English Version
This Site Is Available In English

پهلوان آن است که در غم و شادی مردمان شریک باشد

پهلوان آن است که در غم و شادی مردمان شریک باشد

جلسه اول از دوره اول کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی محمدی‌پور قم به استادی پهلوان همسفر بهار، نگهبانی همسفر افتخار و دبیری همسفر لیلا با دستور جلسه «گل‌ریزان» روز دوشنبه ۱۴ آبان‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم به برکت عضویت در لژیون سردار توانستم امروز در این جایگاه قرار بگیرم. از همسفر عطیه ایجنت نمایندگی و همسفر افتخار نگهبان لژیون سردار تشکر می‌کنم که به من فرصت خدمتگزاری دادند. بسیار خوشحال هستم که فارغ از جهان و خلق جهان، اینجا دور هم جمع شده‌ایم برای برگزاری جشن باشکوه شکرگزاری؛ جشن گلریزان. این جشن را به تمامی عزیزان تبریک عرض می‌کنم.

همان‌طور که می‌دانیم، آقای مهندس روش درمان بیماری اعتیاد را کشف و کنگره60 را تأسیس کردند. در ادامه ایشان روش درمان سیگار، درمان بیماری‌های صعب‌العلاج و کاهش وزن را نیز یافتند. هدف ایشان انتقال این علم و دانش به سایر انسان‌ها و استفاده آن‌ها از این دستاورد و درمان در سراسر دنیاست.  ایشان روش DST را به ما بخشیدند و وظیفه ماست که این علم و دانش را انتقال دهیم.

برای این‌که کنگره ۶۰ به هدف خودش دست یابد، باید پایه‌های علمی و مالی کنگره مستحکم باشد تا با قدرت به راه خود ادامه دهد. استاد سردار همواره بر این مسئله تأکید داشتند و از آقای مهندس می‌خواستند که هم پایه‌های مالی خود و هم پایه‌های مالی کنگره ۶۰ را مستحکم کنند. به همین دلیل لژیون مالی برقرار و به پاس قدردانی از راهنمایی استاد سردار که همواره بر تقویت پایه‌های مالی تأکید داشتند به نام ایشان نام‌گذاری گردید.

در کنگره ۶۰ هر کس به اندازه توان مالی و مهم‌تر از آن، توان بخشش خود می‌تواند در این امر مهم سهیم باشد. بخشش یکی از صفات خداوند است که در وجود ما انسان‌ها نیز قرار داده شده است. من در کنگره بخشش را آموختم؛ زیرا تمام زندگی‌ام را مدیون بخشش آقای مهندس و خانواده ایشان و تمامی خدمتگزاران هستم.

من در کنگره آموختم که فراموشکار و ناسپاس نباشم؛ روزی را که به کنگره آمدم فراموش نکنم و به یاد داشته باشم که چه حالی داشتم و زندگی‌ام در چه مرحله‌ای قرار داشت. برای درمان مسافرم آمدم، اما دریافت‌های من فراتر از این بود؛ باید شکرگزار و قدردان خداوند و کنگره۶۰ باشم، نه فقط با زبان و کلام، بلکه باید در عمل نیز با قدم برداشتن در راه تحقق هدف کنگره قدردان باشم.

من فراموش نمی‌کنم که حال خوبی نداشتم، زندگی من و مسافرم به بن‌بست رسیده بود، ایشان ابتدا به عنوان همسفر به کنگره آمدند و دنور شدند. بعد از آن در نمایندگی امین سفر خودش را شروع کرد. با تمام وجودم باور دارم که اذن ورود ما به کنگره به برکت دنوری ایشان صادر شد. معجزه آموزش‌های کنگره باعث شد که من ۶ ماه بعد عضو لژیون سردار شوم. در آن زمان من برای اولین بار صحبت‌های آقای مهندس درخصوص مقالاتشان در مورد بیماری‌ها را شنیدم، با تمام وجودم خدا را شکر کردم که عضوی از کنگره‌60 هستم و از خداوند خواستم که من هم سهمی داشته باشم و تصمیم گرفتم دنور شوم. زمانی که سفرم تمام شد اعلام دنوری کردم. مسافرم هم اعلام پهلوانی کرده بود.

ما آن زمان مستأجر بودیم، اما نداشتن خانه بهانه‌ای نشد برای این‌که مسافرم پهلوان نشود. زندگی سختی‌های خودش را داشت، حتی بیشتر از قبل، اما حال من و مسافرم خوب بود. صبر و تحمل ما بسیار زیاد شده بود. تغییرات درونی ایشان برایم باورنکردنی بود؛ من همیشه درباره پهلوانی ایشان می‌گویم که پهلوانی مسافرم احیاء مجدد بود. اگر مسافرم سفرش را با پای پیاده می‌رفت، بعد از پهلوانی با جت مسیر را طی می‌کند؛ آن‌قدر که سرعت تغییرات بعد از پهلوانی زیاد و باورنکردنی است.

صبوری و آرامش مسافرم بزرگترین ارمغان پهلوانی بود و خدا را شکر که مسافرم خواست تا من هم پهلوان شوم و در این مسیر پابه‌پای هم پیش برویم و آن حال خوشی که خودش تجربه کرده بود را من نیز تجربه کنم.از همان ابتدا که با مسافرم صحبت می‌کردیم تا زمان تصمیم‌گیری و اجازه از آقای مهندس و تا زمانی که مبلغ پهلوانی را کامل پرداخت کردم و امروز که شال گرفتم، برایم مانند یک سفر بود. سفر پرتلاطمی بود، اما مقصد بسیار آرام و دلنشین بود.

