گذشت، بندهایی که سالیان سال به دست و پای خود گره زده بودند را آرامآرام باز میکنند تا مسیر رسیدن به قدرت مطلق را به زیبایی و شکوه فراوان بپیمایند. آری اکثریت افراد در کنگره به این باور رسیدهاند که آنچه را میبخشند، متعلق به آنها و توشه راهشان در بعدهای دیگر است. حضور در لژیون سردار همواره برای من تلألؤ ایمان، روشنایی و امید بوده است. از قدرت مطلق خواهانم که تفکر بخشش را در درون من به وسعت دشتهای پهناور بگستراند تا جهان ذهنی خود را در پرتو این مهم، گلستان کنم و به همراه خانوادهام بتوانیم در بالاترین خدمات مالی و علمی کنگره، قدمی هرچند کوچک برداریم. به خاطر ایجاد چنین بستری از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان بسیار سپاسگزارم. همچنین از راهنمایانی که راه رسیدن به حال خوش را به ما نشان دادهاند نیز کمال تشکر را دارم.
نویسنده: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
تنظیم و ارسال: نگهبان سایت همسفر زینب (لژیون اول)
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
136