جلسه سوم از دور اول کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دماوندبااستادی راهنما علی و نگهبانی مسافریونس و دبیری مسافررضا با دستور جلسه " گلریزان" در تاریخ 14 آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
دستور جلسه گلریزان در این مورد من چند سالی است که در کنگره 60 حضور دارم و در مورد تجربه خودم بخواهم صحبت کنم در مورد گلریزان من هم مثل تمام عزیزانی که تازه وارد کنگره شدند شرکت می کردم و درک خاصی نداشتم یک جاهایی وظیفه می دانستم و می گفتم یک عده کمک کردند من به درمان برسم من هم باید کمک کنم در این حد درک داشتم و یک باور سطحی داشتم آن زمان هر کس به نسبت درآمد خودش و من هم نسبت به درآمد خودم یک مبلغی را کمک می کردم و رفته رفته برای من ثابت شد که این موضوع فراتر از این حرف ها هست که من بخواهم سطحی به آن فکر کنم واین باور سطحی اشتباه بود و رفته رفته این اتفاق افتاد که من در کنگره باید ببخشم یا اینکه یک مبلغی پرداخت می شود شاید به چشم نیاید یا دردی از من دوا نمی کند مثلا دو تومان در حساب من هست بخواهم پانصد تومان را پرداخت کنم این دردی از من دوا نمی کند آن جایی دردی از من دوا می شود که به من سخت می گذشت و من خودم در مضیقه قرار میدادم تا یک کمکی بکنم به این سیستم که می دانم برای رشد و توسعه هر شخص چقدر هزینه میکند و هدف آن چه هست و چه جای تاثیر گذاری است و یک به یک گره های من باز شد .
آن موقع مبالغ این قدری نبود مثلا با سه ملیون ورود به سردار بود و آن وقت ها برای من سه تومان خیلی بود چون درآمد من خیلی کم بود مثلا درآمد ماه من یک ملیون پانصد بود و من در آمد دو ماه خودم را کمک کردم و اینکه پس اندازی هم نداشتم که بگویم از پس اندازم کمک کردم از آن پولی که داشتم یک ملیون یک ملیون کمک کردم و دادم و یک جایی آمدم دیدم دیگر سه ملیون برای من سخت نیست که سه تومان شد شش ملیون و همین طور که آمدم جلو شدم دنور که خداوند به من این لیاقت را داد که بتوانم به جایگاه دنوری برسم و بعد به پهلوانی فکر کنم و در آینده خداوند این جایگاه را به من بدهد که به پهلوانی برسم .
این خیلی برای من جالب شد که رفته رفته ظرف من پر شد و وقتی که من وارد این سیستم شدم کرایه رفت و برگشتم به شعبه را نداشتم البته کار می کردم کاسب بودم ولی شرایط من این قدر وخیم شده بود که پول تو جیبی نداشتم و به راهنمایم گفتم از این به بعد پول تو جیبی ندارم وبا کمک راهنمایم یواش یواش رو قلطک افتادم و در ادامه ظرف وجودیم پر شد چه از نظر مالی چه از نظر معنوی و ما ظرف وجودی مان یک اندازه ای دارد باید تلاش کنیم که این ظرف را خالی کنیم چه مادی چه معنوی و وقتی آموزش می گیریم آن را انتقال می دهیم رشد می کنیم و به ارتقاء می رسیم .
اینکه هر آدمی یک درآمدی دارد یک محدودیتی دارد و وقتی هر فرد رزق و روزی را دریافت می کند و از آن می گذرد ظرفش بزرگتر و بزرگتر خواهد شد و شما می شوید واسطه بین آدم های دیگر و رفته رفته این ظرف بزرگتر خواهد شد و من در مورد خودم بگویم همیشه به پهلوانی دارم فکر میکنم و اینکه من وضعیت مالی خوبی هم ندارم کار می کنم و زندگیم خیلی خیلی خوب است و خدا را شکر می کنم .
در آخر باید به یک درکی برسید که در گلریزان و لژیون سردار شرکت کنیم نباید جوری باشد که با اجبار راهنما یا بخواهیم برای تاييد کسی یا دیگران این کار را انجام بدهیم یا اینکه هر کسی برای هزارتومان هزارتومان پولش زحمت می کشد تا ببینید چه می شود با یک درک کامل فهم کامل در گلریزان شرکت کنیم که این یک حس خوبی به شما خواهد داد و در آینده اتفاقات خوبی خواهد افتاد برای کسی که به آن درک و فهم برسد.
تایپ:مسافر هادی
عکاس:مرزبان خبری مسافر هادی
تنظیم و ارسال:مسافر مجتبی
- تعداد بازدید از این مطلب :
190