زمانی که تعهدم را تسویه کردم، بسیار آرام‌تر شده‌ام. نه این‌که در زندگی‌ام مشکلی نباشد، اما من به آرامش رسیده‌ام، مانند مسافرم. مفهوم کلمه گذشت برایم تغییر کرده است؛ تا قبل از این فکر می‌کردم برای حضور در لژیون سردار باید از خواسته‌هایم بگذرم، اما اکنون می‌دانم معنی گذشت فراتر از این است. گذشت یعنی عبور کردن از ترس‌ها؛ باید از ترس‌ها بگذرم. گذشت یعنی عبور کردن از خواسته‌های مادی که مانند پرده، پوشش و سدی هستند که ما را در یک مرحله نگه داشته و نمی‌گذارند عبور کنیم و ما را مشغول کرده‌اند، همان‌طور که در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر استاد سردار از ماده به عنوان بزرگترین نیروی بازدارنده یاد می‌کند؛ باید از مادیات گذشت تا مفاهیم دیگری را درک کنیم و بتوانیم مسیر تکاملی خود را طی کنیم.

بعد از پهلوانی فهمیدم آرامش واقعی در جای دیگری و چیز دیگری است. از درون، اندازه زور و بازوی یک پهلوان قوی‌تر شده‌ام. به ظاهر پانصد میلیون تومان پرداخت کرده‌ام، اما دریافتی که داشته‌ام بی‌نهایت ارزش دارد. برای بسیاری از گره‌های وجودم و زندگی‌ام سال‌ها تلاش کردم، اما در این سفر، این گره‌ها آن‌قدر به آسانی باز شد که هنوز باورش نکرده‌ام. در کنگره هر چه بیشتر پیش می‌روم، بدهکارتر هستم.« گل در بر و می در کف و معشوق، به کام است    سلطان جهانم به چنین روز غلام است» این بیت شعر از حافظ حال امروز من را توصیف می‌کند. امروز انگشتر دنوری و شال پهلوانی را از دستان پرمهر آقای مهندس دریافت کردم. وقتی به آن لحظه فکر می‌کنم، وجودم پر از انرژی می‌شود. در راه برگشت، چشمانم پر از اشک بود و دلم می‌خواست سجده کنم و با تمام وجودم خدا را شکر کنم.

با این حد از دریافتی که از کنگره داشته‌ام، چگونه می‌توانم به خدا، کنگره ۶۰، آقای مهندس، متد درمانی و لژیون سردار ایمان نداشته باشم، چگونه می‌توانم فراموش‌کار باشم. اگر این اتفاق بیفتد، قطعاً من جزو زیانکارترین انسان‌ها خواهم بود. امروز، روز محک و آزمایش تک‌تک ماست؛ روزی است که با خودمان روبه‌رو می‌شویم. چه اندازه آموزش‌هایی را که فراگرفته‌ایم امروز کاربردی می‌کنیم، آیا قدرت بخشش و گذشت را داریم، آیا همچنان همه‌چیز را برای خودمان می‌خواهیم، آیا جزو فراموش‌کاران و زیان‌کاران هستیم؛ البته باید جشن گل‌ریزان و بخشش را درک کرده باشیم و بخشش ما از روی شعور باشد در غیر این صورت به حال خوب نمی‌رسیم.ا میدوارم همه ما امروز پیروز این میدان باشیم و با تمام وجود قدردانی کنیم و قد و اندازه خودمان را به هستی نشان دهیم تا هستی انرژی و حال خوب را به سوی ما روانه کند که قطعاً همین‌طور خواهد شد: «الله سریع‌ الحساب».

در انتهای صحبتم می‌خواهم خدا را شکر کنم که با حضورم در کنگره نعمت را بر من تمام کرد. از راهنمای سفر اولم همسفر معصومه تشکر می‌کنم که مسیر را به درستی به من نشان داد. از همسفر عطیه نیز سپاسگزارم که در ادامه مسیر همراه من هستند. از مسافرم که بهترین هدیه زندگی‌ام را به من داد، به‌طور ویژه تشکر می‌کنم و برایش بهترین‌ها را از خدا می‌خواهم و از خدا می‌خواهم که روزی بتواند در نشان بی‌نشانی شرکت کند. از آقای مهندس نیز تشکر می‌کنم که ما را در این بازی زیبا شرکت دادند و امیدوارم امروز همه ما از سابقون باشیم و بهترین بازی را داشته باشیم و در روز حسرت سرمان بالا باشد. پیامی که آقای مهندس در قرآن پهلوانی نوشته بودند را برایتان می‌خوانم: بسم الله الرحمن الرحیم پهلوان آن است که در غم و شادی مردمان شریک باشد و در سختی‌های زندگی و گذر آن‌ها از گذرگاه‌های سخت به یاری آن‌ها بشتابد و هیچ‌گاه خداوند و صراط‌‌ مستقیم را فراموش نکند.

تایپ: همسفر بهار رهجو همسفر عطیه (لژیون سردار)
عکاس: همسفر الین و همسفر مریم (لژیون سردار)
ویرایش و ارسال: همسفر الین نگهبان سایت (لژیون سردار)
همسفران نمایندگی محمدی‌پور قم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .