به نام خالق عشق و محبت
نهمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردارنمایندگی هاتف با نگهبانی راهنما مسافر محمدرضا و استادی پهلوان مسافر علیرضا و دبیری راهنما مسافر محمد با دستور جلسه"گلریزان" یک شنبه 13 آبان 1403 ساعت 15:30 آغاز بهکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
با تشکر از نگهبان، دبیر و خزانهدار لژیون سردار که به من اجازه دادند در این جایگاه آموزش بگیرم، جشن گلریزان را خدمت ایجنت محترم گروه مرزبانی و تمامی خدمتگزاران نمایندگی هاتف تبریک عرض میکنم و یک خدا قوت هم خدمت تمام عزیزانی که خدمت میکنند تا یک نفر به رهایی برسد در مورد گلریزان صحبت کردن خیلی سخت است، ابتدا باید به لحاظ جهان بینی آن را بشناسیم چرا که جهان بینی یعنی آنچه من از جهان درون و برون خود ادراک، احساس و دریافت میکنیم، پس باید گلریزان را درک کنیم و تعریف آن را بفهمیم.
دیده بان محترم آقای زرکش در لژیون سردار فرمودند، ما باید به شعور برسیم نه اینکه با شور رفتار کنیم چرا میگویند ما در سفر اول نمیتوانیم در لژیون مالی شرکت کنیم چون هنوز به آن درک و شعور نرسیدهایم و هم به خودمان و هم به دیگران خسارت وارد میکنیم و این را بعد از رهایی و جدایی از مواد مخدر ذره ذره میفهمیم که چرا در سفر اول نمیتوانید ببخشید و ایجاست که متوجه اشتباهات خود میشویم. حدود دو سال بود که در اصفهان جشن گلریزان نداشتیم و خیلیها ناراحت بودند و شاید اندکی هم خوشحال و این اندک هنوز به آن درک نرسیده بودند آنهایی که ناراحت بودند با اینکه جشن برگزار نشد ولی خدمت مالی خود را انجام دادند. برای دریافت شال پهلوانی در تهران خدمت آقای حکیمی بودم که به ایشان گفتم انداختن شال برای من مهم نیست که ایشان گفتند اتفاقاً باید شال بر گردنت باشد و به شعبههای دیگر هم نیز بروید و بگویید که از کجا به کجا رسیدهاید، رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دوم آنچه برداشت مینماییم، من راه را که همان کنگره بود پیدا کردم فقط باید ببینم که برداشت من چیست ؟ اینکه به رهایی برسم و بروم یا اینکه بمانم و یک نفر دیگر را به رهایی برسانم و خدمت کنم یا اینکه هم از لحاظ مالی و جانی خدمت کنم. در یک دوره نگهبانی نمایندگی دلیجان خیلی آموزش گرفتم چرا که در طول این مدت که به آنجا میرفتم خیلی افراد را میدیدم که از شهرهای اطراف به آنجا میآمدند ولی یک همسایه دیوار به دیوار کنگره بود که مصرف کننده بود و یک روز هم خدمت آقا یدالله راهنمای تازه واردین آمد و مشاوره شد ولی برای درمان به کنگره نیامد، از راهنمای محترم آقا یدالله پرسیدم چرا حرفهای شما را درک نکرد، ایشان گفتند باید اجازهاش صادر شود یعنی اگر من هم روی این صندلی نشستم برای من اجازه ورود به کنگره صادر شده است، بیشتر از ۱۰ سال است که در کنگره هستم ولی سه سال ابتدای آنرا شاید درک کافی نداشتم چون اجازهاش صادر نشده بود، گاهی وقتها در سایت کنگره عکسهایی را میبینم که در آن اشخاصی بودند ولی الان نیستند، از خود میپرسم که الان کجا هستند، چرا رفتند، جناب مهندس هم اگر آن زمان که این روش را کشف کرده بود و به درمان رسیده بود اگر رفته بود ما الان کجا بودیم، آیا الان زنده بودم و در چه شرایطی بودم ، در آن زمان من شرایطم طوری بود که حدود ۷ ماه در ماشین میخوابیدم ولی اعلام سرداری کردم چون به کنگره ایمان داشتم، سال بعد با اینکه شرایط آنرا نداشتم ولی اعلام دنوری کردم و زمانی که اعلام پهلوانی کردم با اینکه اوضاع خوبی نداشتم و روی لبه حرکت میکردم اما شرایط برایم فراهم شد و توانستم پرداخت کنم، از کجا میدانم که آیندهای نه چندان دور شاید بچه خودم برای درمان به کنگره بیاید پس من باید بفهمم که با خودم چند چند هستم، کنگره نیازی به پول من ندارد ولی من نیاز به آموزش و گذشتن و بخشش دارم من که در دوران مصرف حتی از نیم گرم هروئین هم نمیگذشتم الان چه اتفاقی میافتد که از ۵۰۰ میلیون پول گذشت میکنم، من قبل از ورود به کنگره یک مرده متحرک بودم ولی در کنگره جسم و افکارم احیا شده است بخشیدن فقط مختص کنگره نیست بلکه باعث میشود من در جامعه خیلی راحت گذشت کرده و ببخشم و یا اگر کسی به من ناسزا گفت راحت گذشت کنم و اگر سوار بر مادیات شدم نیمی از اهریمن را شکست میدهم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
563