English Version
This Site Is Available In English

ایمان به وعده خداوند

ایمان به وعده خداوند

جلسه یکم از دور سی و هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره۶۰ نمایندگی شیخ بهایی اصفهان با استادی مسافر مجید، نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه «گلریزان» سه‌شنبه ۱۵ آبان  ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ برگزار شد.

سخنان استاد:

سلام دوستان مجید هستم یک مسافر.
امیدوارم که حال همه‌ عزیزان خوب باشد، حال من هم خوب است. شاکر خداوند و سپاس‌گزار مهندس هستیم که همیشه ما در کنگره ۶۰ جشن داریم و شادی می‌کنیم؛ هیچ کجای دنیا چنین چیزی پیدا نمی‌شود نه اینکه در ایران بلکه در همه‌ دنیا پیدا نمی‌شود. چند روز پیش یکی از نزدیکان پیام داده بود که سیزده سال پاکی‌ام در "N.A" را جشن می‌گیرم تشریف بیاورید؛ وقتی‌که پیام را دیدم اشک شوق ریختم و از کنگره خیلی لذت بردم، اصلاً ما جشن داریم، تولد داریم همه خانواده‌ها مثل خانواده‌ خودمان به کنگره می‌آیند، بچه‌هایشان هستند و بازی می‌کنند و لذت می‌برند؛ ما باید خیلی قدر کنگره را بدانیم که خداوند به ما اجازه داده که بتوانیم به کنگره بیاییم؛ اما جشن گل‌ریزان ابتدا یک توضیح می‌دهم، گل‌ریزان از قدیم‌الایام بوده است و کسانی که ورزش باستانی انجام می‌دهند اطلاع دارند در زورخانه‌ها گاهی اوقات بزرگ محل یک دوری می‌زدند و برای کسی که مجلس عروسی یا مجلس ختمی داشت یا به‌اصطلاح دستش تنگ بود یک گل‌ریزان انجام می‌دادند؛ اما این مراسم هم از بین رفت اما چون آقای مهندس ورزش باستانی‌کار می‌کردند اسم این جشن را گل‌ریزان گذاشت و خواست که گل‌ریزان ایران به نابودی نرود.

آقای مهندس می‌فرمایند: «عصا را از کور می‌دزدند و بچه‌ها اینجا پول واریز می‌کنند» حالا چه چیزی دریافت کردند؟ من شخصاً به خدا التماس می‌کردم، کسب‌وکارم قفل شده بود، تصادف پشت تصادف، واقعاً با خدا درگیر شده بودم به قول یک شخصی می‌گفتم یا خلاصم کن یا زندگی‌ام را درست کن. دلم می‌خواهد که دیگر مصرف نکنم، موقعی هم که مصرف می‌کنم حالم خراب است چون تا مصرف می‌کنم پشیمان می‌شوم؛ حدوداً یک الی دو ماه در افسردگی کامل فرو رفتم، در یک اتاق تاریک بودم و از خانه بیرون نمی‌آمدم و می‌گفتم خدایا من حالم خوب بشود حاضر هستم که کل زندگی‌ام را بدهم فقط می‌خواهم حالم خوب بشود و مواد مخدر مصرف نکنم؛ جارو کشیدن هم مشکلی ندارد فقط حالم خوب شود.

زندگی من را قیمت می‌کردند شاید شش‌صد میلیون قیمت کردند ولی الآن بیست الی سی میلیارد سرمایه دارم؛ وقتی به کنگره آمدم و شروع به سفر کردم پیش آقای صدیقی رفتم که آن زمان ایجنت شعبه بودند، گفتم آقای صدیقی من خیلی وضع مالی‌ام خوب بود ولی الآن بد شده است و یک ماشین دارم موقعی که به کنگره می‌آیم از همه‌ جای آن دود بلند می‌شود؛ گفتند: هیچی نگو جایگاه تو این‌ است باید با پراید بروی و بیایی، باید این‌جوری می‌شدی و کمی تحمل کن تازه سه ماه سفر کردی و صبر کن که جشن گل‌ریزان بشود؛ زمانی که گل‌ریزان شد فهمیدم که نفری شش میلیون می‌گیرند و عضو لژیون سردار می‌شوند؛ من خدا شاهد است همان شش میلیون تومان هم نداشتم آن‌قدر به این در و آن در زدم که با پانصد هزار تومان عضو لژیون سردار شدم. اینکه می‌گویند وعده‌های خداوند دروغ نیست اما باید ایمان و اعتقاد داشته باشیم و در مسیرش حرکت کنیم. یک زمانی آقای علی کاظمی که خدا برای ایشان خوب بخواهد گل‌ریزان سال ۱۳۹۹ بود که ما ایجنت بودیم به من گفت که باید پهلوان بشوی، گفتم من خیلی بدهکار هستم و نمی‌توانم گفت تو باید پهلوان بشوی، من هم گفتم چشم و اعلام پهلوانی کردم فیلمش هم موجود است، بچه‌ها من را مسخره کردند و گل روی سر ما ریختند، وقتی رفتم منزل و همسفرم فیلم را دیده بود، گفت چرا اعلام پهلوانی کرده‌ای، تو که این همه بدهکار هستی؟ و من گفتم انشالله جور می‌شود و همسفرم گفت در کنگره شصت اگر قول دادی باید عمل کنی گفتم انشالله عمل می‌کنم و نترس خدا بزرگ است.

نمی‌دانم چگونه پهلوانی و دنوری دو تا دخترانم و پهلوانی خانمم، اجازه پهلوانی دختر کوچکم را گرفتم، خانم من اینجا سفر می‌کرد و مریضی که داشت خوب شد و اصلاً بدون اینکه بگویند چقدر می‌شود می‌گویند چشم و می‌دهم و انجام می‌دهم چون دریافت کرده بودم و خداوند به مقربان درگاهش قسم خورده است، مقربان درگاهش کسانی هستند که خدمت می‌کنند، کسانی که دست نیازمندان را می‌گیرند، من صبح‌ها به استخر می‌روم و در مسیر که می‌آیم مصرف کنندگان گونی در پشتشان است و دارند ضایعات جمع می‌کنند دردم می‌آید و باید دردم بیاید چون این در به روی من باز شده است و چون این در را خداوند به روی من باز کرده است و به من اجازه داده است و به کسی الکی اجازه خدمت داده نمی‌شود، بچه‌هایی که پهلوان شده‌اند می‌دانند پیش آقای مهندس که بروید هر کجا بروید که بخواهید پول بدهید سریع از شما پول را می‌گیرند ولی پیش آقای مهندس که می‌روید آن‌قدر باید سؤال و جواب پس دهید و بیایید و آن‌قدر باید برویم و بیاییم و التماس کنید تا بخواهید پول بدهید و خدا را شکر کنگره شصت دارد جهانی می‌شود و به شما قول می‌دهم که با کارت کنگره شصت تمام دنیا را بروید و همه شما را بشناسند و همه به بچه‌های کنگره شصت احترام می‌گذارند با این دانشگاهی که دارد ساخته می‌شود ۱۰ هزار متر بنا دارد و ۲۵۰۰ متر زیربنا فقط یک حساب‌کتاب سرانگشتی بکنید و ببینید چقدر هزینه دارد و چقدر در خانواده بیماری‌های سرطان وجود دارد.

حالا از اعتیاد بیرون بیاییم که اکثر خانواده‌ها با آن درگیر هستند و التماس می‌کنند و هیچ فایده‌ای هم ندارد و هیچ راهی هم باز نمی‌شود، بیماری‌های لاعلاج، MS، سرطان روده و چاقی، آقای مهندس داشت ساختمان‌ جسم یک و دو را توضیح می‌داد و رفیق من بیرون رفته بود و عمل کرده بود ۱۴۰ کیلو وزن داشت و به منم گفت برو عمل کن ایشان سقوط آزاد بودند ولی من گفتم کنگره شصتی هستم و عمل نمی‌کنم گفتم مریض می‌شوی و گفت این‌ها بیهوده است، یک متر از روده‌اش را بریدند که خانمش گفت در کماست و من ۱۲۸ کیلو وزنم بود الآن 97 کیلو هستم و بدون اینکه یک قرص بخورم فقط حرف آقای مهندس را گوش دادیم و طبق برنامه بودیم، گفت اگر می‌خواهی حالت خوب شود باید حال دیگران را هم خوب کنی باید با حال خوب دیگران حال کنیم.

جانا به خرابات آی تا لذت جان بینی، جان را چه خوش باشد بی صحبت جانانه، اگر خواستی عشق و محبت را دریافت کنی باید عشق و محبت را اول بدهی و در پیام وادی چهاردهم هم آمده و می‌گوید آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تویی است، نه که می‌گویم کلام خود نیست بلکه فردیست در جمع بی‌کران هستی که باورش کار هر کس نیست، مگر معنای آن بداند یعنی بهشت خدا اینجاست، بهشت خدا چه می‌شود کسی به کسی کاری ندارد از کجا آمده‌ایم ماشینت چیست، شغلت چیست، مدرک تحصیلت چیست، این‌ها اصلاً نیست انشالله از همه عزیزان می‌خواهم که امروز جشن باشکوهی داشته باشیم و بچه‌هایی که ندارند هم اصلاً نترسید نه حالا اگر کسی هم مثل من یکم به او فشار می‌آید مشکلی ندارد، آن چیزی را که قول داده است جور می‌شود یک برکتی به زندگی آدم می‌دهد و می‌بینید که یک میلیون در حساب شماست ولی می‌بینید که به همین راحتی خرج نمی‌شود و برکت دارد و یک لذت خاصی دارد که اصلاً قابل وصف نیست، چه دنوری چه پهلوانی چه نشان در بی‌نشانی، انسان به زبان بیاورد و بگوید، لذتش این‌طوری است.

آن موقعی که آقای مهندس اجازه‌اش را می‌دهد ما موقعی که پرداخت می‌کنیم و آن موقعی که شال را می‌دهد اصلاً روی زمین نیستی، بچه‌هایی که شال تحویل گرفتند این را می‌دانند انشالله که یک جشن باشکوهی داشته باشیم به قول آقای صدیقی کارت را بیاورید و بکشید و از چیزی هم نترسید، هرکست هم نتوانست پرداخت کند من اینجا هستم و پرداخت کنم از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید از همه شما متشکرم

نگارش: مسافر حسین (لژیون۲۳)، مسافر محمد (لژیون۱۹)
ویراستار مسافر حمزه (لژیون۱)، مسافر عباس (لژیون۲۵)
تنظیم ارسال مطلب: مسافر رسول 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .