با تفکر؛ ساختارها آغاز میگردد، بدون تفکر، آنچه هست روبه زوال میرود.
انسان برای شناخت خود و خروج از ظلمت و رسیدن به جایگاه انسانی خود یا بهعبارت سادهتر دست یافتن به زندگی آرام و بدون حاشیه باید ۱۴ وادی را فرا بگیرد که با تفکر آغاز میشود و با محبت پایان مییابد. تفکر یک حرکت درونی است برای اینکه بتوانیم در جهان فیزیکی ساختاری را به وجود بیاوریم و کاری را به انجام برسانیم؛ اول باید در مورد آن کار و چگونگی به انجام رساندن آن تفکر کنیم و آن را در جهان ذهنی خود خلق کنیم و تمام موارد را برای به انجام رساندن آن مورد بررسی قرار دهیم و راهوروش و کلیه جزئیات آن را ترسیم نماییم. تفکر در درون من اتفاق میافتد و نتیجه آن در دنیای بیرون و یا به وجود آوردن ساختار حرکت به سمت هدف مشخص میشود. در این وادی، بهتر است بدانیم که چگونه، همه چیز پیدا و خلق میشود. برای به وجود آمدن یا خلق شدن هر چیزی؛ اولین قدم، یک فکر و یا یک اندیشه است و این اندیشه آغاز خلق است. هر انسانی برای پیدا شدن مسائل و موضوعات مربوط به خود اول باید فکر کند، پس باید چیزی برای فکر کردن وجود داشته باشد برای اینکه به انسان کمک کند در این زمان نیروهای القاء، احیاء و تحرک هم به وجود میآید. هر کاری که میخواهی انجام بدهی نیروهای بیرون به تو کمک میکنند اگر تفکر ما مثبت باشد به ما القاء مثبت میشود اگر هم تفکر ما منفی باشد القاء منفی میشود.
هر چیزی که انسان بخواهد خلق کند مثل صفحه سفید نقاشی است و یکمرتبه بر روی این صفحه تصویری نمایان نخواهد شد، استاد نقاش ذرهذره شروع به تصویرسازی تفکرات خود میکند، عیب خود را برطرف میکند، رنگ میکند، جلا میدهد تا نقاشی تکمیل شود و این نقاشی بر اساس فکر استاد نقاش میتواند هم زشت باشد و هم زیبا. ما باید با تفکر مسیر حرکت خود را روشن کنیم؛ چون همه چیز ذرهذره پدیدار میشود. ما هر چیز را در مورد خودمان فکر کنیم همان میشود، اما اگر به مشکلاتمان توجه نداشته باشیم هیچوقت حل نخواهد شد، انسانی که مشکل دارد قیافهای پژمرده و پریشان دارد در این زمان زندگی ما را به نابودی فرو میبرد، ما باید ارزیابی کنیم که در کجا هستیم و به کجا میخواهیم برویم، نگوییم هرچه خدا بخواهد همان میشود. خداوند انسان را آفریده؛ چون میخواسته انسان تکامل یابد و انتخاب کند یا راه درست و ارزشها و یا راه نادرست و ضدارزشها. بعضیها این تفکر را میکنند که اگر مشکلی را دارند یکروزه حل شود، ولی در این وادی این مطلب را یاد میگیریم که برای حل مشکلات باید صبوری کرد. اگر برای حل مشکلات به آنها زمان ندهیم روبه زوال میرویم. در این وادی اشاره میکند که باید به چند چیز فکر کنیم، اول اینکه آیا اصلاً میخواهیم فکر کنیم یا نه. اگر خواستیم فکر کنیم؛ باید ببینیم به چه موضوعی فکر کنیم. ما باید به موضوعی فکر کنیم که نتیجه آن ایجاد ساختاری به دردبخور و قابلاستفاده باشد، علاوه بر این یک سری از مسائل هم وجود دارد که ما نباید به آنها فکر کنیم، چون فقط انرژی ما را خواهند گرفت مثل فکر کردن و دخالت کردن در زندگی دیگران، ما خودمان مشکلاتی داریم که باید تمرکزمان روی برطرف کردن آنها باشد، ولی در ۹۰ درصد کارها ما به دنبال جلبنظر و تایید دیگران هستیم.
شاید ما میگوییم خیلی خوب و درست فکر میکنیم، ولی مشکلات ما و روند پیش رونده آنها نشان از اشتباه و غلط بودن فکر ما است. تفکر غلط ما باعث از دست دادن خیلی از داشتههای ما شده است؛ حتی اگر چیزی را هم از دست نداده باشیم نداشتن آرامش در زندگیمان نشان از غلط بودن تفکراتمان دارد، پس بنابراین نبود یک تفکر صحیح ما را به سمت زوال و نابودی میکشاند. ما باید یک نقشه برای حمله به مشکلاتمان طرح کنیم؛ ولی در ترسیم این نقشه نباید شتابزده عمل کنیم، بلکه بایستی فرآیند زمان را در ترسیم این نقشه مدنظر داشته باشیم، به عبارتی دیگر شاید نقشه ما برای اجرا شدن نیاز به سه سال زمان داشته باشد، پس در اینصورت نباید انتظار داشته که از فردا اتفاقات فوقالعادهای رخ دهد. نقشه ما باید دقیق و حساب شده باشد بهطوریکه راه به عقب نداشته باشد و منجر به شکست ما نشود. در این مقطع ما نمیخواهیم نقشه کارهای بزرگ را بکشیم؛ بلکه باید بهدنبال نقشهای باشیم که بتوانیم به وسیله آن به آرامی مشکلاتمان را حل کنیم تا بتوانیم به نتیجه بهتری برسیم، بنابراین نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که بعد از فکر کردن و طراحی نقشه مورد نظر حالا اراده میکنیم و مشکلاتمان حل میشود، چون با اراده تنها نمیتوانیم از پس مشکلاتمان برآییم. پس مهم است که فوتوفن کار، تمرین و استمرار، شرایط لازم، هدف و انگیزه مشخص باشد، حتی شرایط ممکن است پیش آید که ما نتوانیم درست فکر کنیم و درست تصمیم بگیریم.
در این شرایط میتوان از مابقی اعضاء صالح مشورت خواست، البته فقط مشورت میکنیم و تصمیم نهایی به عهده خودمان میباشد تا اعتمادبهنفس لازم در ما به وجود آید، زیرا ما همیشه نمیتوانیم روی کمک دیگران حساب باز کنیم؛ چون اگر اینگونه باشد دیگر تفکر وجود نداشته و ما مانند کودکی هستیم که همه چیز برایش دیکته میشود، البته در این مسیر کمک و یاری نیروی مافوق وجود دارد که به صورت خودکار همه چیز را با دقت طراحی کرده و نظم بخشیده است و کنترل میکند. این نیرو در هر شرایطی کارش را انجام میدهد و دو راه برای انسانها تعیین نموده است: یکی مسیر فسقوفجور و تاریکیها و دیگری راه نور و حقانیت، اکنون اگر کسی مسیر تاریکیها را انتخاب نماید این نیرو برای هرچه فرو رفتن او در عمق تاریکیها او را یاری میرساند و نیز اگر بخواهد به طرف نور و ارزشها حرکت کند باز او را در این مسیر هدایت مینماید. ممکن است برخی از ما به این مسئله هیچگونه اعتقادی نداشته باشیم؛ ولی اگر با چشم دل به تمام هستی و کائنات بنگریم و به قولی: «دلمان را صاف نماییم.» میتوانیم این نیروی مافوق را حس کنیم و تنها فرقی که بین خواستن و نخواستن ما وجود دارد؛ همین حس و یا قوت قلب است و پاکترین انسانها، نزدیکترین افراد به آن نیرو هستند.
رابط خبری: همسفر بیتا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم)
نویسنده و تایپ: مشاور تازهواردین همسفر اکرم
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه
- تعداد بازدید از این مطلب :
280