گاهی به این موضوع فکر میکنم، با وجود بندگان بزرگ، بخشنده و مهربان، خدای آنها چه میزان از این صفتها را دارد؟ شاید خداوند به بعضی انسانها قلبی بزرگ و مهربانتر عطا نموده است؛ همانانی که به فکر همنوعان خود هستند و از وقت، مال، انرژی و دار و ندارشان میگذرند، تنها برای اینکه دیگران نیز حال خوبی داشته باشند.
اکنون شما را به مصاحبه جذاب با پهلوان خانم زهره دعوت میکنم.
مسافر ایشان با آنتیایکس مصرفی تریاک و شیره وارد کنگره شدند. به مدت دوازده ماه و سه روز با متدDST و داروی OT به راهنمایی مسافر امیرحسین و همسفر لیلا سفر کردند و هماکنون یازده ماه و پانزده روز است که رها هستند. همسفر زهره در حال حاضر در جایگاه پهلوانی قرار دارند.
خانم زهره عزیز آیا گذشتن از مال سخت است؟
بله گذشتن و بخشیدن از مال سخت است؛ اما اگر بدانی این مال را به چه منظور میبخشی و پس از آن، خودت حال خوبی را دریافت میکنی، هیچگاه تردید نمیکنی. گذشتن از مال؛ یکی از بزرگترین مسائلی است که انسانها با آن درگیر هستند و جزء بزرگترین ابزار شیاطین و نیروهای منفی است تا انسان را در قلمرو خود نگه دارد و به همین جهت به دست آوردن صفت بخشش، کار آسانی نیست.
چرا افراد در کنگره ماندگار میشوند و زمان، انرژی و پول خود را با اشتیاق بسیار، در اختیار کنگره۶۰ و انسانهای دیگر قرار میدهند؟
انسانیت چیزی نیست که خودبهخود در وجود انسان شکل بگیرد؛ بلکه شخص باید آن را به وجود آورد. برای دردمندان و نیازمندانی که مشتاق بهتر زیستن هستند؛ صفتی بالاتر از بخشش نیست. آنچه پایانی ندارد، انسانیت است. در کنگره۶۰ افرادی هستند که با بخشیدن از مال، انسانیت را برای خود ثبت و ضبط کرده و به جایگاه پهلوانی رسیدهاند. خدا را شاکرم که این فرصت به من نیز داده شده است.
بخشش چه اثری بر صور پنهان و زندگی انسان میگذارد؟
انسان دارای حیات و بعدهای بسیاری است که ما آنها را فراموش کردهایم؛ اما اکنون میدانیم که بهترین زمان و مکان برای کاشت بذر خود، لژیون سردار و کنگره۶۰ است؛ زیرا به ما آرامش داده است. اگر به گذشته خود نگاه کنیم و تمام مشکلات را مرور کنیم آن زمان، دیگر برای بخشش، دست ما نمیلرزد و از خدمت مالی هیچ ترس و هراسی نداریم. هر شخص میتواند به اندازه توان خود، ببخشد.
چه کار کنیم که بخشش تبدیل به منت، دیده شدن، ریا و متمایز شدن از دیگران نباشد و دچار آفت نشویم؟
ما به کنگره میآییم تا به تکامل برسیم. زمانی که به واسطه دانایی و بیدار شدن نقطه تفکر و آگاهی در وجود خود، در لحظه بهترین تصمیم را بگیریم و آرامش را در زندگی پایدار و مستدام کنیم؛ به تکامل دست پیدا میکنیم. آفت برای شخصی است که به ثمره دادن رسیده باشد؛ انرژی درون او رشد کرده و آماده برداشت محصول باشد؛ مانند شخصی که بگوید: من دنور و پهلوان شدهام و در لژیون سردار شرکت نکند. جناب مهندس، برخی اوقات به اعضای کنگره استراحت میدهند تا مراقب باشند و دچار آفت نشوند.
اینکه در جایگاه پهلوانی قرار گرفتید، از نظر خودتان یک توفیق است یا خواسته قوی یا توفیق اجباری یا چیزی دیگر؟
از نظر من، یک خواسته قوی بود که خداوند آن را در وجودم قرار داد و این جایگاه را نصیب من کرد. خداوند با این موهبت مرا از خواب غفلت بیدار کرد تا بتوانم به درجهای از آگاهی رسیده و درس بخشش را بیاموزم. انشاءالله من و مسافرم بتوانیم بذر بخشش را در دل این مزرعه بکاریم تا دیگران از آن استفاده کنند.
آیا میشود پولمان را با خود به جهان و زندگی دیگر ببریم؟ چگونه؟
برخی افراد هستند که ثروت بسیاری دارند؛ اما فقط این بعد را میبینند؛ در صورتیکه کنگره به ما آموخت که قرار است در بعد دیگری نیز زندگی کنیم. بخشش؛ پسانداز و توشهای برای بعد دیگر است؛ این را مدیون کنگره هستم که مسیر را به من نشان داد تا ببخشم.
از حس و حال خودتان زمان دریافت شال برای ما بگویید:
زمانی که گردنم را پایین آوردم تا آقای مهندس شال را بر گردن من بیندازند، آن نگاه قشنگ و برقی که در چشمان ایشان هویدا بود همراه با آن لبخند زیبا، من را با خود به دنیای دیگری بردند؛ گویی روی زمین نبودم، احساس میکردم در آسمان بیکران سفر میکنم، بال پیدا کرده بودم، بر روی تاریکیهای خود پرواز میکردم و آنها را پشت سر میگذاشتم. آن نگاه آقای مهندس، پر از معنا بود و به من میگفت: «شالی که بر دوش تو میاندازم، شال مسئولیت است؛ تو باید اخلاق و رفتارت پهلوانی باشد به طوری که دیگران از تو الگو بگیرند».
باید مراقب باشم که منیت، کبر و غرور مرا نگیرد. سال نود، اعمال حج تمتع را به جا آوردم و همه در سینهام حک شدند؛ زمانی که شال را از دستان آقای مهندس با انرژی فراوانی دریافت میکردم، آن احساسات نیز در سینه من حک شدند و هر روز، روز خود را با آن نگاه و انرژی آغاز میکنم.
امیدوارم که مستدام باشند و هر شخصی که خواسته دستیابی به این انرژی را دارد، به زودی دریافت کند.
آقای مهندس میگویند: «پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگریست». ظلمت، تاریکی، سیهروزی، سختی، فشار، غم و همه اینها به پایان رسید و با گرفتن شال پهلوانی که مصادف با ماه تولد من بود، تولد و زندگی دوباره که پر از شور و نشاط و روشنایی است، برای من رقم خورد.
گفتوگو و تایپ: همسفر آیدا رهجوی راهنما همسفر بنفشه (لژیون اول)
ویراستاری، تنظیم و ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
248