English Version
This Site Is Available In English

آرامش و حال خوب قیمت ندارد

آرامش و حال خوب قیمت ندارد

جلسه پنجم از دوره شانزدهم کارگاه‌های آموزش خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بیستون کرمانشاه با استادی پهلوان همسفر نسیم و نگهبانی همسفر الهام و دبیری همسفر گلاره با دستورجلسه «گل‌ریزان» روز دوشنبه ۱۴ آبان‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که بار دیگر این توفیق حاصل شد که من به زادگاه خودم برگردم و به عزیزان همشهری خودم خدمت کنم. ان‌شاءالله که جلسه خوب و پرباری داشته باشیم. تبریک می‌گویم به همسفرانی که برای خودشان ارزش قائل هستند می‌آیند و این جلسه‌ها و چراغ کنگره را به‌خاطر خودشان روشن نگاه می‌دارند؛ چون ما هر کدام که این‌جا هستیم به‌خاطر خودمان است که یاد بگیریم و آموزش ببینیم. از گل‌ریزان چه چیزی بگویم؟ اصلاً چه می‌شود گفت؟ من همیشه به اعضاء نمایندگی خودمان شهرری می‌گویم: درست است این شال دور گردن من است؛ ولی من یک عروسک هستم که قرار است این شال را به شما نمایش بدهد، این شال خودش پر از حرف است لازم به گفتن نیست که چه حسی‌وحالی دارد. من می‌خواهم از گذشته‌ای بگویم که من نسیم حاضر بودم تمام دنیایم را بدهم که زندگی‌ام درست شود. من آدمی بودم که نمی‌دانستم مشکلات زندگی‌ام به‌خاطر چه هست؛ حتی نمی‌دانستم یک فرد مصرف‌کننده کنارم دارم، فقط می‌دیدم زندگی‌ام داغون شده و هرچه هم تلاش می‌کنم مسافرم را تغییر بدهم تغییر نمی‌کند، پیش مشاور و روانشناس هم نمی‌رفت، زندگی‌ام داشت نابود می‌شد. خودش تصمیم گرفت که بیاید و درمان شود بدون این‌که به من بگوید، من تغییرات مسافرم را می‌دیدم به من می‌گفت: کلاس می‌روم دعا کن حالم خوب شود، فکر می‌کردم مثلاً کلاس مشاوره و روانشناسی می‌رود. وقتی درمان شد و حال خوب زندگیمان را دیدم پا به کنگره گذاشتم، برعکس همه همسفران که می‌گویند: ما با حال خراب وارد شدیم، نسیم با حال خوب وارد شد و دلش می‌خواست جایی‌که زندگی‌اش را متحول کرده ببیند. یک روزی براثر ناامیدی گفتم می‌روم ببینم مکانی که همسرم می‌رود کجا هست؛ اما بعد دیگر نتوانستم این مکان را رها کنم. دیدم مسافرم در خوبی از من جلو می‌زند من نباید مثل قبل باشم، باید خوبی‌ها یک‌شکل و هم‌ تراز باشد که به مشکل برنخوریم.

بیاییم و روی کاغذ با خودمان حساب کنیم، بینیم کنگره چه چیزهایی به ما داده، برای هر چیزی که به ما داده یک قیمت بگذاریم، آرامش زندگی‌ام، حال خوب مسافر و دخترم، من خودم پدر مصرف‌کننده داشتم چرا باید دخترم مثل من می‌شد و خدا را شکر می‌کنم که در یک‌سالگی دخترم، همسرم درمان شد و دخترم با این شرایط آشنا نشد، این چه‌قدر برای من ارزش دارد؟ همه را قیمت‌گذاری می‌کنم، درحد توانمان بدهیم؛ می‌بینید قدم‌های بلندی که گذاشته‌ایم برای اتفاق‌های خوب زندگیمان میلیارد را رد کرده است. گاهی اوقات وقتی برای خرید می‌رویم، چیزی را در ویترین می‌بینیم و نظرمان را جلب می‌کند، وقتی می‌رویم داخل مغازه می‌بینیم آن چیزی نبود که پشت ویترین بود؛ کنگره تنها جایی است که همان چیزی را که دیده‌ایم به ما تحویل می‌دهد، بدون هیچ زیروروکشی، چه‌قدر ارزشمند است؟ روز اولی که وارد کنگره شدیم به ما گفتند ۱۰ ماه دیگر مسافرت درمان می‌شود و شد. می‌گویند: همه آن‌هایی که به این جا آمدند و مسافرشان درمان شد دیگر به کنگره دینی ندارند؛ ولی خودمان می‌دانیم که داریم من‌ که ۶ یا ۷ میلیون در حسابم دارم می‌خواهم سرداری شرکت کنم در حق خودم ظلم کرده‌ام که ۶ میلیون بدهم، فقط برای این‌که نشان سرداری را به‌دست بیاورم، می‌توانم بگویم من ۱۵ میلیون تعهد می‌کنم ۷ میلیون را الآن می‌دهم ۷ میلیون دیگر را کم‌کم می‌دهم.

هر کس روزی باید از کنگره برود، هر خدمتی یک‌زمانی دارد؛ ولی وقتی خدمت مالی انجام می‌دهید تا آخر عمر است، من نسیم تا آخر عمر یک پهلوانم، حالا از نظر من پهلوان کسی نیست که ۵۰۰ میلیون پول می‌دهد. آقای مهندس ابتدای همه قرآن‌ها نوشته‌اند: پهلوان کسی است که در شرایط سخت به هم‌نوع خودش کمک می‌کند، نگفته‌اند کسی‌که پول داده پس کسی‌که راهنما، ایجنت یا مرزبان است و کسی‌که از جانش مایه می‌گذارد او پهلوان است و آن ارزشی دارد که نمی‌شود قیمت‌گذاری کرد. اگر کسی بگوید هم‌لژیونی من یک میلیون داد من صد هزار تومان بدهم خجالت می‌کشم اشتباه می‌کند، هر کس صد خود را بگذارد ارزشمند است. ما خیلی اوقاتبیرون از کنگره کمک مالی کرده‌ایم، آیا فهمیده‌ایم که چه‌طور خرج شد؟ نه کنگره تنها جایی است که من می‌دانم پولم کجا دارد خرج می‌شود، جلو چشمان ماست. من ۵۰۰ میلیون تومان داده‌ام گفتند: ۲۰ درصد آن مال نمایندگی خودتان و ۸۰ درصد برای تحقیقات است، من گفتم هرچه صلاح‌دید آقای مهندس است. می‌دانم اگر دستگاهی هست که اگر بیاید داخل ایران، ایران را متحول می‌کند. منی‌ که دو نفر از عزیزام را به‌خاطر سرطان از دست داده‌ام نمی‌توانم آرام بنشینم، معلوم نیست که من سرطان می‌گیرم یا نمی‌گیرم یا خدایی نکرده به بچه‌هایم می‌رسد یا نه، این پول پهلوانی برای سرطان و تحقیقات خرج می‌شود.

من شنیدم در این نمایندگی مسافران خیلی بیشتر از همسفران هستند؛ یعنی همسفرانی هستند نمی‌خواهم بگویم خدایی نکرده لیاقت نداشته‌اند؛ ولی برای خودشان ارزش قائل نمی‌شوند و کنار مسافرانشان نیستند، ما با مسافرمان هم پا هستیم. درست است ما به‌خاطر خودمان می‌آییم، ولی وقتی مسافرمان می‌بینند شرایط خیلی تغییر می‌کند. امروز هر کمکی کنیم به خودمان کرده‌ایم، امسال در نمایندگی خودمان شهرری بازسازی داشتیم به‌شدت نمایندگی تمیز و مرتب شد، وقتی می‌بینم خودم و بچه‌هایم داریم استفاده می‌کنیم، چرا این کار را نکنم، من برای خودم کردم هیچ دینی به گردن هیچ‌کس ندارم.
بیایید امروز آرام ننشینیم، ما می‌آییم وقت می‌گذاریم و روی این صندلی‌ها می‌نشینیم و آموزش می‌گیریم؛ پس برای خودمان ارزش قائل باشیم. این‌جا نیاز به تفکر دارد که امروز با خودمان حساب بکنیم که ببینیم کنگره چه‌قدر به ما داده است، نمی‌خواهیم همه آن مبلغ را بدهیم؛ چون مبلغ خیلی بالا می‌رود شاید درحد توانمان نباشد، به مبلغ ما نگاه نمی‌شود به تلاش، نگاه و فکر ما نگاه می‌شود، من نسیم چه تفکری دارم که این کار را می‌کنم. این‌که آقای مهندس می‌گویند: بدون چشم‌داشت همین است فقط و فقط به‌خاطر خودم می‌بخشم و هیچ چشم‌داشتی از هیچ‌جا ندارم، مثلاً من پهلوانم چرا به من خدمت ندادند درست نیست. اگر ما نباشیم مطمئن باشیم کسانی دیگر هستند که چراغ نمایندگی بیستون را روشن نگاه دارند؛  پس کنگره به پول ما نیازی ندارد، اگر ما پولی می‌دهیم به‌خاطر خودمان است که این‌جا ماندگار شویم و از آموزش‌ها استفاده کنیم.

برگزاری جشن باشکوه گل‌ریزان در نمایندگی بیستون کرمانشاه برای این عمل عظیم شکر شکر شکر

مرزبانان کشیک: همسفر لیلا و مسافر بهروز
تایپ: همسفر ثریا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر لیلا
ویرایش و ارسال: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .